تاثیرگذارترین قتلهای بازی تاج و تخت_سیاه پوش
[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش
در سال ۱۹۹۶، نخستین کتاب از مجموعه ترانهای از یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) نوشتهٔ جورج آر. آر. مارتین با گفتن بازی تاج و تخت (A Game of Thrones) انتشار شد و جهانی فانتزی را معارفه کرد که آکنده از دسیسههای درباری، خشونت بیرحمانه و پیامدهایی می بود که مدام گریبانگیر کردار شخصیتها میشدند. در سال ۲۰۱۱، شبکهٔ HBO اقتباس تلویزیونی آن با نام Game of Thrones را پخش کرد. این سریال به شدت به بخشی جدانشدنی از فرهنگ عامه در دههٔ ۲۰۱۰ بدل شد و حتی بعد از آخر نه چندان محبوبش، هم چنان الهامقسمت ظاهر و لحن آثار فانتزی تازه در تلویزیون و سینماست.
دفاعیهای بر آخر سریال «بازی تاج و تخت»؛ جواب به ۱۰ عیب طرفداران از فصل هشتم
همانند کتابها، سریال بازی تاج و تخت نیز تماشاگران را با آمادگیاش برای کشتن شخصیتهای مهم و محبوب دچار میکرد. تعداد بسیاری از این مرگها داستان را به روشهایی غیرقابل پیشبینی شکل دادند و به روایتهای تازه یا دگرگونیهای عظیم در حالت حاضر انجامیدند. در ادامه این نوشته تصمیم داریم شما را با با اهمیت ترین و پرعواقبترین مرگهای سریال بازی تاج و تخت آشنا کنیم.
کوییز شماره ۱۴؛ با جواب به این تست دانشتان در رابطه سریال «بازی تاج و تخت» را بسنجید
۱۰. تایرلها
خاندان تایرل خانوادهٔ حاکم بر ریچ (سبد نان وستروس) می بود و از نظر قوت و نفوذ، دومین خاندان بزرگ بعد از لنیسترها در وسترلندز به شمار میرفت. آنها وقتی با لنیسترها متحد شدند که مارجری تایرل (ناتالی دورمر) به نامزدی شاه جافری برثیون (جک گلیسون) درآمد و لرد میس تایرل (راجر اشتون-گریفیس) جایگاهی در شورای کوچک سلطنتی دریافت کرد.
با این حال، بدگمانی سرسی لنیستر (لنا هیدی) – ملکه نایبالسلطنه – علتشد ابتدا مارجری و برادرش، سر لوراس (فین جونز)، توسط شبهنظامیان فرقهٔ تازه قوتگرفتهٔ هفت زندانی شوند. هنگامی این فرقه علیه سرسی شورید و تصمیم محاکمهاش را داشت، او با منفجر کردن انبوهی از آتش وحشی، گنجشک اعظم (سر جاناتان پرایس)، تایرلها و حتی شماری از اعضای خاندان خودش را به کام مرگ فرستاد.
نابودی خاندان تایرل تأثیری بزرگ بر فصلهای پایانی سریال گیم آو ترونز گذاشت، بهاختصاصی در عرصهٔ اتحادهای دیگر خاندانهای اهل ریچ. اولنا (دایانا ریگ)، مادر میس، برای انتقام از سرسی با دنریس تارگرین (امیلیا کلارک) متحد شد، اما لرد رندیل تارلی (جیمز فالکنر) توسط جیمی لنیستر (نیکولای کاستر-والدو) قانع شد تا به او خیانت کند. این تصمیم در نهایت به مرگ خودش و پسر جوانترش، دیکان (فردی استروما و تام هاپر)، به دست دنریس انجامید.
در حقیقت، پیامدهای نابودی یک خاندان بزرگ باید زیاد گستردهتر از آن چیزی میمی بود که سریال نشان داد، اما شورانرها مشتاق بودند سریعتر به پروژههای دیگرشان بپردازند و این ماجرا هم همانند تعداد بسیاری از خط داستانیهای ناتمام بازی تاج و تخت، نیمهکاره و بینتیجه باقی ماند.

۹. کلاغ سهچشم
خط داستانی مهم دومین فرزند کوچک خاندان استارک، برندون (آیزاک همپستد رایت)، یافتن کلاغ سهچشم اسرارآمیز (استروان راجر و مکس فون سیدو) و تسلط بر قوتهای جادوییاش می بود. او درواقع انسانی می بود که به درختان باستانی وایروود متصل بوده و این اتصال به او امکان میداد قبل را ببیند و تاریخ انسانها را نگه داری کند. با این حال، وقتی که برندون هشدارهایش را نادیده گرفت و قوتهایش را بیپروا به کار برد، راه را برای رهبر مرموز وایتواکرها، یعنی پادشاه شب (ریچارد بریک و ولادیمیر فوردیک)، باز کرد تا داخل غار کلاغ شده و او را بکشد.
بزرگترین پیامد مرگ کلاغ سهچشم این می بود که برندون را ناچار کرد پیش از آمادگی کامل جای او را بگیرد. همین علتشد وی در فصلهای پایانی شخصیتی سرد و بیحس همانند یک ربات بشود، اما همهدانی جدیدش به او و خواهر و برادرانش امکان داد تا نقشههای استاد دسیسهگر، پیتر بیلیش (آیدان گیلن)، را برملا کرده و سقوط او را رقم بزنند. این چنین، تبدیل شدن برن به کلاغ سه چشم علتشد پادشاه شب بهشدت روی کشتن او و نابودی پیوند بشریت با قبل متمرکز بشود؛ موضوعی که در تدوین نقشهٔ نبرد زندهها علیه ارتش مردگان در وینترفل اهمیت بسیاری یافت.

۸. لیسا آرین
رویدادی که آغازگر اتفاقات بازی تاج و تخت شد، مرگ دست پادشاه، جان آرین (جان استندینگ)، می بود؛ اتفاقی که فرزندخواندهاش، ادارد استارک (سباستین کروفت، رابرت آرمایو و شان بین)، را در مسیر کشف حقیقت مرگ او به توطئهای بزرگتر رهنمون کرد. درنهایت اشکار شد که جان توسط همسرش، لیسا (کیت دیکی)، به دستور معشوقش، پیتر بیلیش مسموم شده می بود تا وستروس به سمت جنگ سوق داده بشود. لیتلفینگر سپس با لیسا ازدواج کرد، اما وقتی که لیسا برای حسادت نزدیک می بود خواهرزادهاش، سانسا استارک (سوفی ترنر)، را بکشد، پیتر او را از پرتگاه پایین انداخت و کشت.
از آنجا که پیشتر با لیسا ازدواج کرده می بود، پیتر بهگفتن نگهبان ویل و سرپرست قانونی پسر او، لرد رابین آرین (لینو فاجیولی)، منصوب شد. درحالیکه لیسا در طول جنگ پنج پادشاه، ویل را بیطرف نگه داشته می بود، لیتلفینگر بعد از مرگ او شوالیههایشان را برای پشتیبانی به سانسا در بازپسگیری شمال از رمزی بولتون (ایوان ریون) فرستاد. بدون این نیروهای کمکی، نیروهای وفادار به استارکها بیشک در نبرد حرامزادگان ناکامی میخوردند.
رتبه بندی ۱۰ مورد از تراژیک ترین و دردناک ترین مرگ های سریال «بازی تاج و تخت»

۷. رنلی برثیون
رنلی (گتین آنتونی)، کوچکترین برادر شاه رابرت برثیون (مارک ادی)، شباهت بسیاری به برادرش در دوران جوانی داشت، اما علاقهاش زیاد تر به جنبههای تجملی و اشرافی دربار می بود. همین علتشد داخل رابطهای پنهانی با سر لوراس تایرل بشود؛ رابطهای که بعد از مرگ رابرت به اتحاد او با خاندان تایرل انجامید. رنلی با تکیه بر «حق فتح» مدعی تاجوتخت شد و مشروعیت ادعای برادر بزرگترش، استنیس (استیون دیلین)، را نادیده گرفت. پیش از آنکه بتواند ارتش استنیس را در میدان جنگ ناکامی دهد، رنلی توسط یک قاتل سایهای کشته شد؛ موجودی که توسط ملیساندرا (کاریس فن هوتن)، کاهنهٔ سرخ خداوند روشنایی، به دنیا آمده می بود.
رنلی نخستین پادشاهی می بود که در جنگ پنج پادشاه کشته شد و مرگش بلافاصله موازنهٔ قوت را تحول داد. ارتش او بیدرنگ به استنیس پیوست و همین به استنیس نیروهای کافی داد تا دعواای بلندپروازانه علیه کینگز لندینگ ترتیب دهد. اما خاندان تایرل بهجای او، با تحریک لیتلفینگر به لنیسترها پیوستند و همین تصمیم جهت ناکامی استنیس شد. مرگ رنلی این چنین تأثیر عمیقی بر برین اهل تارث (گویندولین کریستی) گذاشت؛ او سوگند خورد که استنیس را بکشد و در نهایت نیز این کار را کرد تا انتقام مرگ رنلی را بگیرد.

۶. کال دروگو
بعد از آنکه یک آدمکش تصمیم جان همسر باردارش، دنریس، را کرد، کال دروگو (جیسون موموآ) سوگند خورد که تخت آهنین وستروس را برای پسرشان تصاحب کند. در جریان یورش به روستای لازارین، در نبردی تنبهتن زخمی و بهشدت به علت عفونت ضعیف شد. دنریس از جادوگر زن، میری ماز دور (میا سوتریو)، برای نجات جان شوهرش پشتیبانی خواست. او جان دروگو را نجات داد، اما این فرایند علتمرگ فرزند متولد نشده این دو شد و دروگو را در وضعیتی نباتی فرو برد. دنریس در نهایت از سر دلسوزی او را از رنج رها کرد و کشت.
مرگ دروگو یکی از چندین مرگ مهم فصل اول بازی تاج و تخت می بود که تماشاگران را بیصبرانه چشم به راه ادامهٔ داستان در فصل دوم گذاشت. با مرگ او، دنریس همه قوت سیاسیای را که طی فصل جمع کرده می بود از دست داد، چرا که کالاسار از هم پاشید و او را بیپناه و گرسنه در صحرا رها کردند. اما از خاکستر مراسم سوزاندن او، دنریس سه اژدها را بیرون آورد؛ نخستین اژدهایان بعد از بیشتر از یک قرن، که جادو را مجدد به جهان بازگرداندند و آغازگر مسیر دنریس برای فتح و رهایی شدند.

۵. جافری برثیون
جافری، فرزند نامشروع رابطهٔ پنهانی خواهر و برادر دوقلوی لنیستری، کودکی لوس و بیرحم می بود که بهخاطر محبت بیاندازهٔ مادرش، رفتاری سادیستی اشکار کرد. بعد از مرگ رابرت، جافری بهشدت بر تخت نشست و از موقعیت جدیدش بهگفتن شاه منفعت گیری کرد تا هرکس را که میخواست آزار دهد و شکنجه کند؛ گرچه دشمنی اختصاصیای با سانسا و دایی خودش، تیریون (پیتر دینکلیج)، داشت. در نهایت، جافری در مراسم ازدواجش با مارجری تایرل، به دست اولنا و لیتلفینگر مسموم شد و به شکلی هولناک جان داد.
مرگ جافری از رضایتقسمتترین مرگهای کل سریال می بود و ارزشش بهعلت پیامدهایی که داشت دوچندان شد. چون این مرگ در اغاز فصل چهارم رقم خورد، عکس ناکامیناپذیری خاندان لنیستر بعد از فصل سوم را فرو ریخت و بهجای جافری، برادر کوچکترش، تامن (کالم واری و دین-چارلز چپمن)، بر تخت پادشاهی نشست که زیاد راحتتر کنترل میشد. مرگ او این چنین به لیتلفینگر اجازه داد سانسا را از کینگز لندینگ خارج کرده و تیریون را تقصیر کار قتل نمود دهد؛ بدین ترتیب، سانسا دیگر گروگان لنیسترها نبوده است و تیریون برای اثبات بیگناهیاش ناچار شد برای زنده ماندن بجنگد.

۴. تایوین لنیستر
در حالیکه جافری پادشاه وستروس می بود، قوت واقعی در رد کیپ در دست پدربزرگش، لرد تایوین لنیستر (چارلز دنس) قرار داشت. مردی بیرحم، شیفتهٔ میراث و قوت، که دشمنانش را هم با چرخاندن یک قلم و هم با اشاره به یک ترانه نابود میکرد. او حتی از فرزندانش بهگفتن مهرههای سیاسی منفعت گیری میکرد تا مطمعن یابد خاندان لنیستر همیشه در اوج بماند. اما سرانجام کارما به سراغش آمد؛ وقتیکه تیریون، فرزندی که بیشتر از همه از او متنفر می بود، در حالیکه تایوین در مستراح نشسته می بود، با یک کمان به او شلیک کرد و مرگی ننگین را برای این چنین مرد مغروری رقم زد.
مرگ تایوین نه تنها به معنی از دست رفتن مهمترین آنتاگونیست سریال می بود، بلکه نشان داد چشمانداز او برای خاندان لنیستر فقط تا وقتی پایدار است که خود او هدایتش کند. با مرگ تایوین، قوت لنیسترها بهشدت فرو ریخت، عمدتاً بهخاطر بیکفایتی سرسی، که علتشد خاندانهای نجیب یکی بعد از فرد دیگر یا جدا گانه شدن، یا با پیوستن به دنریس علیه لنیسترها شورش کنند. این مرگ این چنین علتشد لرد واریس (کانلث هیل) کینگز لندینگ را ترک کرده و همراه تیریون به اِسوس برود تا به خدمت دنریس درآید.

۳. رابرت برثیون
بعد از سرنگونی ایریس تارگرین دوم، معروف به پادشاه دیوانه (دیوید رینتول)، رابرت برثیون بهعلت داشتن نسب تارگرینی و پیروزیاش بر شاهزاده ریگار تارگرین (ویلف اسکولدینگ) در نبرد رود تریدنت، به پادشاهی انتخاب شد. با این حال، رابرت ثابت کرد که جنگجویان خوب لزوماً پادشاهان خوبی نمیشوند؛ او بعد از مرگ لیانا استارک (ایزلینگ فرانسیوسی) و ازدواج خالی از عشقش با سرسی به افسردگی شدیدی دچار شد و روزهایش را در عیش و نوش، شکار و هرزگی سپری میکرد. در نهایت، وقتیکه بهدستور سرسی، لنسل لنیستر (یوجین سایمون) شراب بسیاری به او داد، رابرت در حالت مستی با دعوأ یک گراز وحشی بهشدت زخمی شد و در نهایت جان داد.
مرگ رابرت یکی از با اهمیت ترین رویدادهای سریال بازی تاج و تخت است، چون همراه با افشای حقیقت درموردٔ پدر واقعی فرزندانش، آغازگر جنگ پنج پادشاه شد. لیتلفینگر و رنلی تلاش کردند با ادارد استارک که رابرت او را بهگفتن نایبالسلطنه تا بلوغ جافری انتخاب کرده می بود، متحد شوند؛ اما ادارد نپذیرفت و در عوض نامهای برای استنیس برثیون فرستاد. تلاش او برای اجرای وصیت رابرت به زندانیشدنش انجامید و عرصهساز بزرگترین آشوب بعدی در وستروس شد.

۲. ادارد استارک
خیانت لیتلفینگر و قتل محافظانش علتشد ادارد به سیاهچالهای تاریک بلک سلز فرستاده بشود تا در ظلمت بپوسد. وقتیکه پسرش، راب استارک (ریچارد مدن)، اظهار شورش کرد، واریس او را قانع کرد که بهخاطر خانوادهاش شرافتش را کنار بگذارد و اعتراف کند که تصمیم داشته قوت را برای خود تصاحب کند. با این حال، بهجای تبعید به دیوار، جافری دستور اعدام ادارد استارک را صادر کرد.
مرگ ادارد همان چیزی می بود که گیم آف ترونز را در مسیر تبدیلشدن به یک اتفاقٔ فرهنگی قرار داد، چون تقریباً بیسابقه می بود که یک شخصیت مهم به این شدت و در همان فصل نخست کشته بشود. در خود داستان، مرگ ادارد یک نادرست فاجعهبار می بود که هرگونه امکان صلح بین استارکها و لنیسترها را از بین برد و علتشد مردان شمال، راب استارک را بهگفتن شاه شمال تاجگذاری کنند. احتمالا تا این مدت بعد از مرگ رابرت فرصتی برای ارامش باقی مانده می بود، اما بریدن سر ادارد ضمانت کرد که وستروس در خون غرق خواهد شد.

۱. راب استارک
اگرچه مرگ ادارد یک پیچش غمانگیز در فصل اول سریال می بود، پسر بزرگش هم چنان ارتشی عظیم داشت و در هر نبردی که پیش رویش قرار میگرفت پیروز میشد. این همان سناریوی کلاسیک برای یک ماجراجویی قهرمانانه می بود؛ پسری که انتقام مرگ پدرش را میگیرد و صلح و ارامش را به قلمرو بازمیگرداند. اما جورج آر. آر. مارتین استاد وارونهکردن کلیشهها است. درست همانند رابرت، راب استارک هم موفق نشد جنگ سیاست و قلم را ببرد و با اشتباهات پیدرپی، متحدانش را به دشمن خود تبدیل کرد. همین امر جهت شد آنها با تایوین همدست شده و راب و ارتشش را در اتفاقٔ خونین عروسی سرخ قتلعام کنند.
مرگ راب همان خنجری در قلب تماشاگران می بود که سریال را به شوکه کنندهترین و باورنکردنیترین لحظهاش رساند. با مرگ او، خاندان استارک بهترین شانس خود برای انتقام را از دست داد و این مسیر را برای روس بولتون (مایکل مکاِلهاتن) هموار کرد تا بهگفتن نگهبان تازه شمال به قوت برسد و خونریزیهای بیشتری رقم بخورد. مرگ راب این چنین حالت سانسا را بهشدت متزلزل کرد؛ چون جهان فکر میکرد برادران کوچکترش مردهاند و او اکنون کلید تشکیل یک دودمان حاکم تازه در شمال می بود. حتی زمانها بعد از آخر سریال، عروسی سرخ هم چنان یکی از شوکآورترین و او گفت و گوبرانگیزترین لحظات تاریخ تلویزیون باقی ماند و جای شگفتی نیست که این چنین تأثیر عظیمی بر کلیت روایت سریال گذاشت.
۱۱ شخصیت دلنشین سریال «بازی تاج و تخت» که باید تا آخر داستان زنده می ماندند
دسته بندی مطالب
[ad_2]