جلب اعتماد از دست رفته با برقراری ارتباط

اعتماد از دست رفته در رابطه را چطور برگردانیم؟

[ad_1]

خیلی‌ها تصور می‌کنند بعد از خیانت، همه‌چیز برای همیشه تغییر می‌کند؛ پرده‌های حرمت می‌افتند، هر دو طرف صدمه روحی و روانی می‌بینند و اعتمادی باقی نمی‌ماند. بااین‌حال، جلب اعتماد از دست رفته و بازسازی رابطه بعد از خیانت غیرممکن نیست. در این مقاله یاد می‌گیریم که اگر خیانت دیده‌ایم، چگونه با خیانت کنار بیاییم و اگر خیانت کرده‌ایم، اعتماد از دست رفته را چگونه برگردانیم.

اعتماد در روابط چطور از بین می‌رود؟

اعتماد کردن عنصر اصلی رابطه سالم است. به‌سبب این ویژگی مثبت، می‌توانیم با خیال راحت خود را نزد طرف مقابل آسیب‌پذیر کنیم و در سخت‌ترین شرایط احساس امنیت داشته باشیم. بعضی رفتارها این اعتماد را خدشه‌دار می‌کنند، از جمله:

  • وفانکردن به قول‌و‌قرار؛
  • نپذیرفتن مسئولیت رفتارها؛
  • فقدان صمیمیت عاطفی و فیزیکی؛
  • خیانت (جنسی و غیرجنسی)؛
  • انتقاد مداوم؛
  • اعتیاد به مواد مخدر، الکل، پورنوگرافی یا قمار.

روابط سالم بر‌ اساس صداقت شکل می‌گیرند. زمانی که صداقت به هر دلیلی در رابطه از بین می‌رود، زمینه بی‌اعتمادی فراهم و نشانه‌های آن پدیدار می‌شود.

نشانه‌های بی‌اعتمادی در رابطه

واضح‌ترین نشانه‌های بی‌اعتمادی در رابطه عبارت‌اند از:

  • چک‌کردن مداوم و تلاش برای کنترل رفتار پارتنر: پارتنری که مدام در حال چک‌کردن شماست، نگران است عمل و رفتاری از شما سر بزند که برای او آزاردهنده است. این بی‌اعتمادی آرام‌آرام سبب حسادت، ناامنی و رنجش خاطر می‌شود و به متهم‌کردن شریک زندگی به بی‌وفایی یا پنهان‌کاری ختم می‌شود.
  • کناره‌گیری عاطفی و جسمی: بعضی افراد ترجیح می‌دهند از همسری که به اعتمادشان خیانت کرده است کناره‌گیری کنند و مدتی تنها باشند.
  • اجتناب از برقراری ارتباط صریح و صادقانه: بی‌میلی شریک زندگی به برقراری ارتباط صریح و صادقانه زنگ خطر بزرگی است. این بی‌میلی ممکن است نتیجه ازبین‌رفتن اعتماد باشد.
  • شک همیشگی: شک بزرگ‌ترین آفت روابط و نتیجه واضح بی‌اعتمادی است. این رفتار شریک شما ممکن است نتیجه آسیب‌های گذشته یا رفتارهای اعتمادزدای شما باشد.

آیا جلب اعتماد از دست رفته ممکن است؟

اعتماد از دست رفته همیشه قابل‌بازیابی نیست. برخی نشانه‌ها مشخص می‌کنند امیدی به جلب اعتماد از دست رفته هست یا نه. مثلا هر دو طرف باید بخواهند برای احیای رابطه تلاش کنند و هدف مشترک هر دو باید بازسازی حس امنیت باشد. فرد آسیب‌دیده این فرصت را دارد که درباره شیوه ادامه رابطه و اعتماد مجدد تصمیم بگیرد بی‌آنکه هیچ‌یک از آنها وارد فرایند مخرب بازجویی و دفاع از خود شوند.

مراحل جلب اعتماد از دست رفته

۱. پذیرش مسئولیت اشتباهات

اولین مرحله بعد از خیانت به اعتماد همسر، ابراز تأسف و تمایل به جلب اعتماد از دست رفته است. طرف مقابل نیز باید آماده حرف‌زدن، شنیدن و بررسی تمام رفتارهای باشد که ممکن است در شکل‌گیری خیانت مؤثر بوده باشند. نیازی به تعریف‌کردن جزئیات خیانت نیست، اما پاسخ به پرسش‌ها و حل درگیری‌های ذهنی فرد خیانت‌دیده (با کمترین جزئیات ممکن) اولین قدم برای بازسازی رابطه است.

۲. اصلاح سبک ارتباطی

اعتمادشکنی ارتباط شما با همسر و اطرافیانتان را تغییر می‌دهد. بپذیرید که بعد از این اتفاق ناخوشایند، نمی‌توانید مثل گذشته ارتباطی راحت و صمیمی داشته باشید. شاید ناچار شوید با برخی از اطرافیان خود قطع رابطه کنید و بیشتر تمرکزتان را روی گفت‌و‌گوی صمیمی با همسرتان بگذارید.

۳. بازتعریف قوانین ازدواج

وقتی حدومرزهای رابطه سالم یک بار می‌شکنند، قوانین ازدواج باید دوباره تعریف شوند. وجود این قوانین سبب می‌شوند شریک خیانت‌دیده تا بازسازی کامل اعتماد آسوده‌خاطرتر و افکارش منسجم باشند. این قوانین با مشورت و رضایت هر دو طرف تعیین می‌شوند.

۴. صبر تا فراموشی کامل

جلب اعتماد از بین رفته یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و نیازمند گذشت زمان است. صبور باشید و بگذارید شریک زندگی‌تان آرام‌آرام با اثرات ناخوشایند این اتفاق کنار بیاید و اعتماد‌شکنی شما را فراموش کند.

اقدامات لازم برای بازسازی اعتماد از دست رفته

اگر بعد از ازبین‌رفتن اعتماد تمایل به بازگرداندن آن دارید، اقدامات مفیدی هست که در جایگاه فرد خیانت‌دیده یا خیانت‌کننده می‌توانید انجام دهید و به حفظ زندگی مشترک کمک کنید.

۱. اقدامات لازم از جانب فرد خیانت‌دیده

۱. بررسی دلیل دروغ و خیانت

اگرچه کمتر کسی به دلایل پشت دروغ‌گویی و خیانت اهمیت می‌دهد، باید بدانیم اعتمادشکنی همیشه نتیجه بدجنسی و اهمیت‌ندادن نیست. گاهی فرد برای آنکه خبری بد را پنهان یا به یکی از اعضای خانواده کمک کند، وارد چنین ماجرایی می‌شود. اصلا گاهی اوقات خیانت نتیجه یک سوءتفاهم است. فکرکردن به اینها اتفاق پیش‌آمده را تغییر نمی‌دهد، اما به فرد خیانت‌دیده کمک می‌کند چند دقیقه‌ای خود را جای طرف مقابل بگذارد تا شاید او را درک کند.

۲. برقراری ارتباط

اگر می‌خواهید این اعتماد از دست رفته را به‌نحوی بازگردانید، باید بتوانید با شریک خود درباره وضعیت پیش‌آمده صحبت کنید، بگویید چه احساسی دارید و انتظارتان برای ایجاد اعتماد مجدد را بیان کنید. به صداقت کلام طرف مقابل هنگام ابراز پشیمانی توجه کنید و مطمئن شوید از صمیم قلب متأسف و آماده برقراری ارتباط مجدد است.

۳. تمرین بخشش

وقتی خیانت در رابطه‌ای شکل می‌گیرد، فرصت دوباره نیازمند بخشیدن است؛ بخشیدن خود و طرف مقابل. دست از سرزنش خود بردارید تا قدرت کنار‌آمدن با این اتفاق ناخوشایند را پیدا کنید. همسرتان را هم ببخشید و به او فرصت جبران اشتباه بدهید.

۴. تلاش برای فراموشی

بعد از آنکه مفصل درباره اتفاق پیش‌آمده، آسیب‌های ناشی از آن و انتظارات خود صحبت کردید، تصمیم بگیرید این موضوع را برای همیشه کنار بگذارید و در بحث‌های بعدی مطرح نکنید. قرار نیست بلافاصله دوباره اعتماد کنید، اما اگر قرار به فرصت دوباره برای بازسازی رابطه است، پیش‌کشیدن هرباره این مسئله هیچ کمکی به عبور از آن نمی‌کند.

۲. اقدامات لازم از جانب فرد خیانت‌کننده

۱. شناسایی دلیل خیانت

بنشینید و سنگ‌هایتان را با خود وا بکنید. چرا دست به خیانت زدید؟ به‌دنبال تمام‌کردن رابطه بودید و راه درستش را نمی‌دانستید؟ نیاز خاصی داشتید که در زندگی مشترک برآورده نمی‌شد یا همه‌چیز صرفا اشتباهی احمقانه بود؟ درک انگیزه پشت رفتارتان بخش مهمی از فرایند بازسازی اعتماد از دست رفته است.

۲. عذرخواهی صمیمانه

جبران‌کردن را با عذرخواهی صمیمانه آغاز کنید و بپذیرید که اشتباه کرده‌اید. به خاطر بسپارید عذرخواهی شما دلیل خوبی برای توجیه اعمالتان نیست و هنگام عذرخواهی کلام سرزنشگر نداشته باشید. به‌جای اینکه با عبارتی ساده مثل «ببخشید که اذیتت کردم» انتظار معجزه داشته باشید، دقیق و شفاف و درست عذرخواهی کنید. مثلا بگویید: «متأسفم درباره اینکه کجا هستم به تو دروغ گفتم. باید حقیقت را می‌گفتم و حالا از اینکه ناراحتت کرده‌ام پشیمانم. مطمئن باش هرگز تکرارش نمی‌کنم»

۳. صبوری

پذیرش اشتباه، عذرخواهی و صحبت‌کردن درباره اتفاق پیش‌آمده هیچ‌کدام معجزه نمی‌کنند. ممکن است همسرتان بعد از همه اینها همچنان آماده اعتماد مجدد نباشد و برای فراموش‌کردن زمان بیشتری بخواهد. اگر چنین است، او را تحت‌فشار نگذارید. آنچه از دست‌تان برمی‌آید انجام دهید و بگویید هر زمان آماده صحبت‌کردن است، کنارش هستید. مشاور خانواده در این شرایط می‌تواند هر دوی شما را راهنمایی کند.

۴. برآورده‌کردن انتظارها

آدم‌ها به شیوه‌های مختلفی با بی‌اعتمادی کنار می‌آیند. یکی سخت می‌بخشد، دیگری آسان؛ یکی زود می‌بخشد، دیگری دیر؛ یکی برای اعتماد مجدد نیاز دارد کنار همسر خود باشد، دیگری نیازمند تنهایی است. معمولا افراد خیانت‌دیده به شفافیت و صداقت بیشتر نیاز دارند. با احترام به مرزها و نیازهای همسرتان، روند فراموشی را برایش ساده‌تر می‌کنید.

مدت‌زمان بازیابی اعتماد از دست رفته

بعد از آنکه اعتماد در رابطه‌ای خدشه‌دار می‌شود، ادامه‌دادن کار راحتی نیست. فرایند بازسازی هم زمان‌بر است و مدت‌زمان آن به دلایل سلب اعتماد بستگی دارد. زمانی که مسئله مربوط به دروغ مصلحتی یا سوءتفاهمی جزئی است و فرد خیانت‌کننده صمیمانه ابراز پشیمانی کرده، ادامه‌دادن به‌مراتب راحت‌تر از تلاش برای بازسازی رابطه بعد از خیانت است!

دوباره اعتماد کنیم یا نکنیم؟

قدیمی‌ها معتقد بودند «آدم عاقل از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمی‌شود»، اما زمانی که پای زندگی مشترک و ازدواج در میان است، مسئله کمی فرق می‌کند. اگر بعد از چندین‌و‌چند سال ازدواج پایدار و موفق خطایی از همسرتان سر زد، بخشش و اعتماد دوباره تصمیم اشتباهی نیست. اما اگر بعد از چندین بار تکرار یک اشتباه مطمئن شده‌اید فرد مقابل به‌هیچ‌وجه قابل‌اطمینان نیست، لازم است با چشم باز تصمیم دیگری درباره ادامه این رابطه پرآسیب بگیرید.

شما بگویید

فرض کنید شریک زندگی‌تان به شما خیانت کند! چقدر احتمال دارد او را ببخشید و بخواهید دوباره به او اعتماد کنید؟ نظرات‌تان را با ما و همراهان ما در میان بگذارید.

اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.

[ad_2]

منبع

کنترلر کنسول ایکس باکس

افشای اطلاعات جدید از کنسول میان‌نسلی و نسل بعدی ایکس باکس + عکس

[ad_1]

براساس اسناد دادگاه مایکروسافت و FTC، ردموندی‌ها می‌خواهند در سال آینده میلادی کنسول ایکس باکس سری ایکس را با طراحی و ویژگی‌های جدید به‌روزرسانی کنند. همچنین به‌نظر می‌رسد نسل بعدی کنسول ایکس باکس سال ۲۰۲۸ معرفی می‌شود و مایکروسافت همچنان روی یک کنسول ابری کار می‌کند.

کنسول جدید مایکروسافت که یک کنسول میان‌نسلی محسوب می‌شود، طراحی متفاوتی نسبت به مدل کنونی دارد. این محصول از طراحی دایره‌ای‌شکل بهره می‌برد و فاقد ورودی دیسک یا دیسک درایو است. براساس اسناد محرمانه مایکروسافت، این کنسول ۲ ترابایت فضای ذخیره‌سازی و یک پورت USB-C در جلوی خود خواهد داشت. همچنین باید منتظر کنترلر جدیدی از سوی مایکروسافت باشیم.

کنسول و کنترلر جدید ایکس باکس سری ایکس

کنسول جدید مایکروسافت با اسم رمز Brooklin و کنترلر آن با اسم رمز Sebille درحال توسعه است که انتظار می‌رود این کنترلر اواخر سال جاری میلادی معرفی شود. این کنسول شامل یک شتاب‌سنج با پشتیبانی از ژیروسکوپ است. از ویژگی‌های این کنترلر می‌توان به اتصال مستقیم به فضای ابری، بلوتوث ۵.۲ و ارتباط جدید Xbox Wireless 2 اشاره کرد.

مایکروسافت همچنین بازخورد هپتیکی دقیق و هپتیک دوگانه VCA به‌عنوان اسپیکر را در فهرست مشخصات این کنترلر ذکر کرده است. این کنترلر از دکمه‌های نرم‌تری نسبت به قبل بهره می‌برد و همچنین از باتری قابل شارژ و قابل جداسازی استفاده می‌کند.

ایکس باکس سری ایکس جدید از وای‌فای 6E و بلوتوث ۵.۲ پشتیبانی می‌کند. این کنسول به تراشه‌ ۶ نانومتری و PSU با ۱۵ درصد توان کمتر مجهز می‌شود. طبق اسناد، این کنسول همچنان ۴۹۹ دلار قیمت خواهد داشت.

مایکروسافت در کنار کنسول میان‌نسلی ایکس باکس، ظاهراً روی یک کنسول ابری هم کار می‌کند که قیمت بسیار پایین‌تری نسبت به ایکس باکس سری ایکس خواهد داشت.

نسل بعدی ایکس باکس سال ۲۰۲۸ از راه می‌رسد

1695115444 557 افشای اطلاعات جدید از کنسول میان‌نسلی و نسل بعدی ایکس

طبق بخشی دیگر از اسناد دادگاه، نسل بعدی کنسول ایکس باکس ظاهراً سال ۲۰۲۸ معرفی می‌شود. البته در این سال تنها مایکروسافت نیست که کنسول جدیدش را معرفی می‌کند؛ سونی هم از پلی‌استیشن ۶ رونمایی خواهد کرد.

[ad_2]

منبع

کلنل هارلند ساندرز

۱۵ شخصیت مشهوری که بعد از ۵۰سالگی به موفقیت رسیدند

[ad_1]

همیشه سرگذشت افرادی را می‌شنویم که در سنین کم به شهرت رسیده‌اند، اما معمولا کسی درباره آنهایی که استعدادهایشان دیر شکوفا شده است صحبت نمی‌کند. در این مقاله، درباره موفقیت در سن زیاد توضیح می‌دهیم و ۱۵ شخصیت مشهور را معرفی می‌کنیم که پس از ۵۰سالگی به موفقیت رسیده‌اند.

چرا استعداد بعضی‌ها دیر شکوفا می‌شود؟

در سال ۲۰۱۱، گروهی از پژوهشگران دانشگاه هاروارد پژوهشی انجام دادند تا عوامل مهم موفقیت افراد را بررسی کنند. نتایج پژوهش حاکی از این بود که موفقیت در درجه اول ترکیبی از ۳ عامل مهم است:

  • داشتن طرز فکر درست؛
  • در زمان مناسب بودن؛
  • اشتیاق داشتن برای رسیدن به یک هدف.

در کنار این ۳ عامل اصلی، عوامل دیگری نیز در میزان موفقیت افراد نقش دارند که در ادامه تعدادی از آنها را مطرح کرده‌ایم.

۱. فقر

فقیربودن فرد ممکن است مانع از آن شود که او ابزارهای لازم برای عملی‌کردن رؤیاهای خود را داشته باشد. برای موفقیت باید امکانات مالی عالی داشته باشید و بتوانید در مدارج بالاتر تحصیل کنید. علاوه‌بر این، باید درباره بورس‌های تحصیلی یا کمک‌های مالی مانند آن اطلاعات کافی داشته باشید.

۲. مشکلات سلامت روان

مشکلات روانی مانند اختلال استرس پس از سانحه ممکن است باعث شوند کودک هیچ‌‌وقت احساس خوشبختی نکند. چنین افرادی بدون اشتیاق به زندگی و هیجان لازم برای رسیدن به رؤیاهای خود بزرگ می‌شوند.

۳. شور زندگی

برخی از افراد طوری رفتار می‌کنند که گویی دوباره متولد شده‌اند. شور زندگی در این افراد به اندازه‌ای زیاد است که حتی اگر به یکی از اهداف مهم خود برسند، باز هم به دنبال ماجراجویی‌های جدید می‌روند. هر قله فتح‌شده برای چنین افرادی حکم تولدی دوباره را دارد.

۴. فراگیری همیشگی

گروهی از مردم شاگردان دائمی هستند. این افراد فکر می‌کنند که هرچه چیزهای بیشتری تجربه کنند، مسائل بیشتری یاد خواهند گرفت. فراگیران همیشگی هدف مشخصی ندارند. برای آنها سفر و کسب تجربه از آن بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد.

چه موقع برای تغییر مسیر زندگی بسیار دیر است؟

پاسخ به این سؤال هرگزی قاطعانه است. در مقایسه با گذشته، امروزه به منابع بیشتری دسترسی داریم. پایگاه‌های داده اینترنتی، کلاس‌های آنلاین، ارتباطات حرفه‌ای و شخصی ساده‌تر و امتیازاتی از این قبیل به این معناست که شما دنیا را در دستان خود دارید.

تا زمانی که از رؤیاهای خود دست نکشیده‌اید، می‌توانید موفق شوید. داشتن حامیان مختلف در زندگی اهمیت دارد، اما بسیاری از کسانی که در سن زیاد به موفقیت رسیده‌اند، این کار را با اراده راسخ خود انجام داده‌اند. گاهی اطرافیان این افراد موفق آنها را دیوانه خطاب می‌کردند، اما آنها هیچ‌‌وقت تسلیم نشدند. بنابراین هنوز هم برای یادگیری، رؤیاپردازی و رسیدن به اهداف خود فرصت دارید. در این راه، انگیزه شما حرف اول را می‌زند.

چند شخصیت که در سن زیاد موفق شده‌اند

۱. کلنل هارلند ساندرز (Colonel Harland Sanders)

کلنل هارلند ساندرز بنیان‌گذار KFC

او در کلاس هفتم ترک تحصیل کرد و سراغ چندین شغل مختلف رفت. کلنل ساندرز در این شغل‌ها هم دوام نیاورد؛ یا با عصبانیت استعفا می‌داد یا او را اخراج می‌کردند. ساندرز در ۴۰سالگی پمپ‌بنزینی کوچک راه انداخت. یک رستوران کوچک هم در آپارتمان کنار این پمپ‌بنزین افتتاح کرد. خیلی زود آوازه رستوران ساندرز همه‌جا پیچید و کسب‌وکارش رونق گرفت.

وی سرانجام در سال ۱۹۵۲، یعنی در ۶۲سالگی، اولین شعبه رستوران مرغ سوخاری کنتاکی را افتتاح کرد تا تاریخ‌ساز شود.

۲. فوجا سینگ (Fauja Singh)

فوجا سینگ

اختلال مادرزادی او سبب شد که تا ۵سالگی نتواند راه برود. زمانی که همسر و ۲ فرزند فوجا سینگ فوت کردند، او به دنبال راهی برای پرکردن خلأ زندگی‌اش رفت. او که در اواخر دهه ۸۰ عمر خود بود، برای این کار دویدن را انتخاب کرد.

فوجا سینگ اولین مسابقه ماراتن عمر خود را در ۸۹سالگی انجام داد و به اولین مرد ۱۰۰ساله‌ای تبدیل شد که در سال ۲۰۱۱ در مسابقه دوی ماراتن شرکت کرد. او در ۱۰۱سالگی ۲ بار مسئولیت مشعل المپیک را بر عهده گرفت و در مسابقات دو در رده سنی خود چندین رکورد شکست.

۳. جولیا چایلد (Julia Child)

جولیا چایلد

جولیا چایلد زمان فارغ‌التحصیلی از دانشگاه نمی‌توانست آشپزی کند. او مدتی در شرکت‌های تبلیغاتی کار کرد و پس از آن در اداره اطلاعات دولتی مشغول به کار شد. جولیا در طول دوران فعالیتش در این اداره عاشق غذاهای فرانسوی شد و از هر فرصتی برای یادگیری دستورپخت آنها استفاده می‌کرد.

جولیا اولین کتاب آشپزی خود را در ۵۰سالگی نوشت و به‌عنوان یکی از سرآشپزهای فرانسوی برتر جهان شهرت یافت. سرانجام او به‌عنوان اولین زن به تالار مشاهیر آشپزی راه یافت.

۴. لورا اینگلز وایلدر (Laura Ingalls Wilder)

لورا اینگلز وایلدر

او در ۱۶سالگی ترک تحصیل کرد و در مغازه خیاطی کوچکی مشغول به کار شد. لورا در ۴۰سالگی نوشتن را شروع کرد، اما در دهه هفتم زندگی اثر مشهور خود «خانه کوچک» را نوشت. این کتاب لورا اینگلز وایلدر طرف‌داران بسیاری پیدا کرد.

لورا در دهه‌های بعدی زندگی خود، به نگارش مجموعه «خانه کوچک» ادامه داد.

۵. ری کراک (Ray Kroc)

ری کراک

زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد، ری کراک فقط ۱۶ سال داشت. او درباره سن خود به سازمان صلیب سرخ دروغ گفت تا بتواند در طول جنگ به‌عنوان راننده آمبولانس در این سازمان کار کند. ری پس از پایان دوران سربازی، چند دهه به‌عنوان فروشنده دوره‌گرد کار کرد و لیوان‌های کاغذی و دستگاه‌های میلک‌شیکر فروخت.

او سرانجام در سال ۱۹۵۴ و در دهه ششم زندگی خود با همکاری برادران مک‌دونالد اولین رستوران فست‌فود مک‌دونالد را افتتاح کرد.

۶. مادربزرگ موسی (Grandma Moses)

مادربزرگ موسی

آنا مری رابرتسون موزس مشهور به مادربزرگ موسی تنها مدت کوتاهی در مدرسه‌ای کوچک تحصیل کرد. او در ۶۰سالگی نقاشی‌کشیدن را شروع کرد. آنا مری درنهایت تابلوهای نقاشی خود را در موزه هنر مدرن به نمایش گذاشت.

او پیش از مرگش در ۱۰۱سالگی نزدیک به ۱۵۰۰ اثر هنری خلق کرد.

۷. لئو گودوین (Leo Goodwin Sr)

لئو گودوین

لئو گودوین حسابداری می‌کرد و در حوزه بیمه هم مشغول بود. او در دهه ششم زندگی خود، به فکر راهی برای فروش مستقیم خدمات بیمه به مشتری و کاهش هزینه‌های آن افتاد.

در سال ۱۹۳۶، لئو شرکت بیمه کارکنان دولت را تأسیس کرد. از آن به‌بعد، شرکت بیمه کایگو به یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های بیمه ایالات متحده آمریکا تبدیل شد.

۸. دانکن هاینز (Duncan Hines)

دانکن هاینز

او در دانشگاه ایالتی بولینگ گرین آمریکا تحصیل کرد. پس از فارغ‌التحصیلی، به‌عنوان فروشنده دوره‌گرد یک شرکت چاپ مشغول به کار شد. دانکن زمان بسیاری را صرف غذاخوردن بیرون از خانه می‌کرد. همین سبک غذاخوردن هم به موضوعی برای نگارش کتابش تبدیل شد.

او در ۵۵سالگی کتاب «ماجراهای خوب غذاخوردن» را نوشت. این کتاب چنان توجه مخاطبان را جلب کرد که دانکن را به منتقد غذا تبدیل کرد. در دهه هشتم زندگی دانکن، تولیدکنندگان محصولات غذایی از نام او برای نشان‌دادن کیفیت محصولات خود استفاده می‌کردند.

۹. پیتر مارک راجت (Peter Mark Roget)

پیتر مارک راجت

راجت از دوران کودکی سابقه ابتلا به افسردگی داشت. درنهایت، ساعت‌ها طبقه‌بندی کلمات، تهیه فهرست از آنها و یافتن شباهت‌ها و تفاوت‌های این فهرست‌ها به او کمک کرد تا با افسردگی خود مقابله کند.

راجت در اوایل دهه هشتم زندگی خود فهرست‌های کلمات خود را در کتابی منتشر کرد که به «فرهنگ اصطلاحات روژه» شهرت یافت. تابه‌حال میلیون‌ها نسخه از این کتاب فروخته شده و چاپ اول آن نایاب است.

۱۰. هنری فورد (Henry Ford)

هنری فورد

هنری کار مهندسی را زیر نظر توماس ادیسون مشهور شروع کرد. سرانجام در ۴۰سالگی با یادگیری روش طراحی و تولید خودرو شرکت فورد موتور را تأسیس کرد. این شرکت نوآوری‌های بسیاری در زمینه طراحی خودرو داشت، به‌ طوری که ۵ سال پس از تأسیس اولین مدل تی فورد عرضه عمومی شد.

۱۱. سام والتون (Sam Walton)

سام والتون

او در رشته اقتصاد دانشگاه میسوری تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی عضو ارتش شد تا در آنجا به درجه سروانی برسد. سام بعد از خدمت در ارتش، تلاش کرد تا مشاغل خرده‌‌فروشی متعددی راه بیندازد، اما هر بار شکست می‌خورد.

شکست‌های مکرر سام والتون را متوقف نکردند. او هرآنچه را آموخته بود به کار گرفت تا درنهایت در ۴۴سالگی اولین شعبه از فروشگاه‌های زنجیره‌ای وال مارت را تأسیس کند.

۱۲. چارلز داروین (Charles Darwin)

چارلز داروین

او مدرک کارشناسی ارشد خود را از کالج مسیح دانشگاه کمبریج گرفت. سپس وارد دانشکده پزشکی شد، اما تحصیل در این دانشکده را نیمه‌کاره رها کرد. در عوض، تصمیم گرفت در ۲۱سالگی جزو خدمه کشتی سلطنتی اچ‌ام‌اس بیگل شود.

هنگام بازگشت به خانه، درگیر بیماری شد و تا چند دهه با بیماری مقابله کرد. پس از بهبودی، ماجرای سفر خود را به رشته تحریر درآورد. سرانجام، داروین در ۵۰سالگی کتاب «خاستگاه گونه‌ها» یا همان «نظریه تکامل» را منتشر کرد.

۱۳. استن لی (Stan Lee)

استن لی

استن لی زمانی که تنها ۱۶ سال داشت، با مدرک کارشناسی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او هنگام تحصیل به چندین شغل پاره‌وقت مشغول بود. در همان زمان نیز کار کمیک را شروع کرد، اما در ۴۰سالگی به مدارج بالای این حرفه رسید.

در این سن، ایده کمیک «۴ شگفت‌انگیز» به ذهن استن لی رسید تا به اثری موفق تبدیل شود. پس از آن نیز کمیک‌های موفق دیگری مانند «مرد عنکبوتی»، «پلنگ سیاه» و «مردان ایکس» را خلق کرد و تا ۹۵سالگی همچنان مشغول به کار بود.

۱۴. مموفوکو آندو (Momofuku Ando)

مموفوکو آندو

او تحصیل در دانشگاه ریتسومیکان (Ritsumeikan) ژاپن را نیمه‌کاره رها کرد تا شرکت نساجی خود را تأسیس کند. زمانی هم به جرم فرار مالیاتی دستگیر شد، اما تقاضای ورشکستگی داد. درنهایت تقریبا همه‌چیز خود را از دست داد اما ناامید نشد.

او مقداری پول جمع‌ کرد و شرکت کوچکی به‌نام نیسان را خرید. این شرکت در آن زمان در زمینه تولید نمک فعال بود. مموفوکو آندو در ۵۰سالگی ایده خود درباره رشته فرنگی را در این شرکت تکمیل کرد تا چیکن رامن تولید کند. سرانجام او در ۶۱سالگی نودل فوری را وارد بازار کرد.

۱۵. نلسون ماندلا (Nelson Mandela)

نلسون ماندلا

او در ۴۰سالگی به فعال اجتماعی مطرحی تبدیل شد. ماندلا بارها به زندان افتاد و ۲۷ سال از عمر خود را در زندان‌های مختلف سپری کرد. او حضور در زندان را به فرصتی برای مطالعه رشته حقوق تبدیل کرد.

ماندلا پس از آزادی راه خود را ادامه داد و در ۷۶سالگی رئیس‌جمهور شد.

شما بگویید

رسیدن به موفقیت محدودیت سنی خاصی ندارد. آنچه در این راه اهمیت دارد، اشتیاق به زندگی، عزم راسخ داشتن و کنارگذاشتن افکار منفی و کلیشه‌های رایج جامعه است. افراد مشهوری که در این مقاله معرفی کردیم، با سختی‌های فراوانی مقابله کرده‌اند. این افراد موفق صرف‌نظر از مدرک دانشگاهی خود در سن زیاد جهان را تغییر داده‌اند. بنابراین برای موفق‌شدن هیچ‌وقت دیر نیست. شما چه فکر می‌کنید؟

اصول و روش‌هایی کاملا عملی برای یادگیری سریع و ماندگار هر زبان جدید


[ad_2]

منبع

نشانه های همسر معتاد به کار

همسر معتاد به کار؛ چطور او را به آغوش خانواده برگردانیم؟

[ad_1]

تابه‌حال شده از دست همسرتان که مرتب مشغول کارکردن است به ستوه آمده باشید؟! آیا بابت این مسئله با او مشاجره کرده‌اید؟ معتادشدن به کارکردن مانند هر نوع اعتیاد دیگری تعادل زندگی را بر هم می‌زند و مشکلات مختلفی برای خود فرد و اطرافیانش ایجاد می‌کند. اگر احساس می‌کنید همسرتان بیش‌ازحد کار می‌کند و فرصت کافی برای وقت‌گذراندن با شما یا فرزندانش ندارد، حتما این مقاله بخوانید. ما روش‌هایی را برای حل این مسئله به شما پیشنهاد می‌‌‌کنیم.

تعریف اعتیاد به کار

وین اوتس، روان‌شناس مشهور آمریکایی، عبارت «معتاد به کار» را اولین بار در سال ۱۹۷۱ در کتابی با عنوان «اعترافات یک معتاد به کار» استفاده کرد. از آن پس، روان‌شناسان و محققان بسیاری درباره این شکل از اعتیاد تحقیق و مطالعه کرده‌اند.

آیا زیاد کارکردن به‌معنای اعتیاد به کار است؟ لزوما نه! ماهیت شغل برخی افراد و شرایط زندگی آنها به‌گونه‌ای است که ساعت‌های کاری طولانی دارند، اما این عامل به‌تنهایی نشانه اعتیاد به کار نیست. تعریف کلی اعتیاد یعنی علاقه وسواسی به یک چیز. این علاقه جنبه روانی دارد. به بیان دیگر، ذهن فرد معتاد در بیشتر ساعات روز درگیر آن است. بنابراین ما به فردی که ساعات کاری طولانی دارد، لزوما معتاد به کار نمی‌گوییم. این عامل یک پیش‌شرط است، اما برای اثبات اعتیاد کافی نیست. در عوض فردی ممکن است ساعات کاری چندان زیادی هم نداشته باشد، اما پس از پایان ساعت رسمی کار هم ذهنش همچنان مشغول به آن باشد. این درگیری ذهنی اجازه نمی‌دهد که فرد بتواند به سایر جنبه‌های زندگی از جمله رابطه با همسرش توجه کند.

چطور بفهمیم همسر ما معتاد به کار است؟

برای فهم اینکه آیا همسر ما (یا حتی خود ما) واقعا معتاد به کار است یا نه، فکرکردن به پرسش‌های زیر و پاسخ‌دادن به آنها راهگشاست:

  • آیا او بیشتر از ساعت کاری تعیین‌شده کار می‌کند؟
  • آیا او افکار وسواسی درباره شکست کاری دارد؟ از شکست‌خوردن در کار یا پروژه خیلی هراس دارد؟
  • هنگام وقت‌گذرانی با خانواده یا دوستانش، ذهن او مدام درگیر کار است؟
  • آیا او خود را بالاتر و برتر از دیگران با سمت یکسان در شغلش می‌داند؟
  • آیا او خود را کمال‌گرا می‌داند و معتقد است باید دیگر کارکنان هم رده را با معیارهای او ارزیابی کنند؟
  • آیا هنگام بروز حوادث تلخ و ناراحتی‌ها، برای رفع و فرار از این احساسات به کار‌کردن روی می‌آورد؟
  • آیا او احساس می‌کند توانایی جداکردن ذهن خود از محیط کار را ندارد؟
  • در مقایسه با دیگران، ‌آیا او روابط دوستانه سالم و سرگرمی‌های کمتری دارد؟
  • آیا اغلب کارکردن به تغذیه، خواب، استراحت، ورزش و سایر امور اولویت دارد؟
  • آیا او درباره امور غیرمرتبط با کار بی‌توجه است و احساس می‌کند این چیزها چندان رضایت‌بخش و شادی‌آفرین نیستند؟

در صورتی که پاسخ به بیشتر این پرسش‌ها مثبت باشد، می‌توان نتیجه گرفت که همسرتان معتاد به کار است.

چطور با همسر معتاد به کار رفتار کنیم؟

اگر بابت زندگی با همسر معتاد به کار درمانده و ناراحتید، راهکارهایی هست که می‌توانید آنها را به کار بگیرید. این راهکارها سبب تعدیل مشکل و بهبود رابطه می‌شوند.

۱. دلیل اعتیاد به کار را پیدا کنید

ذهن منفی‌نگر ما انسان‌ها اغلب تمایل دارد بدبینانه‌ترین دلایل را پیدا کند. شما شاید خیلی زود به این نتیجه برسید که او زیاد کار می‌کند تا از من دوری کند! این قضاوت‌ شتاب‌زده‌ فقط ممکن است به بدترشدن رابطه شما منجر شود. قبل از هر قضاوتی، از او بخواهید تا دلیل زیاد کارکردن و زیاد فکرکردن به کار را به شما بگوید. دلایلی که او می‌آورد به فهم مسئله کمک می‌کند. درنهایت شما خشنود خواهید شد وقتی بدانید که اعتیاد به کار ربطی به شما ندارد.

۲. از مقایسه‌کردن بپرهیزید

احتمالا زوج‌هایی را در اطراف خود یا در فضای مجازی می‌بینید که مدام با هم هستند و کارهایی می‌کنند که شما هم دوست دارید با شریک زندگی خود انجام دهید. مقایسه‌کردن رابطه خود با دیگران وقتی به آنها حسادت می‌کنید، راحت است. اما باید بدانید که این کار رابطه شما را بدتر خواهد کرد.

به یاد داشته باشید هر رابطه‌‌ای متفاوت با دیگری است. ممکن است رابطه شما نکات مثبتی داشته باشد که در رابطه دیگران وجود ندارند.

۳. با همسرتان همدلانه گفت‌وگو کنید

توافق‌نداشتن شما با همسرتان درباره میزان کارکردن به هر دوی شما استرس زیادی وارد می‌کند. به‌سادگی می‌توان در دام غرزدن و دعواکردن افتاد. برای پیشگیری از این اتفاق، باید با خودنسردی و همدلی مسئله را مطرح کنید. مثلا به‌جای ایرادگرفتن و انتقادکردن، می‌توانید چیزهایی را به وی یادآوری کنید که او با زیاد کارکردن از دست می‌دهد. زمانی مسئله را در میان بگذارید که هر دو آرام و آسوده‌اید. هنگام توضیح مسئله باید تمرکزتان بر رفتارهایی باشد که شما را آزرده کرده و کیفیت رابطه را کاهش داده است. همچنین شفاف و واضح صحبت کنید.

روش‌های مؤثری برای گفت‌وگوی بین زوجین وجود دارند. این روش‌ها را یاد بگیرید و آنها را به کار ببرید.

۴. با همسر خود بین کار و زندگی مرزبندی کنید

اگر همسرتان دورکار است و بیشتر فعالیت‌های شغلی خود را در خانه انجام می‌دهد یا مدت زیادی را در خانه پیگیر کارهای شغلش است، برای پیشگیری از تداخل کار و زندگی، مرز‌هایی را مشخص کنید. از او بخواهید:

  • فضایی از خانه را به کارکردن اختصاص دهد و خارج از آن محیط کار نکند.
  • ساعت‌های کاری مشخصی را تعیین کند و پس از آن دست از کار بکشد.
  • تلفن همراه کاری را در خانه خاموش یا در محیط کار رها کند و از چک‌کردن مدام آن بپرهیزد.
  • در خانه به مسائل کاری فکر نکند و توجهش را به شما یا فرزندان معطوف کند.

۵. به جای کمیت، بر کیفیت رابطه تمرکز کنید

به‌جای نگرانی بابت مدت‌زمانی که شما و همسرتان در اختیار یکدیگر هستید، سعی کنید همان زمان را صرف تقویت رابطه خود کنید. طبق تحقیقات، زوج‌هایی که فعالیت‌های مشترک خود را صرف تقویت همدلی و رابطه خود می‌کنند، از آنهایی که همان زمان را صرف مسائل استرس‌زا می‌کنند، نرخ طلاق کمتری دارند.

پس به‌جای بحث‌کردن با همسرتان سر اینکه چقدر زمان در اختیار دارید، فرصت را غنیمت شمرده، تلفن‌های همراه خود را کنار گذاشته و اوقات خوشی را با یکدیگر سپری کنید.

۶. ناخواسته به اعتیادش دامن نزنید

اعتیاد به کار کردن

گاهی اوقات شما با رفتارها و کارهای خود به همسرتان در ادامه‌دادن به رفتارش یاری می‌رسانید. به بیان دیگر، کارهای شما سبب می‌شود که بیشتر و بیشتر کار کند. مثلا:

  • غذا را تا زمانی که او به خانه نرسیده است سرو نمی‌کنید.
  • بچه‌ها را بیدار نگه می‌دارید تا او از سر کار برگردد.
  • فعالیت‌هایی را که قرار است با هم انجام دهید تا زمانی که امکان داشته باشد به تأخیر می‌اندازید.
  • پول خود را خرج چیزهایی می‌کنید که به دورماندن او از خانه کمک می‌کند. مثلا برای او غذای بیرون‌بر سفارش می‌دهید.

این کارها باعث می‌شود همسرتان با خیال راحت‌تر به اعتیادش برسد. بهتر است این رفتارها را شناسایی کنید و انجامشان ندهید. مثلا اگر او همیشه بیشتر از ساعت مقرر کار می‌کند و دیر به خانه می‌آید، می‌توانید غذا را تنهایی میل کنید و باقی‌مانده را برای او بگذارید.

۷. به دنبال فعالیت‌هایی باشید که هر دو دوست دارید

شاید بتوانید همسرتان را با دعوت به فعالیت‌هایی که دوست دارد، از بیشتر کارکردن در آن روز منصرف کنید. این فعالیت‌ها ممکن است هر چیزی باشند که هر دو (به‌خصوص او) به آنها علاقه دارید. انجام این کارها هم تنش بین شما را کمتر می‌کند و هم فرصتی به دست می‌دهد تا درباره مسئله اعتیاد به کار با او گفت‌وگو کنید. البته ممکن است شما این توصیه را مغایر با مورد قبلی بدانید. باید گفت حفظ تعادل و وقت‌شناسی در اینجا مهم است. این به شما بستگی دارد که بدانید چه زمانی و کجا باید باب حرف‌زدن درباره مسئله را باز کنید. بدیهی است اگر مرتب از فرصت‌ باهم‌بودن برای طرح مسائل مختلف استفاده کنید، همسرتان به نیت شما از باهم‌بودن بی‌اعتماد می‌شود و از شما بیشتر دوری خواهد کرد.

۸. زندگی خود را معطل همسرتان نکنید

برخی افراد فکر می‌کنند که باید تمام فعالیت‌های گوناگون را با همسرشان انجام دهند. این باوری اشتباه است. وقتی همسرتان درگیر کار است و نمی‌تواند به‌موقع به خانه برگردد یا مرخصی برای چند روز پیاپی ندارد، نیازی نیست شما و فرزندانتان زندگی خود را متوقف کنید و منتظر بمانید. این انتظارکشیدن خود فشار بیشتری به شما می‌آورد.

پس بهتر است برخی کارها را به‌تنهایی انجام دهید. مثلا با فرزندان یا دوست خود به سینما بروید. آخر هفته سری به خانواده‌ خود یا همسرتان بزنید یا به مسافرتی کوتاه بروید.

۹. به زوج‌درمانگر مراجعه کنید

حل اختلافات زناشویی گاه برای طرفین دشوار است. به همین منظور زوج‌درمانی گزینه‌ای برای حل مشکل اعتیاد همسرتان به کارکردن محسوب می‌شود. زوج‌درمانگر‌ان فنون گفت‌وگوی مؤثر و روش‌های درست حل تعارض را به شما و همسرتان می‌آموزند. گاهی اوقات صرفا مراجعه به زوج‌درمانگر یا طرح پیشنهاد آن به همسرتان نشان می‌دهد که مسئله جدی است و او را ترغیب به تغییر رفتارش می‌کند.

جمع‌بندی

معتادان به کار خود را در دور باطل کارکردن گرفتار می‌کنند. گاهی خودشان هم متوجه نیستند که با این شرایط به خود و همسرشان آسیب می‌زنند. شاید از بیرون رفتار آنها و جدیتشان در کارکردن مثبت به نظر برسد، اما باید درک کرد که این موفقیت ظاهری منجر به شکست در رابطه و کاهش شادی در زندگی خواهد شد. بنابراین اگر خود یا همسرتان به این وضع گرفتارید، هرچه سریع‌تر برای حل مشکل اقدام کنید.

رفتار درست با شریک عاطفی چگونه است؟

حق با کدام طرف است؟

جواب چنین سوالاتی را در این مجموعه بیابید.


[ad_2]

منبع

سطح یخ دریا در جنوبگان، به کمترین حد در زمستان‌ها رسیده است

سطح یخ دریا در جنوبگان، به کمترین حد در زمستان‌ها رسیده است

[ad_1]

مرکز ملی داده‌های برف و یخ آمریکا می‌گوید اطلاعات به‌دست‌آمده از ماهواره‌ها نشان می‌دهد که یخ دریا یا همان آب‌های یخ‌زده پیرامون سرزمین جنوبگان، به سطحی بسیار پایین‌تر از تمام زمستان‌های ثبت‌شده از این منطقه رسیده است. زمانی تصور می‌شد که این منطقه در برابر گرمایش جهانی مصون است، اما حالا داده‌های جدید نگرانی‌های زیادی را به‌وجود آورده است.

به‌گزارش BBC، «والتر مه‌یر» که در مرکز ملی داده‌های برف و یخ به نظارت بر سطح یخ دریا می‌پردازد، می‌گوید: «سطح فعلی بسیار متفاوت از هر چیزی است که دیده بودیم، و شرایط تقریباً بُهت‌آور است.»

یخی که در سطح اقیانوس منجمد جنوبی شناور است، در حال حاضر به کمتر از ۱۷ میلیون کیلومتر مربع رسیده است. این یعنی سطح یخ‌ها نسبت به میانگین ماه سپتامبر حدود ۱.۵ میلیون کیلومتر مربع کمتر شده، و بسیار پایین‌تر از کمترین رکوردها در طول زمستان‌های قبلی است. گفتنی است که چون جنوبگان در نیم‌کره جنوبی وجود دارد، در حال طی زمستان به‌سر می‌برد.

دکتر مه‌یر امید ندارد که سطح یخ‌ها به طرز چشمگیری افزایش پیدا کند. دانشمندان در حال حاضر در تلاش‌اند تا تمام عوامل مؤثر در این کاهش قابل توجه سطح یخ‌ها را شناسایی کنند.

کاهش چشمگیر سطح یخ‌های جنوبگان نگران‌کننده است

متخصصان قطب می‌گویند یک جنوبگان ناپایدار می‌تواند پیامدهای عظیمی را برای جهان به‌دنبال داشته باشد. چرا که یخ‌های بزرگ این سرزمین و اطراف آن نقش مهمی را در تنظیم دمای سیاره ایفا می‌کنند.

1694982643 358 سطح یخ دریا در جنوبگان، به کمترین حد در زمستان‌ها.webp

دکتر «کرولین هولمز» از British Antarctic Survey توضیح می‌دهد که تأثیر کاهش یخ دریا احتمالاً در هنگام ورود جنوبگان به تابستان آشکار خواهد شد. این پیش‌بینی وجود دارد که در تابستان جنوبگان شاهد چرخه‌های توقف‌ناپذیر ذوب یخ‌ها باشیم.

با توجه به این که یخ‌ها با رنگ سفید خود مقدار زیادی از نور خورشید را بازتاب می‌دهند، ذوب‌شدن آن‌ها رنگ تیره اقیانوس‌ها را آشکار می‌کند که موجب جذب بیشتر نور و گرما می‌شود. در نتیجه، یخ‌های بیشتری آب می‌شوند.

پروفسور «مارتین سیگرت»، یخچال‌شناس دانشگاه اکستر می‌گوید آیا ما در حال بیدارکردن غول جنوبگان هستیم. او باور دارد که تغییرات این منطقه می‌تواند فاجعه‌ای تمام‌عیار را برای جهان به همراه داشته باشد.

[ad_2]

منبع

چرخه احساسات

چرخه احساسات چیست؟ چطور به شناخت احساساتمان کمک می‌کند؟

[ad_1]

مدیریت احساسات آن‌قدر‌ها هم که فکر می‌کنید دشوار نیست. کافی است سواد عاطفی خود (توانایی نام‌گذاری احساسات و ارتباط با آنها) را به‌کمک ابزارهای مختلف افزایش دهید. یعنی در تمام موقعیت‌ها بدانید احساس فعلی‌تان حاصل چه احساسات دیگری است و این حالات چقدر بر رفتار شما اثر گذاشته‌اند. چرخه احساسات یکی از بهترین ابزارهای ممکن برای یادگیری این مهارت است. تا انتهای این مقاله همراه ما باشید تا زیروبم این چرخه را برایتان توضیح دهیم.

تعریف چرخه احساسات

در دهه ۱۹۸۰، پلاچیک نظریه‌ چرخه احساسات را مطرح کرد. بر اساس این نظریه، ۸ احساس اساسی شادی، اعتماد، ترس، تعجب، غم، انتظار، خشم و بیزاری کل حالات و احساسات و بالطبع رفتار انسان را تعریف می‌کنند. این احساسات در واکنش به محرک‌های خارجی بروز می‌کنند و فرد روی آنها تسلطی ندارد.

پلاچیک می‌گوید احساسات انسان با محرکی آغاز و به رفتاری ختم می‌شوند. محرک منجر به ادراک، ادراک منجر به احساس، احساس منجر به تغییر فیزیولوژیکی، تکانه، کنش و رفتار خواهد شد. اجازه دهید قضیه را با یک مثال توضیح دهیم.

شما در جلسه‌ای کاری هستید و بعد از ارائه پروژه‌ای پرزحمت، از کارفرمای خود این جمله را می‌شنوید: «انتظار بیشتری داشتم.»

عصبانی می‌شوید، ضربان قلبتان تند و صورت‌تان برافروخته می‌شود و وارد حالت جنگ یا گریز می‌شوید. سپس با ارزیابی بهترین پاسخ، بین پرخاشگری و خودداری یکی را انتخاب می‌کنید. درنهایت خودداری و حفظ آرامش را انتخاب می‌کنید و ساکت می‌نشینید.

  • محرک: انتقاد کافرما؛
  • ادراک: خطر (تأییدنکردن کارفرما، تحقیر در محیط کار و سرکوب پیش چشم همکاران)؛
  • احساس: خشم؛
  • تغییرات فیزیولوژیکی: تندشدن ضربان قلب و افزایش جریان خون و آماده‌شدن برای موقعیت جنگ یا گریز؛
  • تکانه: پرخاش یا حفظ ظاهر؛
  • کنش: ساکت نشستن (با وجود اینکه عمل نشستن با نیاز به برقراری عدالت مغایر است، ذهن ما با تجزیه‌و‌تحلیل به این نتیجه می‌رسد که سکوت امن‌ترین پاسخ ممکن است)؛
  • رفتار: حفظ ظاهر و خودداری.

درک عمیق‌تر چرخه احساسات

 

با اولین نگاه به چرخه احساسات یک گل نیلوفر هشت‌پر می‌بینید که هر گلبرگ آن تداعی‌گر یکی از احساسات اساسی پلاچیک است. به‌طوری که هرچه به مرکز این گل نزدیک‌تر می‌شویم، آن احساس اساسی شدت می‌یابد و پررنگ‌تر می‌شود. مثلا عصبانیت با شدت حداقلی موجب دلخوری و با شدت حداکثری موجب خشم می‌شود.

احساساتی که در این چرخه روبه‌روی هم قرار می‌گیرند، متضاد یکدیگرند؛ مثل شادی در مقابل غم یا تعجب در مقابل انتظار. از طرفی ترکیب احساسات اساسی هم‌جوار احساس جدیدی به وجود می‌آورد که در قسمت بی‌رنگ گل قرار می‌گیرد؛ مثل پرخاشگری که حاصل ترکیب انتظار و خشم است یا عشق که حاصل ترکیب آرامش و پذیرش است.

به‌کمک این چرخه به‌راحتی می‌توانیم احساسات خود را شناسایی و از هم تفکیک کنیم و در موقعیت‌های مختلف، آنها را مهار یا ابراز کنیم. به‌عبارت دیگر، استفاده از چرخه احساسات هوش هیجانی ما را افزایش می‌دهد تا حالات خود را در موقعیت‌های مختلف بهتر ارزیابی کنیم.

تشریح چرخه پلاچیک

همان‌ طور که رنگ‌های مکمل جاذبه و دافعه بصری دارند، احساسات مکمل هم به عامل محرک جاذبه یا دافعه دارند. مثلا وقتی برادر کوچک‌ترتان از پشت‌سر پخ می‌گوید تا شما را بترساند، با تعجب از او «دور» می‌شوید و «عقب» می‌کشید. درحالی‌که احساس مکمل آن، یعنی انتظار، باعث می‌شود «به جلو خم شوید» و مشتاق به نظر برسید؛ دقیقا مثل وقتی که یک نفر در حال تعریف‌کردن داستانی جالب است.

به همین ترتیب وقتی «حواس‌پرتی» کسی را می‌بینید، برای ارتباط مؤثر با او باید احساس «علاقه» یا «انتظار» را در او زنده کنید تا به‌جای دوری و کناره‌گیری، به تعامل مشتاق شود.

تصور کنید ۲ احساس «کسالت» و «آزردگی» در محل کار اذیت‌تان می‌کند. فکر می‌کنید بیشتر از همکاران خود مسئولیت دارید (آزردگی) و کارتان یکنواخت است (کسالت و ملال). به‌مرور زمان این ۲ احساس شدیدتر می‌شوند؛ آزردگی تبدیل به «خشم» می‌شود و ملال به «بیزاری». ترکیب خشم و بیزاری موجب می‌شود احساس «تحقیر» کنید. در این حالت، بخش کوچک اما قدرتمندی از مغز به‌نام آمیگدال وارد عمل می‌شود.

آمیگدال چیست؟

آمیگدال بخشی از مغز است که احساسات را پردازش می‌کند. هر زمان غرق در احساس خشم و تحقیر می‌شوید، آمیگدال هورمون استرس تولید می‌کند تا از بدن در برابر این احساسات محافظت کند، اما این استرس بیشتر به بدن آسیب می‌زند. هرچه بیشتر این بخش مغز را درگیر کنید، جسم بهای بیشتری بابتش می‌پردازد. البته به‌کمک چرخه احساسات می‌توان احساسات مختلف را نام‌گذاری و آمیگدال بیش‌فعال ذهن را مهار کرد.

قدرت واقعی چرخه احساسات

چرخه احساسات ۲ قدرت مهم به ما می‌دهد:

  • شناسایی و نام‌گذاری احساسات برای مهار حالات و تقویت هوش هیجانی؛
  • شناسایی احساسات مکمل و مشابه برای تغییر حالات و رفتار.

به این بخش خوب دقت کنید و اگر نیاز بود، آن چند بار بخوانید:

مثال خستگی و بیزاری در محیط کار را در نظر بگیرید. چطور می‌توان این خستگی را از بین برد؟ در چرخه احساسات، مکمل «خستگی» «پذیرش» است. شاید بهتر باشد بپذیرید که در حال‌ حاضر کارتان یکنواخت است! اما نقطه مقابل «آزردگی» احساس «دلهره» است که در این شرایط کمکی به شما نمی‌کند! در عوض، احساس مشابه (گلبرگ هم‌جوار) آن «علاقه‌مندی‌» است. علاقه‌مند باشید که بفهمید چرا همکارانتان چنین رفتاری دارند و چه‌ چیزی باید در محیط کار تغییر کند تا اوضاع بهتر شود. هرچه بیشتر روی این احساسات تمرکز کنید، کمتر به‌سمت خشم می‌روید، پرخاشگر می‌شوید و احساس درماندگی می‌کنید.

بعد از شناسایی احساسات چه کنیم؟

1694937661 765 چرخه احساسات چیست؟ چطور به شناخت احساساتمان کمک می‌کند؟

شناسایی و نام‌گذاری شجاعانه احساسات پایان ماجرا نیست. این احساسات همچنان ممکن است روی رفتار شما اثر بگذارند. به‌جای آنکه حواس خود را پرت کنید، چند لحظه آرام بمانید و عمیق نفس بکشید. با نشستن طولانی‌مدت یا نوشتن، تاب‌آوری را تمرین کنید. احساسی را که شناسایی کرده‌اید روی کاغذ بنویسید و اگر عامل محرک آن را می‌دانید، آن را هم یادداشت کنید. نوشتن جریان فکر را تقویت می‌کند و از شدت احساسات ریزودرشت ما می‌کاهد. به‌علاوه، کمی بعد یک دفتر پر از احساسات مختلف، عوامل محرک آنها و واکنش شما به هرکدام در اختیار دارید که می‌توانید از آن برای ایجاد خودآگاهی استفاده کنید.

چرخه احساسات برای کودکان

استفاده از چرخه پلاچیک به بچه‌ها یاد می‌دهد که احساسات به‌خودی‌خود مخرب نیستند و حرف‌زدن درباره آنها خطری ندارد. بنابراین اگر به‌تازگی اتفاق منفی یا مثبتی را پشت‌سر گذاشته‌اند، به آنها واژگان تازه‌ای بیاموزید تا درباره تجربیاتشان صحبت کنند؛ از روزی که در مدرسه گذرانده‌اند و احساساتی که داشته‌اند صحبت کنند تا به‌مرور یاد بگیرند احساسات شدید را چطور مهار کنند.

اصلا نیازی به آموزش این چرخه به‌شکل گل هشت‌پر نیست. کافی است از کودک بخواهید برای هرکدام از احساساتش شکلی بکشد یا شما احساسات مختلف را با تصویر به او بیاموزید تا با هرآنچه تجربه می‌کند، ارتباط قوی‌تری برقرار کند.

استفاده مفید از چرخه احساسات

ما می‌توانیم از چرخه احساسات به شیوه‌های مختلف برای شناسایی بهتر احساسات خود و دیگران استفاده کنیم. در ادامه چند روش استفاده از آن را بیان کرده‌ایم.

۱. ابزاری برای استدلال و حل مشکل

احساسات و اندیشه عاقلانه در ۲ بخش مختلف مغز شکل می‌گیرند. زمانی که احساسات خود را برچسب می‌زنید و نام‌گذاری می‌کنید، از مدار احساسات خارج و وارد بخش استدلال و حل مسئله مغز می‌شوید. بنابراین هربار، با تجربه هر احساس مثبت و منفی، به این چرخه روی بیاورید و برچسب‌زدن را تمرین کنید تا واکنش به هر حس‌و‌حالی برایتان راحت‌تر شود.

۲. ابزاری برای خودآگاهی

چرخه احساسات دایره واژگان ما برای توصیف احساساتمان را گسترده‌تر می‌کند. می‌فهمیم «علاقه» ترکیبی از شادی و انتظار؛ «درماندگی» نوعی ترس و احساس «دلسردی» مرتبط با غم و اندوه است. برای آنکه عوامل محرک پشت واکنش‌های عاطفی خود را درک کنیم، باید بتوانیم احساسات اساسی پشت هر واکنش را تشخیص دهیم.

۳. ابزاری برای تقویت هوش هیجانی

متأسفانه بسیاری از ما با اولین تکانه‌های ناراحتی ناامید و ساکت می‌شویم. درحالی‌که می‌توانیم از چرخه احساسات برای درک بهتر نیاز عاطفی خود استفاده کنیم. هوش هیجانی یعنی توانایی حفظ آرامش، خویشتن‌داری و تمرکز در موقعیت‌های پراسترس. افرادی که هوش هیجانی زیادی دارند، عموما انعطاف‌پذیرتر و چابک‌ترند و عملکرد تیمی بهتری دارند.

۴. ابزاری برای ارتباط‌سازی مؤثر

اگر با بیان احساسات و توضیح حالات خود برای دیگران مشکل دارید، با نگاهی به چرخه احساسات می‌فهمید که ۲ احساس اساسی پشت حال فعلی‌تان چیست. مثلا اگر پشیمانی تمام وجودتان را فرا گرفته است، بر اساس چرخه پلاچیک، هم‌زمان با «بیزاری» و «اندوه» نیز دست‌و‌پنجه نرم می‌کنید. این را که بدانید، برقراری ارتباط موثر از طریق ابراز احساسات برایتان دشوار نخواهد بود.

۵. ابزاری برای درک بهتر دیگران

چرخه احساسات به ما می‌گوید همکاری که همیشه عصبانی است، احتمالا از «نادیده‌گرفته‌شدن» آزرده‌خاطر است یا وجد همیشگی یک شخص از «آرامش درونی» او سرچشمه می‌گیرد. وقتی می‌فهمید احساسات ثانویه حاصل شدت‌یافتن احساسات اساسی هستند، درک عصبانیت، اندوه یا شادی همیشگی دیگران برای شما راحت‌تر می‌شود.

حرف آخر

بسیاری از ما به‌اشتباه فکر می‌کنیم نادیده‌گرفتن احساسات بهترین راه ممکن برای غرق‌نشدن در آنهاست. حال آنکه بی‌توجهی احساسات را تشدید می‌کند و این آگاهی است که ما را قدمی به مدیریت بهتر آنها نزدیک‌تر می‌کند. اکنون که با مفهوم چرخه احساسات آشنا شده‌اید، می‌توانید ریشه پیچیده‌ترین احساسات خود را در آن بیابید و به‌کمک آن رفتار خود را، حتی در سخت‌ترین شرایط احساسی، مدیریت کنید.

اگر اطلاعات بیشتری درباره چرخه پلاچیک دارید، حتما نظرات‌تان را با ما در میان بگذارید.


راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛


تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنید.




[ad_2]

منبع

حرف‌زدن، شنیدن و تأیید افکار و احساسات همسر

۱۳ نشانه رابطه عاطفی سالم را بشناسید

[ad_1]

ایجاد اوقات خوش و رابطه‌ای شاد هنگامی که همه‌چیز بر وفق مراد است، کار دشواری نیست. مسئله‌ای که در رابطه‌ای سالم مهم جلوه می‌کند، رعایت برخی نکات در هنگام ناراحتی و مدیریت آنها در شرایط سخت است. حفظ رابطه‌ای سالم و طولانی توجه و تلاش متقابل می‌طلبد. بسیاری از افراد به‌اشتباه گمان می‌کنند که رابطه‌ای مناسب میان آنها برقرار است، اما با کمی دقت می‌توان نشانه‌های زیادی از رابطه ناسالم را دید. در ادامه، بعضی از نشانه‌های رابطه سالم را برایتان شرح می‌دهیم.

نشانه‌های رابطه سالم

پیش از اینکه سراغ معرفی نشانه‌های رابطه سالم برویم، بهتر است آن را تعریف کنیم. در رابطه سالم، چنین ویژگی‌هایی به چشم می‌خورند:

  • مهربانی؛
  • همدلی؛
  • تعهد؛
  • اعتماد؛
  • احترام دوطرفه به چهارچوب‌ها؛
  • مشارکت با یکدیگر در کارها و تصمیم‌گیری‌ها؛
  • داشتن ارزش‌ها و هدف‌های یکسان.

توجه داشته باشید که اگر در رابطه عاطفی کنونی‌ خود بیش از روابط قدیمی‌تان احساس احساس راحتی و خوشحالی می‌کنید، این مسئله لزوما به‌معنای سالم‌بودن رابطه نیست. در ادامه، چند نشانه رابطه‌ سالم را بررسی می‌کنیم.

۱. به درکی عمیق از احترام رسیده‌اید

احترام یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌دهنده رابطه سالم است. احترام باید به‌گونه‌ای باشد که حتی حین دعوا و جروبحث از بین نرود. همچنین تعیین مرزها و چهارچوب سالم در رابطه امری واجب است و رعایت متقابل این چهارچوب‌ها احترام در رابطه را به دنبال دارد. این مرزها ممکن است فیزیکی، جنسی یا احساسی باشند. اگر می‌توانید به‌راحتی چهارچوب‌هایی را که در نظر گرفته‌اید با شریکتان به اشتراک بگذارید و درباره آنها بحث کنید، یعنی رابطه خوبی دارید. مثلا فرض کنید شریک زندگی شما از یکی از دوستانتان خوشش نمی‌آید، اما می‌داند که ارتباط با آن دوست برایتان اهمیت دارد و شما را از این ارتباط منع نمی‌کند. چنین موردی یکی از نشانه‌های رابطه سالم محسوب می‌شود.

۲. اعتماد یکدیگر را جلب کرده‌اید

اعتماد زوج‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند و باعث احساس راحتی میان آنها می‌شود. اعتمادداشتن باید از مسائل کوچک شروع شود و تا تصمیمات بزرگ زندگی پررنگ بماند. با وجود فضای مجازی و زمان زیادی که افراد پای آن می‌گذارند، ممکن است اعتمادکردن برای برخی‌ دشوارتر باشد، اما در رابطه‌ای سالم شما نگران این مسئله نخواهید بود. یکی از نشانه‌های رابطه سالم این است که متقابلا به حریم خصوصی یکدیگر احترام می‌گذارید. یکی از معمول‌ترین موارد در این زمینه این است که گوشی یکدیگر را چک نمی‌کنید و نیازی هم به این کار نمی‌بینید.

۳. هنگام ناراحتی مشکلات‌تان را با یکدیگر در میان می‌گذارید

داشتن رابطه‌ای خوب در زمان شادی و خوشی کار سختی نیست؛ دشواری حفظ رابطه سالم زمانی به چشم می‌آید که در دوران سختی کنار یکدیگر باشید. در رابطه سالم، می‌توانید به‌راحتی درباره احساسات و مشکلات‌تان با شریک عاطفی خود صحبت کنید و متقابلا فضایی به او بدهید که با شما راحت باشد و بتواند ناراحتی‌هایش را در میان بگذارد. مثلا فرض کنید شریکتان رفتاری از خود نشان داده که باعث ناراحتی‌تان شده است. در رابطه سالم، شما باید بتوانید این مسئله را با او در میان‌ بگذارید.

۴. اختلاف‌نظرها را پذیرفته‌اید

معمولا زمانی که اختلافی میان زوجی پیش می‌آید، طرفین ترجیح می‌دهند بحث را به نفع خودشان تمام کنند. در رابطه سالم، طرفین می‌دانند که گاهی اوقات بهتر است راه سازش را پیش بگیرند. قطعا در هر رابطه‌ای اختلاف‌نظر وجود دارد، اما این مسئله نباید دلیلی برای بحث و مشاجره باشد، بلکه گاهی اوقات بهتر است در دعوا کوتاه بیایید. در رابطه سالم، درباره اختلاف‌نظرتان بحث می‌کنید، اما احترام یکدیگر را حفظ می‌کنید و درنهایت متقابلا کوتاه می‌آیید.

۵. از هم کینه به دل نمی‌گیرید

اگر به‌راحتی کینه به دل می‌گیرید و نمی‌توانید به‌راحتی افراد را ببخشید، ممکن است تحت‌تأثیر گذشته‌تان باشید. هیچ انسانی بی‌عیب‌ونقص نیست و چنین مسئله‌ای درباره شما و شریکتان نیز صدق می‌کند. در رابطه سالم، دو طرف عیب‌وایرادهای یکدیگر را پذیرفته‌اند و در صورت ایجاد کدورت، می‌توانند از آن بگذرند. بخشش زوج‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند. در رابطه سالم، سر هیچ‌وپوچ کینه به دل نمی‌گیرید و می‌توانید به‌راحتی از اشتباهات سطحی بگذرید. فراموش‌کردن کینه معمولا سخت است اما نه در رابطه عاطفی سالم.

۶. هر دو به رابطه پایبندید

تعادل‌داشتن در هر مسئله‌ای مفید است و تعادل در رابطه هم منجر به رابطه‌ای سالم می‌شود. منظور از تعادل این است که دو طرف رابطه به یک‌ میزان تلاش کنند تا رابطه‌ای خوب برقرار باشد. هیچ‌کس رابطه یک‌طرفه را نمی‌پسندد. یکی از نشانه‌های رابطه سالم این است که دو طرف رابطه به یک‌اندازه به آن بها بدهند و تحمل سختی‌ها تنها بر دوش یک نفر نباشد.

۷. با یکدیگر مهربانید

ممکن است با خود بگویید مهربانی از بدیهیات و اصول اولیه هر رابطه‌ای است، اما تابه‌حال عمیق به آن فکر کرده‌اید؟ شکل درست مهربانی در رابطه سالم به‌گونه‌ای است که طرف مقابل احساس امنیت کند، شما را تکیه‌گاه خود بداند و بفهمد که اولویت شماست. گاهی رفتارها و مهربانی‌های کوچک اثر عمیقی بر رابطه‌تان می‌گذارند. البته در نظر داشته باشید قرار نیست تمام مدت بی‌نقص باشید، اما نیاز است که به درک و احترام متقابل از یکدیگر برسید.

۸. از همراهی یکدیگر لذت می‌برید و دیگری را برای رسیدن به اهدافش تشویق می‌کنید

بدیهی است به‌عنوان شریک عاطفی بخواهید زمان زیادی را با هم بگذرانید و سرگرمی‌های موردعلاقه‌تان را با یکدیگر به اشتراک بگذارید. اما گاهی پیش می‌آید که شریکتان قصد انجام کاری دارد که شما شرایط آن را ندارید. یکی از نشانه‌های رابطه سالم حمایت از شریک عاطفی‌تان در رسیدن به اهدافش است. در واقع در رابطه سالم فضایی ایجاد می‌شود که دو طرف در آن بتوانند اوقات فراغتشان را با هم بگذرانند و در عین حال اگر مسئله‌ای خارج از فضای دونفره آنها بود، از آن حمایت کنند.

توجه داشته باشید که برخی مسائل ممکن است برای شما به‌اندازه شریکتان اهمیت نداشته باشند. مثلا شاید حضور شما میان دوستان شریکتان برای او مهم باشد، اما شما چندان اهمیتی به این مسئله ندهید. در این شرایط بهتر است بدون اینکه حس منفی به‌ طرف مقابل القا شود، به خواسته شریک خود توجه کنید.

۹. هنگام تصمیم‌گیری راحت به نتیجه می‌رسید

هنگامی که در رابطه‌ای قرار دارید، یکی از کارهای ضروری گرفتن تصمیم‌ مشترک با هم‌فکری یکدیگر است. به‌دلیل اختلاف‌نظرهایی که وجود دارند، بدیهی است که هنگام تصمیم‌گرفتن برای مسئله‌ای به مشکل بربخورید و نظرات‌تان یکی نباشند. در رابطه سالم، طرفین سعی می‌کنند راه‌حلی بیابند که هر دو نفر موافق آن باشند.

۱۰. از بیان مسائل دشوار سر باز نمی‌زنید

به‌اشتراک‌گذاشتن برخی از مشکلات یا ناراحتی‌ها ممکن است بسیار دشوار باشد، اما شما باید توان بیان‌کردن آنها را پیدا کنید. البته تنها بیان‌کردن مشکلات کافی نیست، بلکه در رابطه سالم شما نحوه بیان‌کردن مشکل را هم می‌دانید. گفتن مشکلات و ناراحتی با دعوا و سرزنش کار سختی نیست، اما نه‌تنها باعث رنجش طرف مقابل می‌شود، بلکه فرصتی برای بحث منطقی درباره آن باقی نمی‌گذارد.

۱۱. از نشان‌دادن خود واقعی‌تان هراسی ندارید و وابسته دیگران نیستید

یکی از مهم‌ترین اصول رابطه سالم این است که بتوانید خود واقعی‌تان را به نمایش بگذارید و خبری از تظاهرکردن نباشد. همچنین نباید از دوست‌داشتن خود غافل شوید. شما با پایبندبودن به اهداف و آگاهی به نقاط قوت و ضعفتان، احترام و علاقه به خود را یاد می‌گیرید. این مسئله درنهایت باعث می‌شود که شریکتان را نیز بهتر بپذیرید و درِ قلبتان را راحت‌تر به روی او باز کنید.

۱۲. در شرایط سخت نیز با یکدیگر احساس راحتی می‌کنید

بسیاری از افراد گمان می‌کنند که در مقابل شریکشان باید همیشه بهترین نسخه خود را به نمایش بگذارند، اما این درست نیست. در زندگی همه ما روزهایی وجود دارد که نمی‌توانیم در بهترین حالت خودمان باشیم. یکی از نشانه‌های رابطه سالم این است که نگران شرایط نه‌چندان مناسب خود جلوی شریکتان نباشید و کنار او احساس راحتی کنید. هیچ اشکالی ندارد اگر روزهایی جلوی شریک عاطفی‌تان ضعیف به نظر بیایید. گاهی به‌اشتراک‌گذاشتن مسائلی که بابت آنها احساس ناامنی می‌کنید، منجر به نزدیک‌ترشدن شما و شریکتان می‌شود.

۱۳. به زبان عشق یکدیگر آگاهید

عشق‌ورزیدن در همه انسان‌ها به یک‌ شکل نیست. با نگاهی به اطرافتان متوجه این موضوع خواهید شد. در رابطه سالم، شما می‌دانید که زبان عشق شریکتان به چه گونه است. برخی از افراد برای ابراز عشقشان از کلمات استفاده می‌کنند، برخی با کادوخریدن عشقشان را به اشتراک می‌گذارند و برخی دیگر راهی منحصربه‌فرد برای بروز عشق پیدا می‌کنند.

نشانه‌های رابطه ناسالم

حالا که با نشانه‌های رابطه سالم آشنا شدیم، خوب است نگاهی به چند مورد بیندازیم که نشانگر رابطه‌ای ناسالم‌اند. پیش از این گفتیم ممکن است تصور کنید در رابطه‌ای بی‌نقص هستید، اما پس از گذر زمان با دیدن نشانه‌هایی به رابطه‌تان شک کنید. شاید هم با نادیده‌گرفتن نکاتی مهم در حال ازدست‌دادن رابطه‌ای خوب هستید که قابل‌بهبود است. در ادامه، چندین نشانه را معرفی می‌کنیم که اگر با آنها مواجه شدید، باید به فکر بهبود رابطه باشید.

  • رابطه‌ای که آلوده به تحقیر، قضاوت‌ و دلسردکردن در هر مسئله‌ای است.
  • رابطه‌ای که در آن زیاد دروغ گفته می‌شود، حسادت موج می‌زند، سرشار از شک و تردید است و در کل خبری از اعتماد نیست.
  • رابطه‌ای که در آن احترام به چهارچوب‌ها معنایی ندارد و یکی از طرفین دیگری را با تحمیل عذاب وجدان مجبور به انجام کارهایی می‌کند که تعیین کرده است.
  • رابطه‌ای که در آن نمی‌توان از مشکلات سخن گفت و صحبت درباره مسائل مهمی که باید درباره آنها گفت‌وگو شود، پشت‌گوش انداخته می‌شود.
  • رابطه‌ای که شروع هر بحث مهم تنها به دعوا ختم می‌شود بدون اینکه نتیجه‌ای حاصل شود.
  • رابطه‌ای که طرفین تلاش دارند یکدیگر را به خواست خودشان تغییر بدهند و همدیگر را آن‌طور که هستند قبول ندارند.
  • رابطه‌ای که در آن هیچ هدف، سرگرمی و نظر مشترکی وجود ندارد.
  • رابطه‌ای که در آن خبری از نزدیکی عاطفی، روحی و جنسی نیست.
  • رابطه‌ای که در آن آزار (کلامی، جنسی، فیزیکی و روحی) می‌بینید.
  • رابطه‌ای که طرفین مشکلات مهم را تنها هنگام دعوا و عصبانیت به زبان می‌آورند.

شما بگویید

تأمل عمیق در رابطه‌تان امری ضروری است که باید متقابلا انجام شود. در نظر داشته باشید که رابطه سالم به‌معنای داشتن رابطه‌ای بی‌نقص نیست. اگر رابطه شما تمام نشانه‌های ذکرشده برای رابطه سالم را ندارد، نگران نباشید. همیشه فرصتی برای بهبود رابطه و تبدیل آن به رابطه‌ای سالم وجود دارد.

شما چقدر از توانتان را صرف داشتن رابطه‌ای سالم می‌کنید؟

اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.

[ad_2]

منبع

رشد جنین بدون استفاده از اسپرم و تخمک در محیط آزمایشگاهی برای اولین بار در جهان

برای اولین بار دانشمندان توانستند در محیط آزمایشگاهی جنین مصنوعی پرورش دهند

[ad_1]

دانشمندان برای اولین بار در جهان توانستند مدل جنین مصنوعی را بدون استفاده از اسپرم، تخمک یا رحم رشد دهند. جنین حتی مقدار کافی از هورمونی را که تست بارداری زنان را مثبت می کند را آزاد کرده است. محققان موسسه علوم وایزمن (Weizmann) در اسرائیل مدل های کاملی از جنین انسان را از سلول های بنیادی تولید شده در آزمایشگاه، ساختند. هدف پژوهشگران این است که بتوانند از نظر اخلاقی آنچه را که در مراحل اولیه بارداری اتفاق می‌افتد، بدون آزمایش روی جنین‌های واقعی انسان مطالعه کنند. مدل توسعه یافته توسط این تیم، مجموعه ای از سلول هاست که به انسان تبدیل نمی شوند.

در حقیقت این جنین انسان نیست و نمی تواند تبدیل به انسان شود، زیرا جنین مصنوعی نمی تواند با موفقیت در دیواره رحم کاشته شود. این مدل جنین مصنوعی، دارای تمام عناصری بود که انتظار می رفت یک جنین ۱۴ روزه انسان از جمله جفت، کیسه زرده، غشاها و سایر بافت های خارجی داشته باشد.

بسیاری از سقط جنین ها و نقایص مادرزادی در این دوره اولیه اتفاق می افتد، اما در حال حاضر، اطلاعات کمی در مورد آن وجود دارد. پروفسور یعقوب هانا، که این تیم تحقیقاتی را رهبری می کرد، گفت: «بیشترین چالش های بارداری به ماه نخست شکل‌گیری جنین بر می‌گردد و در واقع این موضوع جعبه سیاه مشکلات بارداری است چرا که اغلب، جنین در هشت ماه باقی مانده فقط رشد می‌کند.»

رشد جنین بدون استفاده از اسپرم و تخمک در محیط آزمایشگاهی برای اولین بار در جهان

تا به حال، مدل‌های جنین انسان، دقیق نبوده‌اند، زیرا حاوی انواع سلول‌هایی که برای رشد جنین حیاتی هستند، از جمله سلول‌هایی که جفت و غشاء را می‌سازند، نبوده‌اند و بیش از حد ۱۴ روز هم رشد نکردند.

محققان اسرائیلی به جای یک اسپرم و تخمک، از سلول های بنیادی ساده ای استفاده کردند که آنها را دوباره برنامه ریزی کردند تا به آنها توانایی تبدیل شدن به هر نوع بافتی در بدن را بدهند. این همان مرحله روز هفتم جنین طبیعی انسان است، یعنی نزدیک به زمانی که در رحم لانه گزینی می کند.

رشد جنین بدون استفاده از اسپرم و تخمک در محیط آزمایشگاهی برای اولین بار در جهان

از مواد شیمیایی برای تشویق این سلول‌های بنیادی برای تبدیل شدن به چهار نوع سلول مورد نیاز برای ساخت جنین استفاده شد. حدود ۱۲۰ سلول در یک نسبت دقیق با هم مخلوط شدند که در کل حدود ۰.۰۱ میلی متر اندازه داشت. در روز چهاردهم، تنها یک درصد از این ترکیب سلولی به طور خود به خود به حدود ۲,۵۰۰ سلول تکثیر شد و اندازه آن به ۰.۵ میلیمتر رسید. با این حال، ۹۹ درصد دیگر رشد نکردند.

برخی معتقدند بررسی هایی که محققان امیدوار بودند با مطالعه این جنین مصنوعی، امکان پذیر شود، زمانی که ۹۹ درصد از این ترکیب سلولی تکثیر نشده است، امکان پذیر نیست.

رشد جنین بدون استفاده از اسپرم و تخمک در محیط آزمایشگاهی برای اولین بار در جهان

پروفسور هانا گفت: «جنین مسیر رشد را خودش طی می کند. نیازی نیست که به او بگوییم چه کاری انجام دهد، فقط باید پتانسیل رمزگذاری شده داخلی آن را آزاد کنیم. مهم است که در ابتدا انواع مناسب سلول‌ها را با هم ترکیب کنید، که فقط می‌توانند از سلول‌های بنیادی ساده‌ای که هیچ محدودیتی برای رشد ندارند مشتق شوند. هنگامی که این کار را انجام می دهید، خود جنین مصنوعی دست به کار تکثیر می شود.»

سپس مدل جنین تا زمانی که بتوان آن را با جنین ۱۴ روز پس از لقاح مقایسه کرد، رشد کرد. این جایی است که ادامه پژوهش در کشورهای مختلف به درجات متفاوت با چالش‌های حقوقی، اخلاقی و فنی جدی روبرو است. تحقیق بعد از این مرحله در برخی کشورها غیرقانونی است. تحقیق موسسه وایزمن هم در همین نقطه متوقف شد.

رشد جنین بدون استفاده از اسپرم و تخمک در محیط آزمایشگاهی برای اولین بار در جهان

محققان تاکید کردند که تولید حاملگی واقعی از مدل‌های جنین غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرممکن است. پروفسور هانا به گاردین گفت: «یکی از مواردی که مدل جنین می تواند برای آن استفاده شود، تولید اندام برای پیوند است.»

از سلول‌های پوستی بیماران می‌توان برای تولید جنین‌ های مصنوعی استفاده کرد که پس از یک یا دو ماه، می‌توان اندام‌هایی را رشد دهد که می‌توان از آن برای پیوند به بیماران استفاده کرد.

[ad_2]

منبع

انسان‌های ایزوله با روابط اجتماعی محدود

۶ راهی که برخلاف باور رایج به خوشحالی واقعی نمی‌رسد!

[ad_1]

بسیاری از افراد تصور می‌کنند برای خوشحالی در زندگی فقط باید پول زیادی داشته باشند. بخشی از این تصور اشتباه به جامعه برمی‌گردد؛ جوامع و رسانه‌ها معیارهایی برای خوشحالی تعریف می‌کنند که لزوما عامل حس‌وحال خوب نیستند. بااین‌حال مردم این معیارها را می‌پذیرند، مدام به دنبال آنها هستند و هیچ‌وقت به خوشحالی واقعی دست پیدا نمی‌کنند. تحقیقات بسیاری برای تفکیک علت‌های واقعی و غیرواقعی احساس خوشحالی انجام شده است. در این مقاله عواملی را بررسی می‌کنیم که به‌نظر اکثرمان در خوشحالی ما نقش زیادی دارند، اما بر اساس تحقیقات هیچ‌کدام از آنها ارتباطی با خوشحالی واقعی ندارند.

۱. نادیده‌گرفتن احساسات منفی

خوشحالی در زندگی به این معنی نیست که نباید هیچ‌وقت ناامید، خسته، غمگین، ترسیده یا عصبانی باشید. بسیاری از افراد به‌اشتباه تصور می‌کنند با سرکوب احساسات منفی راه را برای احساسات مثبت باز می‌کنند و می‌توانند خوشحال‌تر باشند. اما طبق تحقیقات، سرکوب احساسات منفی سلامت روان را خدشه‌دار می‌کند. افرادی که خشم، ناامیدی یا غم را سرکوب می‌کنند، روابط نزدیک کمتری دارند و بیشتر از دیگران پرخاشگری می‌کنند. نادیده‌گرفتن این احساسات حتی احتمال مرگ زودهنگام را هم افزایش می‌دهد!
برای خوشحال‌بودن باید با خودتان مهربان باشید. به خودتان یادآور شوید که نباید به‌خاطر احساسات منفی عذاب وجدان داشته باشید و آنها را سرکوب کنید. نیازی نیست وقتی احساسات منفی به سراغتان می‌آیند، واکنش‌های شدید نشان بدهید یا به همه اعلام کنید که امروز غمگین یا عصبانی هستید. احساسات و افکار مثل جریان آب در گذرند؛ اگر بخواهید خلاف جهت آب شنا کنید یا در مسیر آن سد بسازید، عاقبت شکست خواهید خورد. اگر هم با جریان همراه شوید، در آن غرق خواهید شد. پس باید ثابت‌قدم بمانید، احساسات‌تان را مشاهده کنید و به آنها اجازه گذر بدهید.

۲. زندگی در شهر بزرگ

در دنیای مدرن، زندگی در شهرها برای افراد به ارزش تبدیل شده است. مردم تصور می‌کنند شهرها امکانات رفاهی بیشتری دارند، زندگی ساده‌تر است، درآمد بیشتری کسب می‌کنند و درنتیجه خوشحال‌تر خواهند بود. اما در شهرهای بزرگ، آرامش قطعه گم‌شده پازل است که جای خالی آن بیش از قطعه‌های موجود به چشم می‌آید.
بر اساس تحقیقات، در شهرها احتمال ابتلا به اختلال اضطراب ۲۱درصد و احتمال ابتلا به افسردگی ۳۹درصد بیشتر است. این مشکلات در مناطق شلوغ شهرها جدی‌تر هم می‌شوند تا جایی که افراد ساکن مناطق پرسروصدا مانند حاشیه اتوبان‌ها ۲۵درصد بیشتر از ساکنان مناطق آرام دچار افسردگی می‌شوند.
البته اگر در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنید، روش‌هایی برای بهبود سلامت روان وجود دارند. پیاده‌روی در طبیعت (حتی در پارک‌های شهری)، فراهم‌کردن فضای آرام برای خواب و انجام تمرین‌های یوگا و مدیتیشن چند نمونه از این روش‌ها هستند.

۳. اوقات فراغت بیش‌‌ازحد

تاکنون چند بار به این فکر کرده‌اید که اگر سر کار نمی‌رفتید، خوشبخت‌تر بودید؟ حتی ممکن است صبح زود که بیدار می‌شوید به استعفا فکر کنید یا وقتی افراد بازنشسته را می‌بینید، بابت وقت آزادی که دارند، به آنها غبطه بخورید. اما آیا واقعا به این فکر کرده‌اید که اگر هیچ کاری برای انجام‌دادن نداشته باشید،‌ چه خواهد شد؟

اوقات فراغت با احساس خوشحالی و رضایت از زندگی ارتباط دارد، اما اگر بیش‌ازاندازه باشد تأثیر معکوس خواهد داشت. افرادی که وقت آزاد زیادی دارند، احساس پوچی می‌کنند و بر این باورند که انسان مؤثری نیستند. همین مسئله زمینه‌ساز بروز احساسات منفی ماندگاری چون ناامیدی است.

البته میزان خوشحالی به نحوه پرکردن اوقات فراغت هم بستگی دارد. مثلا ممکن است کسی که ۲ ساعت وقت آزاد خود را در فضای مجازی سپری کرده است، به‌خاطر اینکه وقتش را به بطالت گذرانده احساس خوبی نداشته باشد اما فرد دیگری ۵ ساعت از زمان آزاد خود را به هم‌نشینی با دوستان و انجام ورزش موردعلاقه‌اش اختصاص داده باشد و از این بابت احساس شادی و سرزندگی داشته باشد.

برای خوشحالی باید ساعات محدودی از روزتان را به فراغت اختصاص بدهید و برای آن برنامه داشته باشید.

۴. دویدن دنبال موفقیت

شما از کودکی یاد گرفته‌اید که خوب درس بخوانید تا بتوانید در دانشگاه خوبی قبول شوید و شغل خوبی پیدا کنید تا درآمد خوبی داشته باشید و به موفقیت برسید. با رسیدن به بزرگ‌سالی هم این باور در ذهنتان باقی می‌ماند که برای خوشحالی بیشتر باید ارتقای شغلی بگیرید، خانه بزرگ‌تری بخرید یا ماشین بهتری داشته باشید. اما واقعیت این است که این عوامل شما را مدتی خوشحال می‌کنند و نقشی در رضایت بلندمدت ندارند.

بسیاری از انسان‌ها وقتی به هدفی دست پیدا می‌کنند، بدون اینکه از دستاوردهایشان لذت ببرند وارد مرحله بعدی می‌شوند. آنها به‌سرعت هدف جدیدی مشخص می‌کنند و همه زمانشان را برای رسیدن به آن صرف می‌کنند. این چرخه بی‌پایان تا زمان مرگشان ادامه دارد و هیچ‌وقت به خوشحالی مدنظرشان نمی‌رسند. این افراد تمام وقتشان را برای رسیدن به موفقیت سپری می‌کنند و دیگر زمانی برای چیزهای ارزشمند مانند وقت گذراندن با خانواده ندارند؛ این افراد معمولا پدر، مادر یا همسر معتاد به کار هستند.

محققان با انجام پژوهشی میزان خوشحالی افرادی را که ترفیع شغلی گرفته بودند با افرادی مقایسه کردند که از ترفیع محروم شده بودند. نتایج بلندمدت حاکی از آن بود که میزان شادی این افراد تفاوت چندانی نداشتند. این در حالی است که میزان درآمد و وضع زندگی افرادی که ترفیع شغلی گرفته بودند،‌ بهتر از افراد بدون ترفیع بود.

وقتی می‌گوییم دویدن دنبال موفقیت عامل خوشبختی واقعی نیست، به این معنی نیست که نباید برای زندگی تلاش کنید. درهرحال زندگی در جریان است و ما با خلق معنا و هدف برای آن می‌توانیم زنده و سالم بمانیم. برای موفقیت تلاش کنید،‌ اما توجه داشته باشید که چه چیزهایی را در این راه قربانی می‌کنید و مراقب باشید در چرخه تکرار رسیدن به اهداف گرفتار نشوید.

۵. ارتباطات اجتماعی محدود

امروزه ارتباطات انسان‌ها به خانواده، دوستان و همکارانشان محدود شده است. حتی در فضای مجازی هم محتواهایی درباره اعتمادنکردن به دیگران و محدودکردن دایره ارتباطات دیده می‌شود. این محتواها به شما می‌گویند اگر به دیگران اعتماد نکنید، از آنها ضربه نخواهید خورد، درنتیجه خوشحال‌تر خواهید بود. اما آیا واقعا همه انسان‌ها می‌خواهند از یکدیگر سوءاستفاده کنند؟ آیا انزوا واقعا عامل خوشحالی است؟

احتمالا از نسل‌های قبلی شنیده‌اید که تا چه اندازه ارتباطات نزدیکی با همسایه‌ها داشتند و همیشه از حال و روز هم باخبر بودند. آن روزهای خوب به شیرین‌ترین خاطرات نسل‌های قبلی تبدیل شده‌اند و اکنون در حسرت آن روزها هستند. آنها در روزهایی که ارتباطات گسترده‌تری داشتند، خوشحال‌تر بودند. انسان‌ها از نظر روانی به احساس تعلق خاطر به جامعه نیاز دارند.

در این باره هم تحقیقی انجام شده است. در این تحقیق از افراد مختلف پرسیدند که اگر یک کیف پول با ۲۰۰ دلار پول در آن را گم کنند، چقدر احتمال دارد پلیس،‌ مغازه‌داران محل یا همسایه‌ها این کیف پول را به آنها پس بدهند. پاسخ این سؤال ارتباط مستقیمی با میزان خوشحالی شرکت‌کنندگان داشت؛ افرادی که دیگران آنها را می‌شناختند و کیف پولشان را پس می‌دادند، از افرادی که در محله‌شان ناشناس بودند خوشحالی و رضایت از زندگی بیشتری داشتند.

پس برای خوشحالی بیشتر به‌جای اینکه از جامعه دوری کنید، با دیگران ارتباط برقرار کنید. مثلا این بار که همسایه‌تان را در آسانسور دیدید، به‌جای اینکه در طول مسیر حرکت آسانسور نگاهتان را به زمین بدوزید، به او سلام کنید و چند کلمه با او حرف بزنید. مطمئن باشید این ارتباط ساده برای هر دو نفر شما خوشایند خواهد بود و شاید سرآغاز یک رابطه دوستانه باشد.

۶. تجمل‌گرایی

آیا پول خوشبختی می‌آورد؟ پاسخ به این سؤال حتی برای روان‌شناسان هم پیچیده است. احتمالا شما هم افراد بسیاری را دیده‌اید که فارغ از وضعیت مالی‌شان خوشحال‌اند و افرادی را هم می‌شناسید که به‌رغم ثروت زیاد، حال خوبی ندارند. میزان درآمد و ثروت شما در شرایط درست ممکن است عامل خوشحالی شما باشد. طبق تحقیقات، افرادی که درآمد متوسط و رو به بالا دارند خوشحال‌اند اما هرچقدر درآمدها بیشتر می‌شود و افراد به دنبال تجملات بیشتر می‌روند، میزان رضایتشان از زندگی کاهش پیدا می‌کند.

یکی از مهم‌ترین معیارهای اثرگذار روی ارتباط شادی با ثروت نحوه خرج‌کردن پول است. افرادی که فقط برای پس‌انداز پول درمی‌آورند یا افرادی که پولشان را برای چشم‌وهم‌چشمی و تجمل‌گرایی هدر می‌دهند، معمولا خوشحال نیستند. در مقابل افرادی که از پولشان برای رسیدن به اهداف، انجام کارهای موردعلاقه، ایجاد ارتباطات جدید و تجربه‌های تازه استفاده می‌کنند، زندگی شادی دارند.

نکته مهمی دیگری که درباره پول و خوشبختی وجود دارد این است که بخشیدن پول به دیگران بیشتر از خرج‌کردن آن برای خودتان خوشحالتان خواهد کرد. البته منظور از بخشیدن این نیست که حقوق یک ماهتان را به کار خیر اختصاص بدهید. وقتی چند هزار تومان به فردی نیازمند کمک می‌کنید، آن روز خوشحال‌تر خواهید بود. بخشیدن ساده‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید.

کلام آخر؛ خوشبختی را درون خودتان جست‌وجو کنید

بسیاری از افراد تصور می‌کنند خوشحالی در زندگی سلبریتی‌ها و بلاگرهای اینستاگرامی معنی می‌شود که در عکس‌هایشان همیشه از ته دل می‌خندند، خانه‌ها و ماشین‌های مجلل دارند و در ارتباطات خانوادگی و دوستانه موفق‌اند. این افراد تنها بخش جذاب زندگی‌شان را نشان می‌دهند تا مخاطبان را درگیر کنند و از این طریق درآمد داشته باشند؛ آنها هیچ‌وقت از احساسات منفی خود چیزی نمی‌گویند و این بدان معنا نیست که هیچ‌وقت دچار این احساسات نمی‌شوند.

برای خوشحال‌بودن دنبال معیارهای مخصوص به خودتان باشید. معیارهایی را که از جامعه آموخته‌اید کنار بگذارید و به این فکر کنید که شخص شما با چه کارهایی خوشحال خواهید شد. پیداکردن خوشحالی‌ها کار سختی نیست؛ خوشبختی را در چیزهای کوچک جست‌وجو کنید. شاید شادی امروز شما خوردن یک بستنی باشد، پس آن را از خودتان دریغ نکنید!

اگر شما هم تجربه‌ای دارید که برخلاف تصور خوشحالتان نکرده است، آن را در بخش دیدگاه‌ها با ما در میان بگذارید. بدون شک تجربه شما برای خوانندگان چطور جذاب خواهد بود و تکمیل‌کننده مقاله ماست.


راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛


تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنید.




[ad_2]

منبع

صحبت درباره تعارضات و عدم پنهانکاری

۱۷ نشانه سازگاری در رابطه عاطفی

[ad_1]

رابطه‌های عاطفی بلندمدت و موفق فقط یک راز دارند: سازگاری طرفین با یکدیگر! وقتی سازگاری در رابطه وجود داشته باشد، تمام مشکلات گذرا و حل‌شدنی خواهند بود و هر دو نفر در جریان زندگی همراه یکدیگرند. اما وقتی سازگاری وجود ندارد، کوچک‌ترین مشکل هم ممکن است آغازگر جدایی یا سردی رابطه شود. سؤال این است که آیا پیش از اینکه مدت طولانی از رابطه بگذرد، می‌توانیم متوجه شویم در رابطه ما سازگاری وجود دارد یا خیر. جواب مثبت است. سازگاری در رابطه نشانه‌هایی دارد که در این مقاله مطرحشان کرده‌ایم.

منظور از سازگاری در رابطه چیست؟

سازگاری به این معنی نیست که در رابطه شما هیچ اختلاف‌نظری وجود ندارد و در تمام زمینه‌ها دقیقا مشابه یکدیگر فکر می‌کنید، بلکه به این معنی است که تفاوت‌ها را می‌پذیرید و با هم هماهنگ می‌شوید. بیایید این مسئله را با ذکر یک مثال توضیح بدهیم.
دو نفر را تصور کنید که یکی از آنها معمولا سالی یکی‌دو بار سفر می‌رود،‌ اما دیگری عادت دارد ماهی یک بار سفر کند. این تفاوتی است که در سبک زندگی این دو نفر وجود دارد. سازگاری در چنین رابطه‌ای یعنی این زوج تصمیم بگیرند در هر فصل به مسافرت بروند و نقطه تعادلی بین سبک زندگی جفتشان پیدا کنند. البته هدف از این مثال ساده فقط درک مطلب بود وگرنه سازگاری در رابطه برای مسائل جدی‌تر هم تعریف می‌شود.

سازگاری در رابطه یعنی شما و طرف مقابلتان اشتراکات بسیاری دارید. همچنین می‌توانید تفاوت‌هایتان را بپذیرید، درباره اختلاف‌نظرها صحبت کنید و با هم به تفاهم برسید.

وقتی دو نفر با هم سازگار نیستند، درباره موضوع‌های مختلف دیدگاه‌های متفاوتی دارند و به مسائل واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند. این تفاوت‌ها اگر بیش‌ازحد باشد،‌ سازگاری در رابطه را از بین می‌برد و عامل ایجاد تعارض و تنش در رابطه خواهد بود. به همین دلیل در بعضی روابط هرکدام از طرفین به‌تنهایی خوب هستند، اما وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، نمی‌توانند رابطه‌ای موفق داشته باشند.

۱۷ نشانه سازگاری در رابطه عاطفی

وقتی اختلاف‌نظرها در رابطه زیاد است، هیچ‌کدام از طرفین حاضر نیست نظرات دیگری را بپذیرد یا همیشه یکی از طرفین با دیگری هماهنگ می‌شود، یعنی سازگاری در رابطه وجود ندارد. در ادامه، نشانه‌های سازگاری طرفین در رابطه را با جزئیات بررسی می‌کنیم.

۱. شریکتان از نظر فیزیکی برای شما جذاب است

در فرهنگ ایرانی، به‌اشتباه جا افتاده است که ظاهر طرف مقابل در رابطه هیچ اهمیتی ندارد و اخلاق مهم است. دوست‌داشتن کسی که ظاهرش (صورت و اندام) برای شما جذابیتی ندارد، کار ساده‌ای نیست. ظاهر طرف مقابل تنها معیار مهم نیست،‌ اما نقش مهمی در سازگاری ایفا می‌کند.

۲. طرف مقابل را همان طور که هست، دوست دارید

بعضی از افراد به این امید وارد رابطه عاطفی می‌شوند که طرف مقابل را تغییر دهند و او را به چیزی تبدیل کنند که خودشان می‌خواهند. این نشانه بارز ناسازگاری در رابطه عاطفی است! در رابطه سالم،‌ طرفین یکدیگر را همان‌گونه که هستند، دوست دارند. اگر هم قرار است تغییری در شخصیت فرد ایجاد شود، به میل خودش خواهد بود نه به اجبار طرف مقابل.

۳. می‌توانید خودِ واقعی‌تان باشید

این مسئله هم مثل مورد قبلی است. وقتی در رابطه عاطفی سازگاری وجود دارد، شما ویژگی‌ها و شخصیت واقعی‌تان را بروز می‌دهید، به هیچ‌چیز تظاهر نمی‌کنید و نمی‌ترسید که طرف مقابل با شناخت شما ترکتان کند. آزادی در خودابرازی یکی از نشانه‌های سازگاری در رابطه عاطفی است.

۴. علاقه‌ها و اهداف مشترک دارید

هرکسی با تمام رؤیاها، برنامه‌ها، ارزش‌ها، اهداف و علاقه‌هایی که دارد وارد رابطه عاطفی می‌شود. اگر در این موارد با شریک عاطفی‌تان همسو باشید،‌ زندگی شیرین‌تری خواهید داشت زیرا همراهی دارید که در مسیر رسیدن به اهدافتان کنار شماست. سرگرمی‌های مشترک هم صمیمیت بین شما را بیشتر می‌کنند.

۵. به احساس و عشق بین خود شک ندارید

وقتی مدام این سؤال برایتان پیش می‌آید که آیا طرف مقابلم مرا دوست دارد یا نه، به سازگاری در رابطه‌تان شک کنید. وقتی طرف مقابلتان مدام به شما حس ناکافی‌بودن می‌دهد یا اعتمادبه‌نفستان را از شما می‌گیرد، یعنی خود واقعی شما را نپذیرفته است و با شما سازگار نیست.

۶. چیزی را از هم پنهان نمی‌کنید

وقتی طرفین رابطه به یکدیگر اعتماد دارند و یکدیگر را همان طور که هستند پذیرفته‌اند، دیگر چیزی برای پنهان‌کردن باقی نمی‌ماند. اگر می‌توانید هر چیزی را با شریک عاطفی‌تان در میان بگذارید، یعنی شما با هم سازگارید. به‌خصوص وقتی مسائلی پیش می‌آید که ممکن است آینده رابطه‌تان را به خطر بیندازد، اما باز هم شما آن را پنهان نمی‌کنید،‌ با طرف مقابلتان در میانش می‌گذارید و با صحبت منطقی راهکاری برای آن پیدا خواهید کرد.

۷. اختلاف‌نظرهایتان را به‌جای جدل، با صحبت دوستانه حل می‌کنید

در بحث و مشاجره، هرچقدر تن صدای شما دو نفر بالاتر برود و خشمگین‌تر باشید، کمتر منظور یکدیگر را می‌فهمید و فقط تلاش می‌کنید حرف خودتان را به کرسی بنشانید. افراد سازگار درگیری‌هایی را که بینشان به وجود می‌آید با لحن دوستانه و صحبت مؤثر حل می‌کنند. آنها همچنین افراد دیگر را در تعارض‌های بینشان دخالت نمی‌دهند، مگر اینکه مشکل جدی باشد و از روان‌شناس حرفه‌ای کمک بگیرند.

۸. به‌خاطر شریک عاطفی‌تان خجالت‌زده نیستید

اگر شریک عاطفی‌تان از حضور در کنار شما خجالت می‌کشد یا دوست ندارد همراه شما در جمعی حاضر شود، به این معنی است که سازگاری در رابطه‌تان وجود ندارد. این فرد شما را همان طور که هستید نپریرفته است و درنهایت یا برای تغییرتان تلاش می‌کند یا به رابطه‌تان پایان می‌دهد.

۹. شما و شریک عاطفی‌تان برای هم در اولویت هستید

در رابطه عاطفی سالم، وقتی می‌خواهید کاری انجام بدهید، به نظر طرف مقابلتان هم فکر می‌کنید و او را در اولویت قرار می‌دهید. البته ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشد و موارد دیگری مثل شغل یا خانواده در اولویت قرار بگیرند، اما این استثناها فقط در موارد نادر اتفاق می‌افتند و در اکثر موقعیت‌ها، همسر و فرزندان در اولویت هستند.

۱۰. یکدیگر را سرزنش نمی‌کنید

سرزنش‌کردن فقط نشانه ناسازگاری در رابطه نیست، بلکه سمی است که تیشه به ریشه رابطه شما می‌زند! اگر شما یا شریک عاطفی‌تان مدام یکدیگر را بابت اشتباهاتی که انجام داده‌اید، سرزنش می‌کنید یا یکدیگر را بابت مشکلاتی که بینتان وجود دارد، مقصر می‌دانید، یعنی با هم سازگار نیستند.

۱۱. ارزش‌های مشترکی در زندگی دارید

در دنیا انگار هر شخصی عینک مخصوصی بر چشم گذاشته است و دنیا را از پشت همان عینک می‌بیند؛ به همین خاطر است که افراد اعتقادات متفاوتی درباره زندگی دارند. اگر عینکی که شما و شریک عاطفی‌تان بر چشم دارید یکسان باشند یا حداقل ویژگی‌های مشترک بسیاری داشته باشند،‌ سازگاری راحت‌تر خواهد بود.

۱۲. در کنار یکدیگر رشد می‌کنید

شریک‌های عاطفی در رابطه سالم نمی‌خواهند طرف مقابلشان را تغییر بدهند، اما این بدان معنا نیست که خود افراد هم برای رشد و تغییر تلاش نمی‌کنند. افراد وقتی در رابطه‌ با هم سازگارند، دوست دارند جنبه‌های مختلفشان را در کنار یکدیگر ارتقا بدهند؛ از رشد مالی گرفته تا رشد در زمینه اخلاق و شخصیت.

۱۳. در برابر مشکلات صبورید

ساختن رابطه بلندمدت و موفق کار ساده‌ای نیست و به صبر زیادی نیاز دارد. گاهی موانعی در مسیر رابطه قرار می‌گیرند که حتی روی سازگاری طرفین هم اثر می‌گذارند. شرکای عاطفی سازگار حتی در مشکلات هم کنار یکدیگر می‌مانند و با صبوری از آنها عبور می‌کنند. آنها می‌دانند که رابطه همیشه روز آفتابی نیست و گاهی هم شب‌های تاریک و طولانی دارد.

۱۴. برای رابطه فداکاری می‌کنید

رابطه موفق علاوه‌بر صبوری، به فداکاری هم نیاز دارد و این فداکاری باید دوطرفه باشد. وقتی طرفین برای رابطه تلاش می‌کنند و گاهی از خودشان می‌گذرند، یعنی با هم سازگارند و پتانسیل ساختن رابطه عاشقانه بلندمدت را دارند.

۱۵. به‌خوبی با هم ارتباط برقرار می‌کنید

ارتباط برقرارکردن یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که برای رابطه عاطفی موفق و سازگاری با دیگری به آن نیاز دارید. ارتباط برقرارکردن یعنی گاهی صحبت کنید و گاهی بدون اینکه حرفی بزنید، طرف مقابل درکتان کند و کنارتان حضور داشته باشد. تا وقتی حرفی برای گفتن دارید و ارتباط بین شما و شریک عاطفی‌تان زنده است،‌ رابطه شما ادامه خواهد داشت.

۱۶. با هم خوشحالید

خندیدن و شوخی با یکدیگر در رابطه عاطفی

شریک‌های عاطفی بهترین دوستان یکدیگرند و به‌راحتی می‌توانند با هم بخندند و شاد باشند. شوخی‌هایشان برای یکدیگر جذاب است و می‌دانند چطور با هم شوخی کنند که طرف مقابلشان ناراحت نشود. این افراد از طعنه‌هایی که برای خودشان خنده‌دار است، اما همسرشان را آزرده می‌کند پرهیز می‌کنند.

۱۷. از یکدیگر حمایت می‌کنید

در صورت سازگاری با شریک عاطفی، همه‌چیز بین شما مشترک نیست،‌ اما حاضرید برای حمایت از طرف مقابل در کنارش حضور داشته باشید. حمایت یعنی تا جایی که خودتان آزرده نمی‌شوید، علاقه‌مندی‌های طرف مقابل را بپذیرد و با او همراه شوید. مثلا اگر طرف مقابلتان تفریح خاصی را دوست دارد که شما تاکنون تجربه‌اش نکرده‌اید، با او همراه شوید و تجربه‌ای جدید و مثبت برای خودتان بسازید.

با شریک عاطفی ناسازگار چه کنیم؟

بعضی از افراد در ابتدای رابطه‌شان نشانه‌های ناسازگاری را می‌بینند، اما تصور می‌کنند به‌مرور زمان معجزه می‌شود و این ناسازگاری برطرف خواهد شد! اتفاقی که در واقعیت می‌افتد این است که بعد از مدتی، شور و هیجان اولیه فروکش می‌کند و ناسازگاری‌ها بیشتر نمود پیدا می‌کنند. درنتیجه طرفین بعد از چند سالی که با هم سپری کردند، متوجه می‌شوند باید رابطه‌شان را تمام کنند. پس بهتر است از همان ابتدا به ناسازگاری‌ها توجه داشته باشید و درباره آنها منطقی فکر کنید.
البته منظور ما این نیست که به‌محض مشاهده یک عامل ناسازگاری،‌ رابطه را به پایان برسانید. گاهی اشتراک‌ها بیشتر از اختلاف‌نظرها هستند. از طرفی راه‌هایی هم برای پذیرش تفاوت‌ها و ایجاد تعادل وجود دارد. در این صورت، می‌توان در رابطه سازگاری ایجاد کرد. با صحبت‌کردن با طرف مقابل می‌توانید متوجه شوید که ناسازگاری‌هایتان حل‌شدنی‌اند یا نه. در صورت نیاز، می‌توانید از درمانگران متخصص در زمینه رابطه هم کمک بگیرید.

کلام آخر؛ ناسازگاری در رابطه تقصیر هیچ‌کدام از طرفین نیست

بخشی از سازگاری در رابطه عاطفی به بلوغ عاطفی طرفین و درک متقابل آنها برمی‌گردد، اما گاهی اوقات ناسازگاری‌هایی در رابطه وجود دارند که مقصر آنها هیچ‌کدام از طرفین نیست. دو فردی که از ابتدا سبک زندگی‌های متفاوتی داشته‌اند، اگر با هم رابطه داشته باشند، ناسازگاری‌های بسیاری را تجربه می‌کنند و احتمالا شکست خواهند خورد. پس لازم است که در وهله اول، بین شما و شریک عاطفی‌تان اشتراک کافی وجود داشته باشد. در این صورت می‌توانید اختلاف‌نظرهای محدودی را که وجود دارند، حل کنید و با هم سازگار شوید.

اگر تجربه‌ای درباره سازگاری در رابطه عاطفی دارید،‌ آن را در بخش دیدگاه‌ها با ما در میان بگذارید.

اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.

[ad_2]

منبع

1 128 129 130 131 132