صفات شخصیتی از محیط هم تأثیر می‌گیرد

تاثیر ژنتیک بر شخصیت؛ آیا صفات شخصیتی ارثی هستند؟

[ad_1]

ما انسان‌ها موجودات پیچیده‌ای هستیم و به‌سختی می‌توانیم تمام جوانب شخصیت، صفات و الگوهای رفتاری خود را کاملا درک کنیم. همیشه یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها برای ما این بوده که خصوصیات رفتاری ما تحت‌تأثیر چیست و تاثیر ژنتیک بر شخصیت ما چقدر است؟ اگر ویژگی‌های شخصیتی ما ناشی از ژنتیکمان باشد، هنگام تولد با آنها زاده می‌شویم، در طول زندگی یکسان می‌مانیم و قادر به تغییر خودمان نیستیم. اما اگر این صفات نتیجه محیط و تجربیاتمان باشند، احتمال دارد شخصیت ما در طول زندگی تغییر کند. در این مقاله، نگاهی به منشأ اصلی صفات رفتاری و ویژگی‌های اخلاقی‌مان می‌اندازیم تا شخصیت خودمان را بهتر درک کنیم و ببینیم تا چه‌ اندازه می‌توانیم الگوهای رفتاری‌مان را خودمان تعیین کنیم.

تاثیر ژنتیک بر شخصیت ما چقدر است؟

شخصیت هر فرد حاصل صفات و ویژگی‌هایی است که الگوهای نسبتا پایداری از افکار، احساسات و اعمال را شکل می‌دهند و ممکن است در هر فرد متمایز باشند. بااین‌همه، منشأ شخصیت افراد گاهی مبهم تلقی می‌شود. بسیاری شخصیت را نتیجه تأثیر ژن‌ها می‌دانند و برخی نیز بر نقش محیط در شکل‌گیری صفات شخصیتی تأکید می‌کنند.

در بسیاری موارد، افراد ویژگی‌هایی مثل خلق‌وخوی عصبی یا تمایلات کمال‌طلبی والدینشان را به ارث می‌برند. همان کودک ممکن است چشم‌های آبی درشت و موهای مجعد ضخیم والدینش را هم به ارث ببرد. اگرچه به‌ارث‌بردن ویژگی‌های فیزیکی واضح و ملموس است، درک اینکه آیا ویژگی‌های رفتاری ناشی از ژنتیک‌اند یا به‌لطف سال‌ها تربیت والدین شکل گرفته‌اند، چندان راحت نیست.

به نظر می‌رسد ویژگی‌هایی مانند تمایل به کسب تجربیات مختلف یا صمیمیت بر اثر نوع تربیت والدین شکل می‌گیرند و ویژگی‌های باثبات‌تری مانند حواس‌پرتی یا توافق‌پذیری ریشه در دی‌ان‌ای (DNA) کودک دارند. در واقع برخی ویژگی‌های خاص با ژنوم‌های مشخصی مرتبط‌اند و به ژن‌ها وابسته‌اند. در مقابل احتمال دارد سایر خصوصیات بعدا بر اثر عوامل خارجی ایجاد شوند.

 

ساده‌تر بگوییم، اگرچه بسیاری تاثیر ژنتیک بر شخصیت را تغییرناپذیر ارزیابی می‌کنند، مهم است بدانیم که ویژگی‌های شخصیتی هم ارثی‌اند و هم ممکن است نتیجه محیط یا عوامل دیگر باشند. بااین‌همه میزان تأثیر ژنتیک و محیط بر هر ویژگی شخصیتی احتمالا متفاوت است.

مثلا فردی بسیار برون‌گرا ممکن است در طول زمان تا حدودی محتاط‌تر شود، اما این به‌معنای درون‌گراشدنش نیست. در واقع فرد ممکن است همچنان برون‌گرا و صمیمی باشد، اما اندک‌اندک متوجه شود که از تنهایی یا محیط‌های آرام‌تر نیز گاهی لذت می‌برد.

نقش ژنتیک و محیط در شکل‌گیری شخصیت

۱. تاثیر ژنتیک بر شخصیت

ژنتیک نقش بسزایی در شکل‌گیری شخصیت ما ایفا می‌کند. در پژوهشی مشخص شد ۲۰ تا ۶۰درصد از ویژگی‌های رفتاری ما را ژن‌ها تعیین می‌کنند. همچنین محققان دریافتند ژن‌های اولیه خاصی در چگونگی ارتباط سلول‌های درون مغز نقش دارند که مستقیما بر شخصیت و رفتار افراد اثر می‌گذارند. داشتن ژن‌های خاص ممکن است اثر چشمگیری بر جامعه‌پذیری، احتمال ابتلا به اضطراب یا افسردگی، خودکنترلی و بسیاری ویژگی‌های شخصیتی دیگر بگذارد.

بر اساس همین پژوهش، گرچه ویژگی‌های شخصیتی‌مان ممکن است با رشد و تکامل ما در بزرگ‌سالی به‌لطف تجربیات و رویدادهای زندگی تکامل یابند، خلق‌و‌خوی اصلی ما ثابت می‌ماند. بنابراین نمی‌توانیم نقش ژنتیک را در ایجاد صفات رفتاری و خلقی خود مانند سرسختی یا خجالتی‌بودن نادیده بگیریم.

پژوهش دیگری که در سال ۲۰۱۸ در مجله «Molecular Psychiatry» منتشر شد، حاکی از این بود که تعاملات بین بیش از ۷۰۰ ژن در مقایسه با فرهنگ و محیط تأثیر بیشتری بر برخی از ویژگی‌های شخصیتی افراد دارد.

۲. تأثیر محیط بر شخصیت

اگر ژنتیک بر حدود ۲۰ تا ۶۰درصد از شخصیت ما اثر می‌گذارد، بقیه خلقیات ما از کجا می‌آیند؟ عوامل محیطی مانند تربیت، فرهنگ، موقعیت جغرافیایی و تجربیات زندگی تأثیر زیادی بر شخصیت ما دارند. مثلا کودکی که در محیطی آرام و هماهنگ بزرگ شده است، ممکن است دیدگاه و منش مثبت‌تر یا آرام‌تری داشته باشد. در مقابل کودکی که در خانواده‌ای پرتنش بزرگ شده، ممکن است تمایل بیشتری به بروز پرخاشگری یا سایر صفات نامطلوب نشان دهد.

پژوهشی از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۹ انجام شد که به پژوهش دوقلوهای مینه‌سوتا معروف و تأثیر محیط بر شخصیت را به‌خوبی نشان داد. در این پژوهش، محققان به‌مدت ۲۰ سال دوقلوهای همسان و غیرهمسانی را که در بدو تولد از هم جدا شده بودند، بررسی کردند تا تأثیر ژن‌ها و محیط بر شخصیت آنها در سنین بالا را مشخص کنند.

بر اساس پژوهش مینه‌سوتا، دوقلوهای همسان تقریبا ۵۰درصد ویژگی‌های مشابه و دوقلوهای غیرهمسان حدود ۲۰درصد صفات مشابه دارند. این پژوهش همچنین مشخص کرد که نمره IQ افراد ۷۰درصد به متغیرهای ژنتیکی وابسته است و ۳۰درصد باقی‌مانده به اثرات محیطی بستگی دارد.

درنهایت دانشمندان دریافتند که اگرچه تأثیر ژنتیک بر شخصیت افراد قابل‌توجه است، عوامل دیگری مانند سبک زندگی سالم و مشارکت در فعالیت‌های فکری نقش پررنگی در سلامت و رشد ذهنی افراد ایفا می‌کنند.

عوامل محیطی مؤثر بر رفتار انسان‌ها

۱. فرهنگ

فرهنگ در قالب ارزش‌های مشترک، باورهای مرسوم، سنت‌ها و هنجارهای اجتماعی یک گروه تعریف می‌شود و می‌توان آن را یکی از قدرتمندترین عوامل تعیین‌کننده تفاوت‌های فردی و ابعاد شخصیتی دانست. مثلا فردی که در یک فرهنگ فردگرا بزرگ شده، ممکن است برای استقلال یا موفقیت شخصی ارزش زیادی قائل باشد. در مقابل فردی که در فرهنگی جمع‌گرایانه‌تر بزرگ شده است، احتمال دارد به هماهنگی اجتماعی توجه بیشتری نشان دهد و نیازهای گروه را بر نیازهای خود مقدم بداند.

۲. موقعیت جغرافیایی

مشابه فرهنگ، موقعیت جغرافیایی هم مستقیم بر رفتار انسان اثر می‌گذارد. هر انسانی بسته به موقعیت مکانی خود، در معرض تجربیات، سختی‌ها، فرهنگ‌ها و مسائل مختلف دیگر قرار می‌گیرد. مثلا در پژوهشی، ۱٫۵میلیون نفر در سراسر ایالات متحده بر اساس ویژگی‌های شخصیتی خود ارزیابی شدند. این پژوهش ۳ تفاوت شخصیتی منطقه‌ای متمایز را در سراسر این کشور نشان داد:

  • دسته اول که در بخش شمال غربی و جنوب آمریکا زندگی می‌کردند، افرادی خونگرم و سنتی توصیف شدند.
  • دسته دوم که در غرب زندگی می‌کردند، افراد آرام، خلاق و از نظر عاطفی باثبات معرفی شدند.
  • دسته سوم که در شمال شرق زندگی می‌کردند، افرادی با استرس، تحریک‌پذیری یا افسردگی بیشتر توصیف شدند.

بنابراین می‌توان گفت موقعیت جغرافیایی و محل زندگی به‌وضوح بر شخصیت افراد اثرگذار است.

۳. جامعه

در یک موقعیت جغرافیایی و فرهنگی، گروه‌های کوچک‌تری به‌نام جوامع شکل می‌گیرند. این جوامع عموما افرادی هستند که در یک مکان زندگی می‌کنند و ویژگی‌ها، اهداف یا علایق خاصی دارند.

تأثیر جامعه ممکن است شامل شکل‌گیری اسطوره‌ها، مذاهب و بافت ویژه محلات مختلف در روان فرد باشد. مثلا طبق نظریه‌ «عدم‌ سازمان‌دهی اجتماعی»، وقتی افراد در یک جامعه با هم زندگی می‌کنند، ویژگی‌های نوظهوری ایجاد می‌شوند که با خصوصیات فردی ساکنان متفاوت‌اند. به‌ عبارت دیگر، رشد شخصیت برای یک جامعه به‌عنوان یک کل واحد تحت‌تأثیر ساکنان جامعه است. بنابراین پیوند بین جامعه و شخصیت بسیار قوی است.

۴. تحصیلات

یکی دیگر از عوامل محیطی که در شکل‌گیری ویژگی‌های شخصیتی نقش مهمی ایفا می‌کند، مدارسی است که افراد در آنها تحصیل کرده‌اند. بر اساس تحقیقات، تجربیات افراد در مدرسه‌ها با تغییرات شخصیتی آنها مرتبط است. مثلا دانش‌آموزی که مطالعه و انجام تکالیف خود را در اولویت قرار می‌دهد، احتمالا وجدان کاری را در خود بیشتر پرورش داده است. در مقابل دانش‌آموزی که در معرض محیطی استرس‌زا در مدرسه قرار می‌گیرد، بیشتر احتمال دارد دچار مشکلات روان‌رنجوری شود.

ویژگی‌های شخصیتی ایجادشده بر اثر عوامل محیطی

۱. صبر

محیطی که کودک در آن بزرگ می‌شود، تا حدی بر میزان صبر و واکنش او به عوامل استرس‌زا اثر می‌گذارد. طبق تحقیقات، افرادی که در مناطق دورافتاده و روستایی زندگی می‌کنند از کسانی که در مناطق صنعتی‌تر شهری زندگی می‌کنند، صبورترند. توانایی صبوربودن و تحمل عدم قطعیت با توجه به موقعیت مکانی تفاوت آشکاری داشت که یعنی محیط تأثیر زیادی بر این ویژگی داشته است.

۲. صمیمیت

یکی دیگر از ویژگی‌های اندازه‌گیری‌شده در پژوهش دوقلوهای مینه‌سوتا، نیاز به صمیمیت است که به نظر می‌رسد بیشتر بر اساس محیط شکل می‌گیرد تا ژنتیک. محققان دریافتند که دوسوم این ویژگی شخصیتی به تجربیات گذشته بستگی دارد.

فردی که در محیطی خشک یا فردگرا بزرگ شده ممکن است چندان صمیمی نباشد و تمایل زیادی به قرارگرفتن در روابط یا موقعیت‌های احساسی شدید نداشته باشد. پزشکان همچنین اظهار کرده‌اند که این ژن به‌ویژه می‌تواند تا حد زیادی از طریق تعامل باکیفیت با خانواده تقویت شود. این ویژگی در کودکانی که در سنین نوجوانی در معرض صمیمیت عاطفی و جسمی قرار دارند، بیشتر می‌شود.

۳. آداب معاشرت

افراد در جوامع یا فرهنگ‌های مختلف آداب و سنن متفاوت و حتی متضادی دارند. فردی مؤدب که معمولا اخلاق خوبی دارد، تربیت متفاوتی با فردی دارد که برعکس رفتار می‌کند. معیارهای خاصی از آراستگی، رفتارهای پذیرفته و اخلاق منجر به بروز رفتار خاصی از یک فرد در محیط‌های مختلف می‌شوند.

مثلا در فرهنگ آمریکایی، گفتن «لطفا» و «متشکرم» هنگام بیان درخواست یا پس از دریافت هدیه مؤدبانه تلقی می‌شود. در اسپانیا افراد موقع سلام‌کردن با هم روبوسی می‌کنند. آداب معاشرت بسته به فرهنگ متفاوت است، بنابراین تأثیرات متفاوتی بر شخصیت دارد.

ویژگی‌های‌ شخصیتی ژنتیکی

تاثیر ژنتیک بر شخصیت غیرقابل‌انکار است

از جوانب مختلفی می‌توان نحوه رفتار و درک یک شخص از جهان را ارزیابی کرد. بااین‌حال، ۵ ویژگی اصلی زیر را می‌توانیم منشأ تمام خصوصیات بدانیم:

  • توافق‌پذیری شامل اعتماد، نوع‌دوستی، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای اجتماعی.
  • گشودگی شامل خلاقیت، تمایل به تجربیات جدید، فکرکردن به مفاهیم انتزاعی.
  • برون‌گرایی شامل جامعه‌پذیری، تمایل به ابراز احساسات و افکار، قاطعیت و تحریک‌پذیری.
  • روان‌رنجوری شامل اندوه، بدخلقی، بی‌ثباتی عاطفی و نگرانی درباره بسیاری از چیزهای مختلف.
  • وظیفه‌شناسی شامل منطق زیاد، مهار تکانه‌ها و رفتارهای هدفمند.

اگرچه محیط نقش مهمی در رشد شخصیت افراد ایفا می‌کند، محققان تاثیر ژنتیک بر شخصیت را اساسی‌ترین عامل در نظر می‌گیرند. در ادامه، برخی از ویژگی‌های رفتاری را معرفی می‌کنیم که مستقیم با وراثت‌ مرتبط‌اند.

۱. حواس‌پرتی

ناتوانی‌های یادگیری خاص ناشی از حواس‌پرتی شدید مانند اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD) با ژن‌های ارثی متعددی مرتبط‌اند. متأسفانه آزمایشی ژنتیکی وجود ندارد که تعیین کند فردی دچار اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی هست یا خیر. با‌این‌حال، پس از تحقیقات فراوان مشخص شد که ژن‌های مرتبط با این مسئله اغلب در خانواده‌ها نسل‌به‌نسل منتقل می‌شوند. معمولا اگر فردی به‌راحتی حواسش پرت شود و تشخیص داده شود که دچار مسئله‌ای مانند اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی است، یکی دیگر از خویشاوندان خونی یا والدین نیز احتمالا دچار همین عارضه است.

۲. رهبری

طبق پژوهشی جدیدتر، توالی‌های خاص دی‌ان‌ای با توانایی‌های رهبری مرتبط‌اند. در این پژوهش، یک نوع ژن خاص مرتبط با انتقال توانایی‌های رهبری در طول چندین نسل یافت شد. با اینکه ممکن است رهبری هنوز هم مهارتی در نظر گرفته شود که می‌توان آن را به‌مرور زمان تقویت کرد، باید به نقش ژنتیک هم توجه کنیم.

۳. روان‌رنجوری

در پژوهش دوقلوهای مینه‌سوتا، دانشمندان دریافتند که برخی صفات از جمله روان‌رنجوری ارثی‌اند. افراد دارای این ویژگی‌ها در برابر استرس آسیب‌پذیرتر و اغلب به محرک‌ها حساس‌ترند، درحالی‌که افرادی فاقد این ویژگی ممکن است رفتار مثبت و آرام‌تری داشته باشند. پزشکان این فرضیه را هم مطرح کردند که احتمالا روان‌درمانی برای افراد دچار سطوح بالاتر این ویژگی مفید است.

کلام آخر

این مسئله که ژن بر رفتار ما اثرگذار است یا ژنتیک بحثی قدیمی و رایج است. بر اساس تحقیقات مختلف، برخی از جنبه‌های شخصیت ناشی از ژن‌های خاص‌اند و برخی هم ریشه در اثرات محیطی دارند. اگرچه بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی ما ممکن است با تجربیات زندگی تکامل پیدا کنند، خلق‌وخو و ویژگی‌های اصلی ما نسبتا ثابت باقی می‌مانند. با وجود این، یادگیری درباره تیپ شخصیتی می‌تواند به ما برای درک بهتر رفتارهای درونی و الگوهای رفتاری‌مان کمک کند.

شما کدام‌یک از ویژگی‌های خود را تاثیر ژنتیک بر شخصیت و کدام‌یک را ناشی از محیط و شرایط رشد خود ارزیابی می‌کنید. در صورت تمایل، ایده خود را در بخش نظرات این مقاله با ما در میان بگذارید.


راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛


تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنید.




[ad_2]

منبع

زنی ناراحت از اینکه همسرش قدرش را نمی‌داند

فکر می‌کنید کسی قدرتان را نمی‌داند؟ این ۹ توصیه کمکتان می‌کند

[ad_1]

وقتی سعی می‌کنید به هر نحوی به دیگران کمک کنید یا کنارشان باشید و می‌بینید که اصلا قدر زحمات‌تان را نمی‌دانند، احتمالا سرخورده و ناراحت می‌شوید و احساس می‌کنید که تلاش‌هایتان نادیده گرفته شده‌اند و کسی برایتان ارزش قائل نیست. آیا می‌دانید در این وضعیت باید چه کنید؟ در این مقاله، به این سؤال جواب می‌دهیم. با ما همراه باشید.

۱. به تفاوت روش‌های ابراز قدردانی توجه کنید

اینکه کسی کلامی از شما قدردانی نمی‌کند به این معنی نیست که قدرتان را نمی‌داند. قدردانی کلامی فقط یکی از انواع روش‌های قدردانی‌کردن است. برخی از افراد به‌جای اینکه کلامی تشکر کنند، با رفتار و کارهایشان نشان می‌دهند که قدرتان را می‌دانند. اگر همسرتان به شما نمی‌گوید که قدرتان را می‌داند و برایتان ارزش قائل است، ممکن است عادت نداشته باشد قدردانی‌اش را شفاهی ابراز کند. رفتارهایی مانند اینکه همسرتان در کارهایتان به شما کمک می‌کند یا دوست‌تان برای ناهار دعوت‌تان می‌کند، ممکن است روش‌هایی برای نشان‌دادن قدردانی آنها باشند.

بنابراین قبل از اینکه با فکر «کسی قدرم را نمی‌داند» خودتان را آزار بدهید، چند دقیقه فکر کنید و ببینید رفتار این افراد چطور است؛ آیا تلاش می‌کنند که به طریقی شما را خوشحال کنند؟ ممکن است این افراد به روش‌های متفاوتی قدردانی‌شان را ابراز کنند.

۲. بیشتر نه بگویید

معمولا هرچه بیشتر برای افرادی که قدرتان را نمی‌دانند کاری انجام بدهید، انتظارشان از شما بیشتر می‌شود. حتی ممکن است فراموش کنند بابت کارهایی که برایشان انجام داده‌اید، از شما قدردانی کنند. بنابراین شاید گاهی نه‌گفتن مفید باشد. نه‌گفتن شما ممکن است نوعی یادآوری برای افراد باشد که بفهمند وظیفه شما نیست که همیشه و هر لحظه آماده انجام کارهایشان باشید.

وقتی مدام در دسترس افراد باشید و هر کاری برایشان انجام بدهید، ممکن است خودتان هم به این کار عادت کنید و انجام آن را وظیفه خودتان بدانید. نه‌گفتن هم به شما و هم دیگران یادآوری می‌کند که مجبور نیستید کاری را انجام بدهید که مطابق میلتان نیست.

۳. کمی مهربانی کنید

ابراز مهربانی باعث می‌شود خودتان هم شاد شوید و انرژی بگیرید. با خودتان فکر کنید و ببینید موقع کمک به دیگران چه احساسی دارید. آیا کمک‌کردن به دیگران باعث می‌شود احساس خوبی به خودتان داشته باشید؟ حقیقت این است که کمک به دیگران اغلب حس خوبی به ما می‌دهد، حتی اگر دیگران به اندازه‌ای که می‌خواهیم قدردانمان نباشند. کمک به دیگران گاهی فرصتی برای یادگیری مهارت‌های جدید یا تقویت مهارت‌هایی مانند صبوری‌کردن است.

۴. از دیگران قدردانی کنید

فکرکردن زیاد به اینکه «دیگران قدرم را نمی‌دانند» ممکن است باعث شود خودتان هم قدردانی از دیگران را فراموش کنید. قدردانی از دیگران چه با کلام و چه رفتار ممکن است به دیگران هم یادآوری کند که آنها هم قدردان شما باشند و این قدردانی را ابراز کنند. از دوستان و خانواده‌تان بابت کارهایی که برایتان انجام می‌دهند، تشکر کنید. می‌توانید قدردانی خود را با گفتن «متشکرم» نشان دهید یا پیامی برایشان بفرستید و به آنها نشان دهید که چقدر قدردانشان هستید.

۵. به افکار منفی زیاد بها ندهید

مراقب افکار منفی اغراق‌آمیز باشید. فکرکردن به چیزهایی مانند «هیچ‌کس قدر من رو نمی‌دونه و هیچ کار خوبی برام انجام نمی‌ده» فقط باعث می‌شود احساس بدتری داشته باشید.

وقتی این افکار به ذهنتان هجوم می‌آورند، زمان‌هایی را به خودتان یادآوری کنید که دیگران هم به هر شکلی از شما قدردانی کرده‌اند. پاسخ‌دادن به افکار منفی با افکار واقع‌بینانه باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشید. گاهی با گفتن جملاتی مانند «خانواده‌ام قدر تمام کارهایی را که برایشان انجام می‌دهم می‌دانند، حتی اگر آن را به زبان نیاورند» به خودتان یادآوری کنید که دیگران هم دوست‌تان دارند و قدرتان را می‌دانند.

۶. از احساستان با دیگران حرف بزنید

گاهی اوقات لازم است احساستان را به زبان بیاورید. مثلا می‌توانید با همسر، دوست یا فرزندتان درباره احساستان صحبت کنید و بگویید: «گاهی احساس می‌کنم اصلا برای کاری که انجام می‌دم ارزش قائل نیستی. اگه واقعا این‌طور نیست و قدر زحماتم رو می‌دونی، به زبون بیار و بهم نشون بده که قدرم رو می‌دونی.»

از گفتن احساستان نترسید. گاهی واقعا لازم است از احساساتمان صحبت کنیم تا دیگران بدانند باید چه رفتاری داشته باشند. البته ممکن است بعد از گفتن احساستان دیگران اصرار کنند که قدرتان را می‌دانند و بارها به هر روشی از شما قدردانی کرده‌اند. جملاتی که هنگام به‌اشتراک‌گذاشتن احساسات‌تان می‌گویید بسیار مهم‌اند. این جملات نباید توهین‌آمیز باشند یا مدام انگشت اتهام را به طرف مقابل بگیرند. چند نمونه از این جملات عبارت‌اند از:

  • «من احساس می‌کنم که تلاش‌هام برات هیچ ارزشی ندارن.»
  • «وقتی می‌بینم به‌خاطر کارهایی که انجام می‌دم ازم قدردانی نمی‌کنی، ناراحت می‌شم.»

اگر واکنش تدافعی نداشته باشید و همسرتان ببیند با محبت احساس واقعی‌تان را بیان می‌کنید، ممکن است به اهمیت قدردانی در رابطه پی ببرد و سعی کند از این به‌بعد بیشتر قدرتان را بداند و این قدردانی را ابراز کند.

۷. قدردان خودتان باشید

وقتی برای خودتان ارزش قائل باشید، قدر خودتان را می‌دانید و اعتمادبه‌نفس شما بیشتر می‌شود. می‌توانید با تمرین پذیرش خود احساس ارزشمندی را در وجودتان تقویت کنید. با تأیید مفیدبودن کارهایی که انجام می‌دهید، از خودتان قدردانی کنید. بدون درنظرگرفتن رفتارهای دیگران برای خودتان ارزش قائل شوید.

نقاط قوت خود را فهرست کنید و به این فکر کنید که این نقاط قوت چه تأثیر مثبتی بر زندگی خودتان و دیگران دارند. این تکنیک باعث می‌شود زمانی که احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، همچنان اعتمادبه‌نفس داشته باشید و خودتان را سرزنش نکنید.

۸. خودمراقبتی را تمرین کنید

معمولا وقتی دیگران کاری برایمان انجام می‌دهند یا از ما مراقبت می‌کنند، از آنها قدردانی می‌کنیم. اگر احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، با خودمراقبتی احساسات بد را از خودتان دور کنید و با این کار به خودتان اثبات کنید که ارزشمندید. این خودمراقبتی ممکن است هر چیزی باشد، از ذهن‌آگاهی گرفته تا یادداشت‌نویسی روزانه، کتاب‌خواندن یا تکنیک‌های مراقبت از سلامت خود.

۹. با درمانگر صحبت کنید

اگر مدام احساس می‌کنید هیچ‌کس قدرتان را نمی‌داند و با این افکار خودتان را آزار می‌دهید، ممکن است به رابطه‌تان هم لطمه بزنید. بهتر است در این شرایط با مشاور یا درمانگر صحبت کنید. درمانگر فردی بی‌طرف است که تمام حرف‌های شما را می‌شنود و هر روشی که برای بهبود حالتان نیاز باشد به کار می‌گیرد. مثلا ممکن است خانواده‌درمانی، رفتاردرمانی شناختی یا خدمات دیگری را برای بهترکردن حالتان به شما توصیه کند.

شما بگویید

وقتی احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، چه می‌کنید؟ چه راهکار مفیدی برای کنارآمدن با این احساس به راهکارهای این مقاله اضافه می‌کنید؟ لطفا نظرات و تجربیات ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در میان بگذارید.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر

[ad_2]

منبع

آتشفشان کاپادوکیه

جریان ماگما و منبع آتشفشان‌های ترکیه در فاصله بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر

[ad_1]

بر فراز صفحه تکتونیکی آناتولی، محبوس میان سه صفحه بزرگ‌تر، ترکیه یکی از فعال‌ترین مناطق لرزه‌ای زمین قرار دارد. دو زلزله ویرانگر زمستان ۲۰۲۳ با بزرگی ۷٫۸ و ۷٫۵ در ترکیه و سوریه، زمانی رخ دادند که صفحه به‌سمت صفحه عربستان در جنوب لغزید. اما چیز دیگری در این بخش از زمین سال‌ها دانشمندان را گیج کرده است: چرا ترکیه در خشکی‌های خود آتشفشان دارد، دور از مرزهای تکتونیکی که معمولاً فعالیت‌های آتشفشانی در آن‌ها رخ می‌دهد؟

در پژوهشی که در ژورنال Geochemistry, Geophysics, Geosystems منتشر شده است، تیمی از دانشمندان باور دارند که پاسخی یافته‌اند. آن‌ها با مطالعه امواج لرزه‌ای زیر زمین و سرنخ‌هایی در سنگ‌های سطحی، شواهدی از یک کانال سنگ مذاب که به‌طور افقی زیر صفحه آناتولی جریان دارد، کشف کرده‌اند. این ماگما نسبت به مواد اطراف خود در گوشته بالایی زمین گرم‌تر است و سریع‌تر حرکت می‌کند و به همین دلیل نزدیک به سطح زمین می‌ماند و فعالیت آتشفشانی ایجاد می‌کند.

تیم پژوهشی منبع این جریان ماگما را نیز ردگیری کرده است: بریدگی شرق آفریقا؛ یک مجموعه شکستگی در پوسته زمین بیش از ۲٬۰۰۰ مایل دورتر. یافته‌ها نشان می‌دهند که جریانی از سنگ مذاب درون بریدگی وجود دارد؛ جایی که صفحه آفریقا از هم می‌گسلد و یک کانال افقی ماگما ایجاد می‌کند که به‌علت حرکت زیر زمین به‌ندرت خنک می‌شود و در مسیرش آتشفشان‌ها را تأمین می‌کند.

«فرگوس مک‌نب» (Fergus McNab)، زمین‌فیزیکدان مرکز پژوهشی GFZ آلمان در پوتسدام که در پژوهش مذکور نقشی نداشته است، می‌گوید: «اینکه مواد جریان‌یافته می‌تواند به‌طور افقی به‌موازات کف صفحه تکتونیک در فواصل زیاد جابه‌جا شود، با مشاهدات پیرامون جریان ایسلندی سازگار است؛ اگرچه فواصل اینجا طولانی‌تر هستند و این حقیقت که فعالیت‌های آتشفشانی همچنان می‌توانند در چنین فاصله‌ای ایجاد شوند، منحصربه‌فرد است.»

مسیر جریان افقی در جاهای دیگر مدل‌سازی شده؛ ازجمله زیر هاوایی و بخش‌هایی از اقیانوس آرام. این یافته‌های جمعی نشان می‌دهند که مواد پوسته می‌توانند بسیار بیشتر از چیزی که پیش‌تر تصور می‌شد و بدون ازدست‌دادن گرمای زیاد، جابه‌جا شوند که توضیحی احتمالی را برای برخی فعالیت‌های آتشفشانی در مکان‌های غیرمنتظره ارائه می‌دهد.

سوارکاران از منظره آتشفشانی کاپادوکیه در نزدیکی گورمه می‌گذرند. محرک فعالیت‌های آتشفشانی مرکز ترکیه مدت‌های معمایی برای زمین‌شناسان بود.
JOHN WREFORD

فعالیت آتشفشانی خارج از مرزها

ترکیه تاریخ دور و درازی از فعالیت‌های آتشفشانی متناوب دارد؛ با تازه‌ترین فوران در دوم جولای ۱۸۴۰، زمانی که ماگما آب را گرم کرد و باعث انفجاری در کوه آرارات شد. این ضربه زمین‌لغزشی را ایجاد کرد که بر روستاهای اطراف فرود آمد و ۱٬۹۰۰ نفر را کشت.

این فوران مدت‌ها دانشمندان را متحیر کرده بود، چون کوه آرارات چندصد کیلومتر از یک مرز تکتونیک فاصله دارد. اکثر آتشفشان‌ها در اطراف نقاط کانونی در لبه‌های صفحات تکتونیک – سنگ‌های بسیار بزرگی که به‌آرامی مانند تکه‌های غول‌پیکر و شکسته پوست یک تخم‌مرغ بالای گوشته زمین در حرکت هستند – تجمع می‌کنند. وقتی این صفحه‌ها باهم برخورد می‌کنند، معمولاً یکی به پایین دیگری می‌رود، سنگ‌های مذابی را آزاد می‌کند که محرک آتشفشان‌ها در بالا می‌شود.

اما چندین میدان آتشفشانی وجود دارد که در میان صفحات تکتونیکی هستند. این آتشفشان‌های درون‌صفحه‌ای، طبق نام‌گذاری پژوهشگران، گاهی از ستون‌های سنگ داغی تأمین می‌شوند که به‌طور عمودی در گوشته بالا می‌آیند. اما بقیه در جاهایی وجود دارند که خبری از این ستون‌ها نیست؛ مانند مورد کوه آرارات در آناتولی.

در پژوهش‌های گذشته که فعالیت‌های آتشفشانی اطراف صفحه آناتولی را بررسی می‌کردند، دانشمندان پیشنهاد کردند که فرایندهای تکتونیک محلی مثل فروریختن صفحه زیرین درون گوشته، محرک فعالیت‌ها هستند. اما این توضیحات به‌تنهایی با دماهای بالای دیده‌شده در سراسر مناطق آتشفشانی سازگار نیستند. به همین دلیل «جونلین هوئا» (Junlin Hua)، زمین‌شناس دانشگاه آستین تگزاس و همکارانش به کاوش اعماق بیشتری پرداختند.

آتشفشان ارتا آلی در اتیوپی
ارتا آلی یک آتشفشان سپری بازالتی فعال در شمال شرق اتیوپی و میزبان قدیمی‌ترین دریاچه لاوای فعال، حاضر از اوایل قرن بیستم است. ارتا آلی روی بریدگی شرق آفریقا قرار دارد؛ جایی که واگرایی صفحات تکتونیکی باعث فعالیت آتشفشانی می‌شود.
MICHAEL MARTIN

ردیابی منشأ

پژوهشگران سرنخ‌های لرزه‌ای و زمین‌شیمیایی را باهم ترکیب کردند تا به مطالعه دما و نیم‌رخ گوشته زیر آناتولی شرقی بپردازند. تصویربرداری لرزه‌ای کانالی را نشان می‌داد که در آن سرعت موج‌ها آرام می‌شود (نشانه‌ای از دمای بالاتر و قسمتی مذاب از گوشته)؛ با عمق تقریباً ۱۸ تا ۲۸ متر در ناحیه‌ای از داخل زمین به نام سست‌کره.

آن‌ها سپس به تحلیل داده‌های ۱۱۷ نمونه بازالت یافته‌شده در میدان آتشفشانی قرجه‌داغ پرداختند. ماگمای فوران‌یافته به‌نوعی خاص کریستالیزه می‌شود که می‌تواند جزئیات شکل‌گیری خود را آشکار کند. با استفاده از این اطلاعات، آن‌ها دمای درون کانال را حدود ۱٬۴۳۰ درجه سلسیوس تعیین کردند؛ ۳۵ درجه داغ‌تر از گوشته محیط.

پژوهشگران سپس به‌ سراغ ایزوتوپ‌های شیمیایی در نمونه‌های بازالت برداشته‌شده از سایت‌ها در طول مسیر ۲٬۰۰۰ کیلومتری از شرق آفریقا تا ترکیه رفتند. با داده‌های ۱٬۰۰۴ نمونه سنگی، آن‌ها ردهای هم‌پوشاننده ایزوتوپ‌های استرانسیم، نئودیمیم و سرب را یافتند که به یک منشأ واحد اشاره داشتند.

«کارن فیشر» (Karen Fischer)، لرزه‌شناس دانشگاه براون و از پژوهشگران پروژه، می‌گوید: «ماگماها به ما می‌گویند که سازگار هستند. همچنین به ما می‌گویند که با یک منبع واحد در گوشته سازگارند.»

مدل‌سازی‌های بیشتر این سنگ‌ها نشان داد که ماگما درون کانال با سرعت کافی برای حفظ دمایی بالاتر از دمای باقی سست‌کره حرکت می‌کند. طبق پیشنهاد مدل‌ها، برای حفظ این دما، ماگما با سرعت تقریباً ۲۴ سانتی‌متر بر سال حرکت می‌کند؛ یعنی تنها در کمتر از ۱۱ میلیون سال به آناتولی می‌رسد. این شاید کند به‌نظر برسد، اما برای ماگمایی که راه خود را در گوشته چگال باز می‌کند، بسیار سریع است.

«ماکسیم بالمر» (Maxim Ballmer)، زمین‌پویاشناس کالج دانشگاهی لندن که در پژوهش نقشی نداشته است، می‌گوید: «این جریان‌ها می‌توانند در میان سریع‌ترین حرکات گوشته در زمین قرار بگیرند.»

طبق پیشنهاد پژوهشگران، این سرعت از فشار ستون فراچاهش در بریدگی شرق آفریقا و چسبندگی کمتر ماگمای داغ‌تر ناشی می‌شود. هوئا می‌گوید: «چیزی که واقعاً اهمیت دارد، این است که ماگما هنوز گرم است، پس می‌تواند این آتشفشان‌ها را ایجاد کند.»

اینکه دقیقاً این جریان چگونه آغاز شد، پرسشی بدون پاسخ باقی می‌ماند که باید در ادامه روی آن کار شود. مک‌نب می‌گوید: «یک احتمال این است که گسترش صفحه در دریای سرخ باعث جریان رو به شمال شده؛ اگرچه جزئیات این هنوز مطالعه نشده است.»

یکی از سرنخ‌ها در ایزوتوپ‌ها کشف شد: تغییری در ترکیب آن‌ها حدود ۱۰ میلیون سال قبل، تقریباً زمانی که صفحات آناتولی و عربستان به‌هم برخورد کردند. هوئا می‌گوید این نکته پیشنهاد می‌دهد که کانال که شاید پیش‌تر تا اردن کشیده شده بود، توانسته است بازشدگی جدیدی در زمان برخورد تکتونیک پیدا کند.

آتشفشان قرجه داغ
غاری درون قرجه‌داغ، آتشفشانی سپری نزدیک دیاربکر ترکیه. زیر لایه‌های بازالت شکل‌گرفته در فوران‌ها، این غارها مسیرهای مایعی را آشکار می‌کنند که جریان‌های لاوای گذشته ایجاد کرده‌اند.
HASAN NAMLI

جریان‌های فراتر از زمین

یافته‌های جدید دانشمندان را وادار می‌سازد تا درباره فواصلی که مواد حاصل از یک ستون بالارونده پیش از ایجاد فوران‌های آتشفشانی می‌توانند طی کنند، تجدیدنظر نمایند. فیشر می‌گوید: «مواد حاصل از ستون‌های گوشته می‌توانند در فواصلی بیشتر از چیزی که متداولاً فکر می‌شود، جابه‌جا شوند و زمین را تغییر دهند. به‌نظر می‌رسد راهروهایی این‌چنینی وجود داشته باشند که ستون‌ها می‌توانند درحقیقت گوشته بالایی را کیلومترها دورتر تحت تأثیر قرار دهند.»

تصور می‌شد که ستون‌ها هنگام رسیدن به سطح مانند یک دیسک گسترده شوند، اما پژوهش جدید پیشنهاد می‌دهد که آن‌ها همچنین می‌توانند در کانال‌ها سریع‌تر و تا نقاط دورترین گسترده شوند. فیشر می‌گوید: «اگر این‌طور فکر کنید که یک ستون پیچک‌هایی را در جهت‌های زیادی می‌فرستد، این یک تصور از این پدیده برای شما می‌سازد.»

این می‌تواند یکی از مکانیسم‌ها برای توضیح برخی از فعالیت‌های آتشفشانی رازآلود در گذشته باشد؛ مانند منطقه آتشفشانی در امتداد مرکز اقیانوس اطلس، محل فعالیت آتشفشانی گسترده که شکل‌گیری‌اش هم‌زمان با شکسته‌شدن ابرقاره پانگه‌آ در حدود ۲۰۰ میلیون سال قبل بود. باور بر این است که این فعالیت آتشفشانی دلیل انقراض جمعی پاران دوران توراسیک بود.

این پژوهش می‌تواند همچنین الهام‌بخش پژوهش‌های آتشفشانی آینده روی سیاره‌های دیگر باشد؛ مانند زهره که تکتونیک صحفه‌ای ندارد اما به‌نظر می‌رسد فعالیت‌های مشابه ستون‌های مواد مذاب داشته باشد. همچنین مطالعه برهم‌خوردگی‌های درون سیاره خودمان و حرکات صفحات تکتونیک آن می‌تواند کمک کند محیط‌زیستی را که روی سطح شکل می‌گیرد، بفهمیم.

بالمر می‌گوید: «تنها به‌تازگی فهمیده‌ایم که دقیقاً همان فرایندهایی که باعث فوران‌های آتشفشانی و زلزله می‌شوند، به پایدار‌شدن حجم اقیانوس‌ها و اقلیم در طول میلیون‌ها و میلیاردها سال کمک کرده‌اند؛ به‌این‌ترتیب شرایط سطحی را در مقیاس‌های زمانی لازم برای تکامل حیات پیچیده‌تر ثابت نگه داشته‌اند.»

[ad_2]

منبع

شخصیت کاردینال ـ ویژگی‌های شخصیتی غالب

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال یا بنیادین کدام‌اند؟

[ad_1]

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال صفات غالب فردند که شخصیت او را توصیف می‌کنند. آن دسته از ویژگی‌های شخصیت کاردینال به شمار می‌روند که غالب‌ترین ویژگی‌ها هستند، اما نادرترین آنها نیز به‌ شمار می‌روند. ویژگی‌های شخصیتی کاردینال چنان با شخصیت فرد گره خورده‌اند که او تقریبا تجسم واقعی آنهاست. در این مقاله با این ویژگی‌ها بیشتر آشنا می‌شویم، پس همراهمان بمانید.

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال چیست؟

برای درک معنی ویژگی‌های شخصیتی کاردینال، ابتدا باید نظریه صفات گوردن ویلارد آلپورت را بررسی کنیم. آلپورت روان‌شناسی بود که برای درک شخصیت، درباره صفات شخصیتی تحقیق و آنها را دسته‌بندی می‌کرد. او می‌خواست متوجه شود که چه تعداد ویژگی شخصیتی وجود دارند. آلپورت پس از بررسی یک لغت‌نامه در رابطه با اصطلاحات شخصیت، پیشنهاد کرد که بیش از ۴۰۰۰ اصطلاح مختلف ویژگی‌های شخصیتی را توصیف می‌کنند. سپس ویژگی‌های شخصیتی را در ۳ دسته مختلف کاردینال، مرکزی و ثانویه قرار داد.

آلپورت یکی از اولین افرادی بود که درباره ویژگی‌های شخصیتی کاردینال تحقیق کرد. از نظر او آن گروه از ویژگی‌های شخصیت کاردینال هستند که رفتار فرد را تعیین می‌کنند و آن را شکل می‌دهند. این ویژگی‌ها تا حدی در هر فردی پیدا می‌شوند، در حالی که ویژگی‌های شخصیتی ثانویه فقط تحت شرایط خاص دیده می‌شوند. ترکیب این ویژگی‌ها تصویر جامعی از شخصیت فرد ایجاد می‌کند.

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال اغلب در مراحل زندگی توسعه می‌یابند. آنها تقریبا تمام الگوهای رفتاری و فکری فرد را شکل می‌دهند. اکثر افراد یک ویژگی شخصیتی کاردینال ندارند، بلکه از چندین ویژگی مرکزی مختلف برخوردارند.

ویژگی‌های شخصیتی مرکزی

آلپورت عقیده داشت که ویژگی‌های شخصیتی مرکزی از ویژگی‌های شخصیتی کاردینال رایج‌ترند و پایه‌های اصلی شخصیت اکثر افراد را شکل می‌دهند. اگر برای توصیف شخصیت خود از صفاتی مانند صادق، خوش‌مشرب، بخشنده یا مضطرب استفاده می‌کنید، این ویژگی‌ها احتمالا ویژگی‌های شخصیتی مرکزی شما هستند. به‌عقیده آلپورت، اکثر افراد ۵ تا ۱۰ ویژگی شخصیتی مرکزی دارند. او همچنین اعتقاد داشت که اکثر افراد بسیاری از این ویژگی‌های شخصیتی را تا حد خاصی دارند.

ویژگی‌های شخصیتی ثانویه

ویژگی‌های شخصیتی ثانویه در شرایط خاص بروز می‌کنند. مثلا ممکن است اصلا آدم سخت‌گیری نباشید، اما زمانی که استرس زیادی دارید، فورا از کوره دربروید. همچنین فردی که در حالت عادی بسیار آرام است، شاید موقع صحبت در جمع بسیار مضطرب شود.

چرا ویژگی‌های شخصیتی کاردینال مهم‌اند؟

آلپورت ادعا می‌کرد که ویژگی‌های شخصیتی کاردینال قدرتمندترین صفات فردند. آنها ستاره‌های بزرگ و درخشان آسمان شخصیت ما محسوب می‌شوند. اگر فردی یک ویژگی شخصیتی کاردینال داشته باشد، این صفت تقریبا روی تمام کارهایی که انجام می‌دهد اثر می‌گذارد. این ویژگی میل و خصوصیتی نیست که موقتی باشد، مثلا بستنی شکلاتی را به وانیلی ترجیح دهید، بلکه بخشی از هویت ما را تشکیل می‌دهد.

مثلا مادر ترزا را در نظر بگیرید. او تمام عمر خود را صرف کمک به سایرین، به‌خصوص افراد مریض و فقیر، کرد. کمک‌های او کارهایی نبودند که آنها را در روزهای آخر هفته یا اوقات بیکاری خود انجام دهد، بلکه تمام زندگی‌اش به این شکل سپری شد. ما می‌توانیم بگوییم که ویژگی شخصیتی کاردینال مادر ترزا مهربانی و ازخودگذشتگی بی‌پایان بوده است.

ممکن است در برخی افراد هیچ‌یک از ویژگی‌های شخصیت کاردینال نباشد. همه ویژگی شخصیتی کاردینال ندارند، گرچه یک ویژگی در برخی افراد به‌قدری قدرتمند است که مانند ناخدای کشتی زندگی آنها را هدایت می‌کند. مثلا اگر عشق زیادی به حیوانات داشته باشید، ممکن است بخواهید دامپزشک یا محیطبان شوید. صفت شخصیتی غالب شما مانند آهنربایی است که شما را به‌سمت چیزهایی می‌کشد که به آنها علاقه و اشتیاق دارید. این ویژگی‌ها در تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی شما نقش پررنگی دارند. اگر ویژگی شخصیتی کاردینالتان صداقت باشد، ترجیح می‌دهید حقیقت را بگویید، حتی زمانی که اوضاع خوب نیست.

آگاهی به ویژگی شخصیتی کاردینالتان باعث می‌شود آینه‌ای در دست داشته باشید که نشان می‌دهد واقعا چه کسی هستید. اطلاع از این صفت شخصیتی کمک می‌کند درک کنید چرا افکار و احساسات خاصی دارید و بعضی کارها را انجام می‌دهید.

نمونه‌هایی از ویژگی‌های شخصیتی کاردینال

اکثر افراد ترکیبی از چندین ویژگی شخصیتی مرکزی دارند و ویژگی شخصیتی کاردینال ندارند. بااین‌حال، افراد مشهور اغلب به‌خاطر ویژگی‌های شخصیتی کاردینال خود شهرت یافته‌اند. نمونه‌هایی از آنها عبارت‌اند از:

  • مادر ترزا: خوب، بخشنده
  • آدولف هیتلر: شیطانی، فاسد
  • آلبرت انیشتین: باهوش
  • نیکولو ماکیاولی: بی‌رحم
  • مارتین لوتر کینگ پسر: منصف، قهرمان
  • آبراهام لینکلن: صادق
  • زیگموند فروید: روان‌تحلیلگر

در ادبیات و افسانه‌ها نیز می‌توانید نمونه‌هایی از ویژگی‌های شخصیتی کاردینال را پیدا کنید. شخصیت داستانی ابنزر اسکروج ویژگی شخصیتی کاردینال خساست را نشان می‌دهد. دن خوآن/ژوآن نیز به شور جنسی شدیدش مشهور است و نام او مترادف فردی بی‌قید از نظر جنسی و بی‌توجه به احساسات سایرین است.

در اسطوره‌های یونان، نارکیسوس (نارسیس) فردی است که عاشق تصویر خود در آب می‌شود و اصطلاح خودشیفتگی (نارسیسیسم) از نام او می‌آید. اصطلاحات دیگری نیز از نام افرادی با ویژگی‌های شخصیتی کاردینال گرفته شده‌اند مانند ماکیاولسیم، مسیحا‌ نفس و سادیست (برگرفته از مارکی دو ساد).

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال تصویرگر جنبه‌ای از فردند که احتمالا نشان‌دهنده شخصیت اوست. مثلا به‌سختی می‌توان فردی مانند آلبرت انیشتین را تصور کرد و او را نابغه خطاب نکرد. البته بدون تردید او نیز مانند هر فرد دیگری شخصیتی چندوجهی داشته است. معمولا غیرمنصفانه و سخت است که افراد را فقط دارای یک ویژگی شخصیتی در نظر بگیریم.

نظریه‌های جدید درباره ویژگی‌های شخصیتی کاردینال

بنا بر نظریه صفات شخصیتی، شخصیت هر فرد از چندین صفت مختلف تشکیل شده است. به‌ندرت فردی یک ویژگی شخصیتی کاردینال دارد که شخصیت او را تعریف کند. با آنکه نظریه‌های مختلف ویژگی‌های شخصیتی (مانند نظریه آلپورت) به وجود صدها یا حتی هزاران صفت اشاره می‌کنند، با توجه به نظریه‌های مدرن، شخصیت تقریبا از ۵ بعد گسترده تشکیل شده است که عبارت‌اند از:

طبق این نظریه، تمام افراد این ۵ مؤلفه محوری شخصیت را دارند، اما هرکدام در یک طیف قرار می‌گیرند و جایگاه هرکدام شخصیت‌تان را شکل می‌دهد.

شخصیت کاردینال ـ‌ ویژگی‌های مختلف شخصیتی

سؤالات رایج

۱. چه تفاوتی بین ویژگی‌های شخصیتی مرکزی و ویژگی‌های شخصیتی ثانویه وجود دارد؟

ویژگی‌های شخصیتی مرکزی روی رفتار فرد اثر می‌گذارند، اما آن را تعریف نمی‌کنند. ویژگی‌های شخصیتی ثانویه روی رفتار اثر می‌گذارند، اما کاملا بسته به شرایط بروز می‌کنند. بنابراین همیشه مشخص نیستند.

۲. چه تفاوتی بین ویژگی‌های شخصیتی کاردینال و ویژگی‌های شخصیت مرکزی وجود دارد؟

آلپورت عقیده داشت که ویژگی‌های شخصیتی مرکزی از ویژگی‌های شخصیتی کاردینال رایج‌ترند و بنیاد شخصیت اکثر افراد را شکل می‌دهند. ویژگی‌های شخصیتی کاردینال الزاما نادرند، اما رفتار فرد را مشخص می‌کنند. در عوض ویژگی‌های شخصیتی مرکزی در تمام افراد به مقادیر متفاوتی وجود دارند.

۳. آیا برون‌گرایی یک ویژگی شخصیتی کاردینال است؟

خیر، برون‌گرایی یکی از ۵ مؤلفه اصلی ویژگی‌های شخصیتی است. برون‌گرایی یعنی توجه به بیرون، به افراد دیگر و محیط. فردی که کاملا برون‌گراست، ممکن است اجتماعی باشد و رفتار دوستانه داشته باشد. هرکدام از این مؤلفه‌ها در طیفی بین دو قطب قرار می‌گیرند. مثلا برون‌گرایی در طیفی بین شدیدا درون‌گرا و شدیدا برون‌گرا قرار می‌گیرد. در دنیای واقعی، اکثر افراد جایی بین این دو قطب مخالف قرار می‌گیرند.

۴. آیا مهربانی یک ویژگی شخصیتی کاردینال است؟

مهربانی ممکن است یک ویژگی شخصیتی کاردینال باشد. آن ویژگی‌ای کاردینال است که غالب باشد و هویت فرد را تشکیل دهد. اگر زندگی خود را وقف کمک به سایرین کنید، وقت خود را داوطلبانه در اختیار دیگران بگذارید، کمک مالی کنید و با مهربانی بی‌پایان با افراد رفتار کنید، برای شما مهربانی یک ویژگی شخصیت کاردینال محسوب می‌شود. رفتار شامل تعامل شخصیت بنیادی فرد با شرایط می‌شود. شرایطی که فرد در آن قرار می‌گیرد، نقش مهمی در نحوه واکنش نشان‌دادن او دارد هرچند در اکثر موارد، افراد طبق ویژگی‌های شخصیتی اصلی خود واکنش نشان می‌دهند.

۵. آیا همه ویژگی شخصیتی کاردینال دارند؟

همان‌ طور که گفتیم، آن ویژگی شخصیت کاردینال به شمار می‌رود که شخصیت شما را بسازد و درنتیجه زندگی‌تان را هدایت کند. به‌ همین دلیل می‌توانیم بگوییم که ویژگی‌های شخصیتی کاردینال رایج نیستند. تنها افراد کمی شخصیتی دارند که تحت‌تأثیر یک ویژگی شخصیتی غالب قرار دارد. شخصیت اکثر افراد از چندین صفت تشکیل شده است.

۶. انسان معمولا چند ویژگی شخصیتی مرکزی دارد؟

ویژگی‌های شخصیتی مرکزی فرد تعداد مشخصی ندارند. ویژگی‌های شخصیتی مرکزی صفاتی بنیادی هستند که روی رفتار و شخصیت فرد اثر می‌گذارند. افراد ممکن است ویژگی‌های شخصیتی گسترده‌ای داشته باشند که با توجه به تجربه‌های منحصربه‌فرد، نحوه تربیت و ارزش‌های شخصی‌شان متفاوت باشند. برخی افراد ممکن است چندین ویژگی شخصیتی مرکزی داشته باشند، در حالی که ویژگی‌های شخصیتی مرکزی سایرین کمتر باشند اما ویژگی‌های شخصیتی غالب بیشتری داشته باشند.

جمع‌بندی

ویژگی‌های شخصیتی کاردینال مفهومی فراتر از یک اصطلاح جذاب روان‌شناسی هستند و نیروهای قدرتمندی‌اند که می‌توانند تمام زندگی ما را شکل دهند، کمک کنند درک کنیم چه کسی هستیم، چطور با سایرین ارتباط برقرار می‌کنیم و چطور در دنیای بزرگ و گسترده اطراف خود پیش می‌رویم. این ویژگی‌ها مانند نمایشنامه‌ای هستند که برای نمایش عمر ما نوشته شده‌اند، ملودی آهنگ زندگی ما یا قطب‌نمایی برای مسیر زندگی‌مان هستند. با درک این ویژگی‌ها می‌توانیم سرگردانی در تاریکی زندگی را به ماجراجویی هدفمند و معنابخش تبدیل کنیم.

با شناخت ویژگی‌های شخصیتی خود و اینکه افراد ویژگی‌هایی متفاوت با ما دارند، می‌توانیم یاد بگیریم با سایرین بهتر کنار بیاییم. مثلا اگر ویژگی شخصیتی کاردینال دوست شما نظم زیاد است، درک خواهید کرد که چرا همیشه می‌خواهد از قبل برنامه‌ریزی کند. زیبایی این ویژگی‌ها این است که گاهی با فردی آشنا می‌شوید که ویژگی شخصیتی کاردینال مشابهی دارد. پیداکردن این فرد ممکن است شروع رابطه‌ای عمیق و معنادار را رقم بزند، چون شما یکدیگر را بهتر از سایرین درک می‌کنید.

شما بگویید

شما چه ویژگی شخصیتی کاردینال و غالبی دارید که سایرین شما را با آن توصیف می‌کنند؟ نظر خود را با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید. همچنین اگر این مطلب برایتان مفید بود، می‌توانید آن را برای دوستان خود نیز ارسال کنید.


راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛


تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنید.




[ad_2]

منبع

نشانه‌های زیاده‌روی در وقت گذرانی با همسر

اهمیت وقت‌گذرانی با همسر؛ ۹ پیشنهاد جذاب و ۳ نشانه زیاده‌روی

[ad_1]

شاید شما هم شنیده باشید که زوج‌ها را با عبارت «جدانشدنی» توصیف می‌کنند. این عبارت احساسی گرچه بیانگر پیوند مادام‌العمر زناشویی است، در واقعیت محقق نمی‌شود چون ۲ نفر گرچه زن و شوهر یکدیگرند، نمی‌توانند تمام ساعات و زمان‌ها با هم باشند. طرفین باید به نقش‌ها و وظایف اجتماعی خود نیز عمل کنند، درنتیجه باید برای وقت‌گذرانی با هم برنامه‌ریزی کنند. در این مقاله درباره ضرورت وقت‌گذرانی با همسر می‌گوییم، پیشنهادهایی برای این کار ارائه می‌دهیم و نشانه‌های زیادی‌روی در آن را بررسی می‌کنیم. با ما همراه باشید.

ضرورت وقت‌گذرانی با همسر

در شروع رابطه و اوایل ازدواج زوج‌ها زمان زیادی را با هم سپری می‌کنند، اما با گذر زمان و به‌دلیل مشغله‌های زندگی این زمان کمتر می‌شود. به همین دلیل زوج‌ها باید آگاهانه زمانی را برای وقت‌گذرانی با یکدیگر اختصاص دهند. در ادامه، دلایل ضرورت وقت‌گذرانی با همسر را بیان کرده‌ایم.

۱. افزایش صمیمیت

وقت‌گذرانی با همسر به هر دو شما این امکان را می‌دهد که یکدیگر را بهتر بشناسید و به جزئیات شخصیت هم پی ببرید. وقتی مسئله‌ای ناخوشایند پیش بیاید، این شناخت متقابل سبب می‌شود آن را بهتر حل‌وفصل کنید.

۲. تقویت ارتباط

صحبت‌کردن درباره ایده‌ها، افکار و احساسات خود در زمانی که هر دو آزادید، باعث تقویت ارتباط و پیوند عاطفی شما می‌شود.

۳. ایجاد خاطرات زیبا

خاطره زیبا و به‌یادماندنی با همسر یکی از عواملی است که باعث تقویت پیوند شما می‌شود. طبق تحقیقات، زوج‌هایی که خاطرات مثبت خلق می‌‌کنند زندگی زناشویی موفق‌تری دارند. وقت‌گذرانی با همسر و برنامه‌ریزی برای آن یکی از بهترین روش‌ها برای رقم‌زدن خاطرات فراموش‌نشدنی است. با یادآوری این خاطرات در زمان‌های سختی و ناراحتی، می‌توان از آنها به‌عنوان طنابی برای حفظ پیوند استفاده کرد.

۴. افزایش اعتماد متقابل

اگر برای وقت‌گذرانی با همسرتان زمان کافی نگذارید، ممکن است او به این فکر کند که شما حواستان به زندگی مشترک نیست. شاید حتی تصور کند که پای فرد دیگری در میان است. وقت‌گذرانی روشی برای تقویت اعتماد متقابل و نمایش تعهد شما به رابطه است.

۵. کاهش استرس

روزمرگی‌ها و کار به شما استرس می‌دهند. چه چیزی بهتر از وقت‌گذرانی با همسر استرس هر دوی شما را کاهش می‌دهد؟ بر اساس تحقیقات، وقت‌گذرانی با شریک زندگی باعث کاهش هورمون‌های استرس و افزایش هورمون‌های شادی می‌شود.

چقدر باید با همسر وقت گذراند؟

نمی‌توان به این پرسش پاسخ دقیقی داد. اینکه چقدر با یکدیگر وقت می‌گذرانید، بستگی به عواملی مانند زمان کار شما دارد. برخی زوج‌ها باید از والدین مسن خود نیز مراقبت کنند. بنابراین شرایط کار و زندگی هر شخص تعیین‌کننده مدت‌زمان وقت‌گذرانی است. بااین‌حال باید آماده باشید تا گاهی اوقات از کار و زندگی شخصی خود برای وقت‌گذرانی با همسر بزنید. نمی‌توانید همیشه مسائل دیگر را بر این مسئله اولویت دهید.

پیشنهاد‌هایی برای وقت‌گذرانی با همسر

۱. در گردهمایی‌ها شرکت کنید

نیازی نیست در تمام گردهمایی‌ها شرکت کنید. همه‌روزه در شهرها گردهمایی‌ها و نشست‌های عمومی با موضوعات مختلف برگزار می‌شوند. شما می‌توانید با کمک یکدیگر برنامه‌‌‌ای جالب و مفرح را انتخاب و در آن شرکت کنید.

۲. با هم وزش کنید

همه ما باید دست‌کم ۳ روز در هفته را به ورزش‌کردن اختصاص دهیم. همین زمان را می‌توان فرصتی برای وقت‌گذرانی با همسر در نظر گرفت. با هم پیاده‌روی یا در خانه ورزش کنید. وقتی با هم ورزش می‌کنید، انگیزه شما برای ادامه ورزش نیز بیشتر می‌شود.

۳. قرارهای عاشقانه بگذارید

اولین قرارهای عاشقانه را به یاد دارید؟ باز هم می‌توانید به قراری عاشقانه بروید. با هم‌فکری یکدیگر شبی را برای رفتن به رستوران یا مجموعه‌ای تفریحی برگزینید.

۴. با هم به رخت‌خواب بروید

گرچه این کار برای برخی از زوج‌ها که ساعت کاری متغیر دارند دشوار است، اگر می‌توانید ساعت کاری را طوری تنظیم کنید تا برخی شب‌ها هم‌زمان بخوابید. کنار یکدیگر بودن پیش از خوابیدن، دلبستگی و صمیمیت شما به هم را بیشتر می‌کند.

۵. بین کار زمان‌هایی کوتاه برای باهم‌بودن در نظر بگیرید

حتی اگر مشغله شما زیاد باشد، شاید بتوانید زمان‌هایی کوتاه را با هم بگذرانید. مثلا می‌توانید ساعت ناهار را با هم بگذرانید. فقط مطمئن شوید که از قبل همه کارها را انجام داده باشید تا مجبور نشوید هم‌زمان که دنبال همسرتان می‌روید، وظایف کاری را نیز انجام دهید.

۶. با هم فیلم تماشا کنید یا به سینما بروید

تماشای فیلم در خانه یا سینمارفتن یکی دیگر از کارهایی است که می‌توانید با هم انجام دهید. با مشورت هم فیلم‌هایی را که دوست دارید انتخاب کنید. وقتی درباره فیلم‌ با هم بحث کنید، شاید از دانش و نگرش عمیق همسرتان تعجب کنید.

۷. برای رابطه جنسی برنامه‌ریزی کنید

رابطه جنسی بخشی مهم از زندگی زناشویی است. برای رابطه جنسی رضایت‌بخش باید برنامه‌ریزی کنید. خود رابطه جنسی نوعی وقت‌گذرانی با همسرتان است.

۸. با هم فعالیت‌های جدید را امتحان کنید

شاید در فهرست کارها و علایق همسرتان چیزهایی باشند که هنوز فرصت نکرده باشد آنها را امتحان کند. بنابراین فرصت مناسبی است تا شما او را در این تجربه جدید همراهی کنید.

۹. با هم آشپزی کنید

آشپزی با هم یکی از بهترین روش‌ها برای وقت‌گذرانی با همسر است. تقویت همکاری و همدلی و ثبت خاطره‌ای خوشمزه کمترین فایده این کار است.

نشانه‌های وقت‌گذرانی بیش‌ازحد با همسر

زیاده‌روی در وقت‌گذرانی با همسر نیز مانند هر افراط دیگری ممکن است پیامدهایی برای سلامت روان و فردیت شما داشته باشد. این تصور که وقتی ما ازدواج کردیم باید همیشه و در همه حال با شریک زندگی خود کاری را انجام دهیم، غلط است. شما و همسرتان هر دو فردیت و زندگی شخصی خود را نیز دارید. بنابراین نباید در وقت‌گذرانی با یکدیگر به حدی زیاده‌روی کنید که یکی از طرفین دچار مشکل شود.

در ادامه، ۳ نشانه‌ زیادی وقت‌گذراندن با همسر را نوشته‌ایم.

۱. احساس نیاز به تنهابودن

اگر دنبال بهانه‌‌ای برای تنهاشدن می‌گردید، یعنی نیاز دارید که تنها باشید. شاید دلیل چنین احساسی لزوما به طرف مقابلتان مربوط نباشد. به‌هرحال باید به این نیاز توجه کنید و از همسرتان بخواهید که به نیازتان احترام بگذارد.

۲. تحریک‌پذیری

اگر احساس درماندگی، اضطراب و ناخشنودی دارید، شاید وقت آن رسیده است که کمی تنها باشید. تغییرات هورمونی، مشکلات کاری و مسائل مختلف شاید بیش‌ازحد به شما فشار آورده‌اند و دلتان می‌خواهد که مدت کوتاهی به حال خودتان رها شوید. مراقبه، عبادت و سایر فعالیت‌هایی که در تنهایی انجام می‌دهید، باعث می‌شوند این احساسات ناخوشایند را راحت‌تر پشت‌سر بگذارید.

۳. گشتن دنبال فعالیت‌های مجردی

همه ما علاوه‌بر رابطه با همسر، به ارتباط با سایر افراد و گسترش شبکه ارتباطی خود نیاز داریم. ما نمی‌توانیم تمام نیازهای عاطفی، روانی و اجتماعی خود را تنها در ارتباط با یک نفر تأمین کنیم. اگر مدتی است که بیش‌ازحد با همسرمان وقت‌ می‌گذرانیم و خبر از سایر دوستان و آشنایان نداریم، وقت آن رسیده است که مدتی را هم به وقت‌گذرانی با آنها اختصاص دهیم.

چطور بفهمیم نیاز به تنهابودن به معنای مشکلی در رابطه با همسر نیست؟

اینکه بخواهید مدت کوتاهی تنها باشید، لزوما به معنای وجود مشکل در رابطه نیست. در رابطه سالم، دو طرف به فردیت و استقلال هم احترام می‌گذارند و اجازه فعالیت‌های فردی به هم می‌دهند. در عین حال هر دو به رابطه نیز توجه دارند و با یکدیگر نیز وقت می‌گذرانند.

اما اگر نیاز به تنهایی به پرهیز از یکدیگر تبدیل شده باشد، یعنی یک یا هر دو نفر سعی می‌کنند از وقت‌گذرانی با هم فرار کنند و از مسئولیت‌های خود به‌عنوان همسر شانه خالی کنند، این به معنای وجود مشکلی در رابطه است.

تجربه شما چیست؟

شما چگونه با همسرتان وقت‌ می‌گذرانید؟ آیا به غیر از پیشنهادهای ارائه‌شده در مقاله، روش‌های دیگری سراغ دارید؟ به‌نظر شما چطور باید بین وقت‌گذراندن با همسر و زندگی شخصی یا کاری تعادل ایجاد کرد؟

اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.

[ad_2]

منبع

1 130 131 132