سرمایه‌گذار ،۱۴ سوالی که باید در جلسات جذب سرمایه‌گذار جواب بدهید ،مشتریان احتمالی شما چه کسانی هستند؟ ،خدمات شما چیست؟

۱۴ سوالی که باید در جلسات جذب سرمایه‌گذار جواب بدهید

۱. هدف اصلی محصولات یا خدمات شما چیست؟

هر کسب‌وکاری باید هدف مشخصی داشته باشد، چه محصولی کاملا جدید را عرضه کند و چه نیازهایی قدیمی را به‌شیوه‌ای نوین برآورده کند. بسیار مهم است که برای سرمایه‌گذاران توضیح دهید کسب‌وکار شما چیست، چه نیازهایی را برآورده می‌کند و چطور این کار را انجام می‌دهد.

بهتر است قبل از ملاقات با سرمایه‌گذار، به‌کمک تیمتان ایرادهای موجود را پیدا کنید. مسائل و چالش‌ها باید بدون رودربایستی مطرح شوند تا امکان پیداکردن راهکار برای آنها وجود داشته باشد. در هر جلسه جذب سرمایه‌گذار، تعدادی از افراد به ایده شما شک دارند و احتمال شکست را بیشتر از موفقیت در نظر می‌گیرند. شما باید برای متقاعدکردن این افراد برنامه داشته باشید و با دلیل و مدرک ثابت کنید که به هدفتان می‌رسید و احتمال موفقیت بیشتر از شکست است.

‌۲. مشتریان احتمالی شما چه کسانی هستند؟

این سؤال جزو اولین سؤالاتی است که باید درباره کسب‌وکارتان به آن پاسخ بدهید. حتی قبل از اینکه سرمایه‌گذاران در این باره از شما سؤالی کنند، خودتان باید در بیزینس پلن، مشتری‌های احتمالی را مشخص کرده باشید. تعیین پرسونای مشتری برای کسب‌وکارهای امروزی اهمیت بسیاری دارد، زیرا مشخص می‌کند که مشتریان احتمالی چه کسانی هستند، در چه فضاهایی حضور دارند و چطور تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند.

مشتریان احتمالی

بعضی از کسب‌وکارها مخاطب عام دارند. این مسئله احتمال شکست را بیشتر می‌کند، زیرا باید برای گروه‌های مختلف جامعه استراتژی بازاریابی بچینید، با کسب‌وکارهای زیادی رقابت کنید و مزیت رقابتی ارائه بدهید. توسعه‌دهندگان حرفه‌ای بیزینس توصیه می‌‌کنند که حتی اگر عموم مردم به محصولات یا خدمات شما نیاز دارند، فقط روی مهم‌ترین بخش بازار تمرکز کنید.

۳. چرا مردم به محصول شما نیاز دارند؟

مدیران بعضی از استارتاپ‌ها بدون اینکه پاسخ این سؤال را حتی برای خودشان روشن کرده باشند، کسب‌وکاری راه‌ می‌اندازند. همیشه گروهی از مردم از سر کنجکاوی سراغ محصولات و برندهای جدید می‌روند و اگر تجربه‌شان مثبت باشد، خریدشان را دوباره تکرار می‌کنند. در این صورت، سایر اعضای بازار هدف هم به‌پیروی از گروه اول خرید می‌کنند و اگر راضی باشند،‌ به مشتری دائمی تبدیل می‌شوند. استارتاپ‌هایی که برای ایجاد نیاز در مشتریان یا ترغیب آنها به خرید دوباره برنامه‌ای ندارند، فقط به کنجکاوی گروه اول تکیه کرده‌اند. کنجکاوی تکیه‌گاه محکمی نیست و روزی به پایان می‌رسد!

وقتی سرمایه‌گذاران دلیل نیاز بازار به محصولات یا خدمات شما را می‌پرسند، انتظار دارند نتیجه تحقیقات بازاریابی را ببینند. باید به آنها اثبات کنید که برای جلب‌توجه مشتریان و فروش دائمی برنامه دارید.

۴. برنامه شما برای ۶ ماه آینده چیست؟

سرمایه‌گذاران با پرسیدن این سؤال متوجه می‌شوند که اولویت‌ها و برنامه‌هایتان برای کسب‌وکارتان چیست. اگر روی موضوع اشتباهی تمرکز کرده باشید، احتمال شکست کسب‌وکار خود را افزایش خواهید داد. مثلا اگر کسب‌وکاری که هنوز ۱۰میلیون تومان هم سود نکرده است قصد داشته باشد در ۶ ماه آینده ۱میلیارد سود کند، در مسیر اشتباهی حرکت می‌کند. اگر این مسیر اصلاح نشود، به‌احتمال زیاد شکست می‌خورد.

برای پاسخ به این سؤال، درباره مهم‌ترین کاری صحبت کنید که روی آن متمرکزید. توضیح بدهید چرا این موضوع برای کسب‌وکارتان اهمیت دارد و تا ۶ ماه آینده قرار است تا چه اندازه پیشرفت کنید.

۵. چقدر در زمینه کسب‌وکارتان تجربه و سابقه حرفه‌ای دارید؟

سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند سرمایه‌شان را به افراد حرفه‌ای بدهند. آنها درباره شما و تیمتان می‌پرسند تا مطمئن شوند که افرادی ماهر و متخصص قصد اجرای ایده استارتاپ را دارند. داشتن دانش تخصصی و مهارت عملی در حوزه مدنظر برای جلب‌توجه سرمایه‌گذاران اهمیت زیادی دارد، اما چند سال سابقه کار نامرتبط آنها را راضی نمی‌کند.

۶. مزیت رقابتی محصولات و خدمات شما چیست؟

برای موفقیت در بازار یا باید محصولی جدید داشته باشید یا محصولی قدیمی را با ویژگی‌های جدید ارائه دهید تا مشتری را ترغیب کنید به‌جای رقبا، از شما بخرد. عمر مفید بیشتر، کاربری ساده‌تر یا خدمات پشتیبانی بیشتر از محصولات مشابه بهترین مزایای رقابتی هستند که می‌توانید ارائه کنید. بعضی از کسب‌وکارها قیمت پایین‌تر از عرف بازار را مزیت رقابتی در نظر می‌گیرند. این استراتژی قدیمی دیگر مؤثر نیست، به‌خصوص اگر رقیب‌های کسب‌وکار نوپای شما برندهای بزرگ و معتبر باشند.

۷. رقبایتان را چقدر می‌شناسید؟

برای اینکه بتوانید در بازار به فعالیت خود ادامه دهید، باید رقابت کنید و برای موفقیت در رقابت باید رقیب‌هایتان را بشناسید. اگر پاسخی برای این سؤال نداشته باشید، یعنی برنامه بلندمدتی برای پیشی‌گرفتن از رقبا و گرفتن بخشی از بازار ندارید. کسب‌وکارهای بی‌رقیب فرصتی طلایی در اختیار دارند، البته طلایی که در معدن است و خودشان باید استخراجش کنند! نبودن رقیب به این معنی است که یا نیاز در حوزه مدنظر شما کم است یا تاکنون کسی محصولات یا خدمات مشابهی ارائه نکرده است. در هر ۲ حالت باید بازارسازی شود تا مجموعه به فروش خوب برسد.

۸. چرا این حوزه را انتخاب کردید؟

پررونق‌بودن بازار و به‌دست‌آوردن سود زیاد انگیزه‌های درستی برای راه‌اندازی استارتاپ در یک حوزه خاص نیستند. بعضی از افراد تصور می‌کنند راه‌اندازی استارتاپ یکی از ساده‌ترین روش‌های ثروتمند شدن است. آنها فقط می‌دانند که باید تیم بسازند، محصول یا خدماتی داشته باشند، بازاریابی کنند و بفروشند، اما توانایی اجرای دانسته‌هایشان را ندارند. این افراد حتی راجع به جذب سرمایه هم تصورات اشتباهی دارند؛ فکر می‌کنند با شرکت در جلسه جذب سرمایه، می‌توانند بودجه مدنظرشان را از سرمایه‌گذاران بگیرند و کارشان را رونق دهند.

انگیزه انجام کار

استارتاپ در دنیای واقعی تا این اندازه ساده نیست و حتی احتمال اینکه مدتی طولانی به سود نرسید هم وجود دارد. آمازون که یکی از موفق‌ترین کسب‌وکارهای دنیاست هم در ۷ سال اول سودی برای بنیانگذاران نداشت. اگر کسب درآمد تنها هدف و انگیزه‌ای باشد که برای استارتاپ دارید، احتمالا پیش از اینکه به سودآوری برسید، تسلیم خواهید شد.

۹. فقط به سرمایه نیاز دارید یا برای کارتان شریک می‌خواهید؟

صاحبان استارتاپ‌ها دنبال سرمایه‌گذاری هستند که هزینه‌هایشان را تأمین کند تا بتوانند از استارتاپ به بیزینس تبدیل شوند، اما این تنها مزیت حضور یک سرمایه‌گذار در مجموعه نیست. سرمایه‌گذاران معمولا افرادی با تجربه و حرفه‌ای‌اند که ارتباطات قدرتمندی دارند و حضورشان سرعت رشد کسب و کارتان را چند برابر می‌کند. بسیاری از افراد تنها به‌خاطر نام سرمایه‌گذاری معتبر به شما اعتماد می‌کنند.

راهنمایی‌ها و تجربه‌هایی که سرمایه‌گذار در اختیار شما می‌گذارد، بیشتر از پولی که در اختیارتان قرار می‌دهد ارزشمندند.

۱۰. در ازای سرمایه دریافتی چه چیزی می‌دهید؟ سهام یا امتیاز فروش؟

سرمایه‌گذاران معمولا در ازای بودجه‌ای که در اختیار استارتاپ‌ها قرار می‌دهند، بخشی از سهام آنها را می‌گیرند تا بعد از موفقیت، به سود برسند. اما روش دیگری به‌نام واگذاری امتیاز فروش هم برای توافق با سرمایه‌گذار وجود دارد. در این روش، شما درصد مشخصی از فروشتان را به سرمایه‌گذار می‌دهید. هرکدام از این روش‌ها مزایا و معایب مختلفی دارند. شما باید پیش از حضور در جلسه جذب سرمایه، هر روش را ارزیابی کنید و برنامه مشخصی به سرمایه‌گذاران ارائه بدهید، پیشنهادی که به نفع هر دو طرف باشد.

سرمایه‌گذارانی که در قبال وجوه پرداختی امتیاز فروش می‌گیرند، از سرمایه‌شان در برابر ریسک سودآورنبودن کسب‌وکار پیشگیری می‌کنند. زیرا تا وقتی استارتاپ فروش داشته باشد، آنها درآمد دارند، حتی اگر به بیزینس تبدیل نشود و به سودآوری نرسد. مزیت ارائه امتیاز فروش برای صاحبان استارتپ‌ها هم این است که سهام شرکتشان کامل در اختیار خودشان باقی می‌ماند و سهام‌داری به آنها اضافه نمی‌شود.

۱۱. استراتژی شما برای تبلیغات چیست؟

درستی استراتژی تبلیغاتی و رسانه‌ای که برای معرفی محصولات به بازار هدفتان انتخاب کرده‌اید، برای سرمایه‌گذاران اهمیت بسیاری دارد. تبلیغات برای معرفی برند و ترغیب مشتریان به خرید محصولات و خدمات ضروری است. در استراتژی تبلیغاتی باید تعیین کنید که به چقدر بودجه نیاز دارید و هر بخش از این بودجه را در کدام رسانه‌ها یا کانال‌های فروش صرف می‌کنید.

۱۲. آیا کسب‌وکار شما مقیاس‌پذیر است؟

سرمایه‌گذاران دنبال بازگشت سرمایه در کوتاه‌ترین زمان ممکن و به‌دست‌آوردن سود حداکثری‌اند. به همین دلیل ترجیح می‌دهند روی استارتاپ‌هایی سرمایه‌گذاری کنند که پتانسیل تبدیل‌شدن به کسب‌وکار بزرگ (Big business) را دارند. در جلسه جذب سرمایه‌گذار باید برنامه دقیقی درباره مقیاس‌پذیری کسب‌وکار و رشد آن در آینده ارائه بدهید. همچنین باید مشخص کنید که چطور می‌خواهید از ۲۰ مشتری در روز به ۲۰۰ مشتری برسید و برای این کار باید چه پیش‌نیازهایی را فراهم کنید.

۱۳. داده‌های مالی شما چیست؟

سرمایه‌گذاران نمی‌خواهند پولشان را در اختیار استارتاپ‌هایی بگذارند که فقط روی کاغذ موفق‌اند. آنها دنبال کسب‌وکارهایی هستند که محصول یا خدماتی را فروخته باشند و آمار و ارقامی درباره فروش در بازار واقعی ارائه کنند. بهتر است در جلسات جذب سرمایه‌گذار، با داده‌های مالی دقیق حاضر شوید تا بتوانید به تمام سؤالاتی که در این باره می‌پرسند، جواب بدهید.

نیازی نیست اطلاعات درآمدی و فروش خود را با جزئیات کامل به سرمایه‌گذاران ارائه کنید. فقط درباره روندهای اصلی و اعداد و ارقام قابل‌توجه حرف بزنید.

۱۴. کسب‌وکارتان را چطور ارزشیابی می‌کنید؟

بعضی از کارآفرین‌های تازه‌کار تصور می‌کنند بهترین استارتاپ دنیا را دارند و قطعا در آینده‌ای نزدیک با ایلان ماسک رقابت خواهند کرد! این خیالات واهی باعث می‌شود در ازای ارزش پایینی که به سرمایه‌گذار ارائه می‌دهند، انتظار دریافت سرمایه‌ کلان داشته باشند. آنها بر این باورند که سرمایه‌گذار ظرف چند سال آینده به سود خیلی خوبی می‌رسد، اما این مسئله را فقط در ذهنشان می‌توانند اثبات کنند!

بهتر است با معیارهای درست و منطقی کسب‌وکارتان را ارزش‌ گذاری کنید و بر این اساس در جلسه جذب سرمایه صحبت کنید. ۳ روش برای این کار عبارت‌اند از:

  • روش مقایسه‌ای: نسبت‌هایی مثل EV (ارزش بنگاه) یا P/E (نسبت قیمت به سود) روش‌هایی هستند که برای ارزش‌گذاری شرکت در مقایسه با کسب‌وکارهای مشابه انجام می‌شوند.
  • روش ادغام: در این روش ارزش شرکت شما با توجه به قیمتی تعیین می‌شود که برای شرکت‌های مشابه شرکت شما پرداخت شده است.
  • روش جریان نقدی پیش‌فرض: ارزش شرکت بر اساس فروش و سود تقریبی‌ای تعیین می‌شود که احتمالا در آینده به دست می‌آید.

کلام آخر؛ حرفه‌ای باشید تا سرمایه جذب کنید

راه‌اندازی استارتاپ در دنیای واقعی سخت‌تر از چیزی است که در کتاب‌ها و صحبت‌های انگیزشی می‌خوانید. همه افراد برای راه‌انداختن کسب‌وکار ساخته نشده‌اند و فقط عده محدودی از عهده این کار برمی‌آیند. جلسات جذب سرمایه یکی از مهم‌ترین دیدارهایی هستند که برگزار می‌کنید. در این جلسات باید بر جوانب مختلف کسب‌وکارتان تسلط داشته باشید و برای سؤالات مختلفی که پرسیده می‌شوند، آماده باشید.

اگر تاکنون جلسه‌ای با سرمایه‌گذاران داشته‌اید و سؤالاتی افزون بر موارد بالا را جواب داده‌اید، لطفا از تجربه‌هایتان برای ما بنویسید.

استارتاپ‌ ،۱۰ ویژگی مهم تیم‌ها در استارتاپ‌های موفق؛ سرمایه‌گذارها بخوانند ،موفقیت در جذب مشتری ،تعداد بنیان‌گذاران استارتاپ

۱۰ ویژگی مهم تیم‌ها در استارتاپ‌های موفق؛ سرمایه‌گذارها بخوانند

۱. تجربه تیم

حضور اعضای باتجربه در تیم برای سرمایه‌گذاران جالب‌توجه است. این افراد در تمام مراحل پروژه تجربه خود را به هم‌تیمی‌ها تزریق و به آنها کمک می‌کنند وظایف خود را بهتر انجام دهند تا شرکت سریع‌تر به هدف برسد. بر اساس بررسی‌ها، مطلوب‌ترین عملکرد مربوط به افرادی است که ۴ تا ۸ سال سابقه کاری مرتبط داشته‌اند.

۲. تعداد بنیان‌گذاران استارتاپ

عموما برای سنجش موفقیت تیم‌های استارتاپی، اعداد و ارقام کمتر موردتوجه‌اند. بنابراین ممکن است بپرسید چرا تعداد بنیان‌گذاران باید مهم باشد؟ دلیلش این است که در استارتاپ ارتباط بین اعضای تیم بی‌نهایت مهم است. هر بنیان‌گذار یکی از ستون‌های تیم استارتاپی است و باید بین مهارت‌های سخت و نرم آنها تعادل خوبی برقرار باشد. سرمایه‌گذار باهوش روز مصاحبه با چند سؤال متوجه توافق یا اختلاف‌نظر بنیان‌گذاران می‌شود. سپس تصمیم می‌گیرد روی تیمی که بنیان‌گذارانش هم‌عقیده نیستند سرمایه‌گذاری کند یا نکند.

۳. شکست‌های قبلی تیم

شکست‌ها و تجربه‌های استارتاپ؛ یک ویژگی مهم

شکست‌های قبلی مهم‌ترین عامل ارزیابی تیم استارتاپی است. هربار تیم شکست می‌خورد، یکی از هزار مسیری را که به هدف ختم نمی‌شوند از فهرست خط می‌زند. کارشناسان حوزه رشد و توسعه کسب‌و‌کار معتقدند کارآفرینانی که شکست را تجربه کرده‌اند، تله‌های کارآفرینی را به‌چشم دیده‌اند و به‌احتمال زیاد از تجربیات خود درس می‌گیرند و مسیر مطمئن‌تری را انتخاب می‌کنند. البته تجربه نشان می‌دهد کسانی که تلاش‌های ناموفق زیادی در رزومه دارند، احتمالا در تلاش‌های بعدی هم شکست می‌خورند. بنابراین در جایگاه سرمایه‌گذار باید ببینید این شکست‌های پی‌در‌پی ناشی از تکرار اشتباهات مشابه بوده‌اند یا علت دیگری داشته‌اند.

۴. مهارت‌های سخت (Hard Skill)

دانش و تجربه‌ای که از اشتغال یا تحصیلات افراد به‌ دست می‌آید، مهارت سخت نامیده می‌شود. تصمیم‌گیری درباره مهارت‌های فنی اعضای تیم بر عهده رهبر مجموعه است. اوست که تصمیم می‌گیرد هریک از اعضا باید چه مهارت تخصصی‌ای (مهارت سخت) داشته باشد یا باید در چه حوزه‌هایی ایفای نقش کنند.

مثلا اگر هدف پروژه طراحی و ساخت اپلیکیشنی موبایلی باشد، رهبر تیم دانش زمینه‌ای و مهارت‌های سخت لازم برای هریک از نقش‌ها را تعریف می‌کند. سپس دنبال افرادی می‌گردد که دانش کافی برای انجام وظایف هر نقش را داشته باشند. معمولا اعضای تیم‌های استارتاپی موفق مجموعه‌ای عالی از انواع مهارت‌های سخت را پوشش می‌دهند.

۵. مهارت‌های نرم (Soft Skill)

سرمایه‌گذاران علاوه بر دانش و تجربه تخصصی لازم، به عادت‌ها و ویژگی‌های شخصی اعضای تیم‌های استارتاپی هم توجه می‌کنند. ویژگی‌هایی مثل روحیه کار تیمی، حل مسئله، رهبری، ارتباط مؤثر، صداقت و مدیریت زمان موجب رشد و شکوفایی تیم می‌شوند. اینها مهارت‌های نرم نام دارند. تعریف این مهارت‌ها برای هر نقش و برای کل مجموعه بر عهده رهبر تیم است.

اگر در جایگاه سرمایه‌گذار قرار دارید، توصیه می‌کنیم طی مکالمه‌ای با اعضای تیم استارتاپی، اولویت‌های آنان را بشناسید و بفهمید چگونه با موقعیت‌های مختلف سازگار می‌شوند.

۶. منتورهای توانمند

ریچارد برانسون، نویسنده و تاجر انگلیسی، می‌گوید :«مهم نیست چقدر هوشمندانه فکر می‌کنید یا ایده جدیدتان چقدر مبتکرانه، معمولی یا افتضاح است، هر تیم استارتاپی دست‌کم به یک منتور خوب نیاز دارد. کسی که قبلا در سخت‌ترین موقعیتی که می‌توانید تصور کنید قرار گرفته و آن را پشت‌سر گذاشته باشد.» پس یکی از ویژگی‌های مهم تیم‌های استارتاپی موفق، داشتن منتورهای موفق و باتجربه است. این افراد چراغ راه اعضای تیم می‌شوند و نقشی حیاتی دارند. در جایگاه سرمایه‌گذار این نکته را هرگز فراموش نکنید.

۷. ساعات کاری

سرعت تغییر و پیشرفت در تیم‌های استارتاپی زیاد است. این کسب‌و‌کارها معمولا از محیط‌های کوچک با پروژه‌های کوچک شروع می‌کنند و خیلی زود فعالیت خود را گسترش می‌دهند. بنابراین به کارمندانی نیاز دارند که از همان ابتدا آمادگی کارکردن به‌مدت طولانی را داشته باشند. توصیه می‌کنیم برای سرمایه‌گذاری دنبال تیم‌هایی بگردید که کارمندان جدی و دغدغه‌مند دارند. موفقیت شرکت به‌دست همین افراد رقم می‌خورد، چراکه در مواجهه با چالش‌ها دیرتر دلسرد می‌شوند.

۸. موفقیت در جذب مشتری

موفقیت تیم استارتاپی در جذب مشتری

هدف هر کسب‌و‌کاری جذب مشتریان بیشتر است. چون این مشتری است که تیم را به رشد و درآمد بیشتر می‌رساند. استارتاپ‌ها معمولا با ایده‌های مبتکرانه و جدید شروع به کار می‌کنند، ایده‌هایی که برای جلب‌توجه سرمایه‌گذار و مشتری طراحی شده‌اند، اما متأسفانه برخی از آنها به‌محض عقد قرارداد با سرمایه‌گذار، طرح پیشنهادی را دنبال نمی‌کنند یا تغییرش می‌دهند. پس یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک تیم استارتاپی موفق، داشتن برنامه‌ای برای جذب مشتری و تعهد به آن است. اگر در کارنامه تیم مواردی می‌بینید که نظر مشتری را جلب نکرده‌اند، بهتر است دست نگه دارید و علت را جویا شوید.

۹. رهبر کاربلد

از زمانی که پروژه استارتاپی کلید می‌خورد، تک‌تک اعضای تیم و کل تیم در کنار هم در مسیر پروژه به مشکلات ریزودرشت برمی‌خورند. رهبر باتجربه باید بتواند شرایط را فارغ از وخامت اوضاع مدیریت کند. این افراد باید سردوگرم‌چشیده باشند. یعنی چالش‌های احتمالی را بشناسند و راه پیشگیری یا مقابله را بدانند. باید بتوانند در سخت‌ترین شرایط ارتباط خوبی با اعضای تیم، مشتریان و سرمایه‌گذاران داشته باشند و آنها را آسوده نگه دارند. بیشتر سرمایه‌گذاران، به‌خصوص آنهایی که خیلی اهل ریسک نیستند، سراغ استارتاپ‌هایی می‌روند که از تجربه مدیریتی رهبر تیم مطمئن باشند.

۱۰. تحصیلات اعضای تیم

کار در شرکت‌های استارتاپی پر از آزمون‌و‌خطاست و در هیچ مدرسه و دانشگاهی آموخته نمی‌شود. بااین‌حال، بیشتر سرمایه‌گذاران انتظار دارند مدرک تحصیلی اعضای تیم کارشناسی یا کارشناسی ارشد باشد. نه اینکه مدرک تحصیلی لزوما اثبات تبحر نیروی کار باشد، اما زمینه اعتماد اولیه را فراهم می‌کند. البته همچنان تعادل میان مهارت‌های سخت و نرم حائز اهمیت است. اگر اعضای یک تیم استارتاپی بیش از حد باهوش و باتجربه باشند، ممکن است حاضر نباشند دانش خود را با تیم به اشتراک بگذارند و اگر بیش از حد به حرفه خود علاقه‌مند باشند، احتمالا همه مسئولیت‌ها را خودشان بر عهده می‌گیرند، به کار کسی اعتماد ندارند، روحیه کار تیمی ندارند و اصلا نمی‌توانند با سایر اعضای مجموعه ارتباط برقرار کنند.

کلام آخر

سرمایه‌گذار برای ارزیابی شرکت‌های قدیمی به شهرت آنها در بازار، سود مالی و دستاوردهای فعلی آنها نگاه می‌کند. اما برای تیم‌های استارتاپی که معمولا شهرت و دستاوردی ندارند، آمار و ارقام را کنار می‌گذارد و شهودی عمل می‌کند. تعداد شکست‌ها و درسی که از شکست‌ها گرفته‌اند، تجربه تک‌تک اعضای تیم و رهبری که این تیم را هدایت می‌کند تا حد خوبی نشان می‌دهد که این سرمایه‌گذاری چه نتیجه‌ای خواهد داشت.

به‌نظرتان ویژگی‌های دیگری هست که در این مقاله از قلم ما افتاده باشد؟ شما در جایگاه سرمایه‌گذار یا مشتری به چه ویژگی‌های دیگری در تیم‌های استارتاپی توجه می‌کنید؟

جمع سپاری ،جمع سپاری چیست؛ کاربردها، انواع، مزایا و معایب ،جمع سپاری چگونه انجام می‌شود؟ ،پرداخت دستمزد در جمع سپاری

جمع سپاری چیست؛ کاربردها، انواع، مزایا و معایب

جمع سپاری چیست؟

جمع سپاری به‌معنی برون‌سپاری کار به جمعیتی بزرگ و گاهی نامشخص از افراد است. همچنین‌ می‌توان آن را روشی برای تأمین کالا، نیروی کار، اطلاعات یا ایده از گروه بزرگی از مشارکت‌کنندگان به شمار آورد. در این روش از اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و برنامه‌های تلفن همراه برای برقراری ارتباط و ارسال داده‌ها استفاده می‌شود.

جمع‌سپاری به شرکت‌ها امکان می‌دهد که انجام کاری را به افرادی در هر نقطه از کشور یا حتی جهان واگذار کنند. این‌طوری شرکت‌ها می‌توانند بدون پرداخت هزینه‌های مربوط به استخدام کارکنان، از مجموعه وسیعی از مهارت‌ها و تخصص‌ها بهره‌مند شوند. برای انجام کارها یا پروژه‌ها با استفاده از این روش یک کار بزرگ به تعداد زیادی از کارهای کوچک‌تر تقسیم می‌شود تا افراد زیادی بتوانند به‌طور جداگانه آنها را انجام دهند.

مفهوم جمع سپاری بر پایه نظریه‌ «خرد جمعی» (wisdom of crowds) بنا شده است. خرد جمعی یعنی گروه بزرگی از افراد با هم می‌توانند بینش یا ارزش شگفت‌انگیزی را خلق کنند، حتی اگر این افراد جدا از هم اشتباه فکر کنند.

ایده خرد جمعی را می‌توان در تحقیق دانشمند بریتانیایی سر فرانسیس گالتون (Sir Francis Galton) نشان داد. او در سال ۱۹۰۶ حدس‌های ۸۰۰ نفر از شرکت‌کنندگان در بازاری محلی درباره وزن یک گاو ذبح‌شده را بررسی کرد. گالتون تصور می‌کرد که پاسخ کلی گروه بسیار دور از واقعیت باشد، ولی وقتی از جواب‌های این افراد میانگین گرفت، با کمال تعجب متوجه شد که جمعیت وزن گاو را با اندکی اختلاف درست حدس زده است.

جمع سپاری چگونه انجام می‌شود؟

جمع سپاری چگونه کار می کند

بعضی از کسب‌وکارها از جمع سپاری برای رسیدن به اهدافی خاص یا خلق ایده‌های جدید استفاده می‌کنند. برون‌سپاری یعنی شرکت یک پیمانکار یا فریلنسر مشخص را برای انجام کاری انتخاب می‌کند، ولی جمع سپاری یعنی کارها میان یک گروه بزرگ و اغلب نامشخص توزیع می‌شوند. برخلاف مدل‌های کاری سنتی، اعضای این گروه‌ها به غیر از کارهای مربوط به جمع‌سپاری، هیچ ارتباطی با یکدیگر یا با شرکت ندارند.

جمع سپاری‌ را می‌توان برای جمع‌آوری اطلاعات و کسب بینشی ارزشمند درباره اقدامات گروه‌های بزرگی از مردم نیز به کار برد. مثلا دانستن اینکه مردم در موتورهای جست‌وجو دنبال چه اطلاعاتی هستند یا چه ویدئوهایی را تماشا می‌کنند به کسب‌وکارها کمک می‌کند که علاقه عموم مردم به محتوا، محصولات و خدمات خود را بسنجند.

سازمان‌های غیرانتفاعی یا اجتماعی با بودجه محدود نیز می‌توانند از جمع سپاری برای انتشار پیام‌های خود، تبلیغ رویدادها یا انجام کارها استفاده کنند. مثلا دانشنامه اینترنتی ویکی‌پدیا که وبگاهی غیرانتفاعی برای افزایش دانش و آگاهی است، از روش جمع‌سپاری استفاده می‌کند. بسیاری از ویراستاران مدخل‌های این دانشنامه را رایگان می‌نویسند و به‌روزرسانی می‌کنند.

اینترنت به‌اشتراک‌گذاری اطلاعات و ارتباطات کارآمد را تسهیل‌ می‌کند و برای یافتن افراد موردنیاز و و دسترسی به آنها برای انجام کارها نیز مهم است. اپلیکیشن‌ها، وبگاه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، ایمیل و سایر اشکال فناوری به شرکت‌ها امکان می‌دهند که سریع و راحت به گروه‌های بزرگی از افراد دسترسی پیدا کنند.

پرداخت دستمزد در جمع سپاری

بعضی از افراد پروژه‌ای و در ازای دستمزد کار ‌می‌کنند. بعضی نیز کارهای کوچک را داوطلبانه و بدون دستمزد انجام‌ می‌دهند. مثلا شرکتی می‌تواند میان مشتریان خود مسابقه طراحی لوگو برگزار کند و بدون استخدام‌کردن طراح حرفه‌ای، از مشتریان خود برای طراحی لوگو ایده بگیرد یا اپلیکیشن‌های ترافیکی مانند ویز (Waze) رانندگان را تشویق می‌کنند که تصادفات و سایر حوادث جاده‌ای را گزارش دهند تا اطلاعات به‌روز را در اختیار کاربران برنامه قرار دهند.

در سایر موارد به نیروی کار دستمزد پرداخت می‌شود، ولی این دستمزد مبلغ ناچیزی است. افراد باید در ازای دستمزدی اندک، وظایف معمولی و کارهای کوچکی را انجام دهند. وبگاه‌های جمع سپاری از طرف مشتریانی که به انجام کارهای کوچکی نیاز دارند، فراخوان‌هایی را منتشر می‌کنند. مثلا ترک مکانیکی آمازون (Amazon Mechanical Turk) کارهای مجازی را ارائه‌ می‌دهد که‌ می‌توانید اینترنتی در خانه انجامشان دهید.

نمونه‌هایی از جمع سپاری

شرکت‌هایی که فقط مواقعی نیاز به انجام کارهایی مانند برنامه‌نویسی یا طراحی گرافیک دارند، می‌توانند کارهایشان را به‌روش جمع‌سپاری انجام دهند و از استخدام کارمند تمام‌وقت اجتناب کنند.

گاهی کسب‌وکارها از جمع سپاری برای ارزیابی عملکرد چند نفر در انجام یک کار استفاده‌ می‌کنند. مثلا اگر شرکتی قصد تغییر لوگوی خود را داشته باشد، می‌تواند از ده‌ها طراح گرافیک بخواهد که در ازای دستمزدی اندک نمونه‌هایی را به او ارائه دهند. سپس یکی از این نمونه‌ها را انتخاب کند و هزینه طراحی کامل لوگو را به طراح بپردازد.

از نمونه‌های جمع سپاری در ایران می‌توان به اپلیکیشن‌های تاکسی اینترنتی اشاره کرد. این شرکت‌ها حمل‌ونقل مسافران را جمع‌سپاری می‌کنند و از رانندگان و خودروهای آنها همچون ناوگانی همیشه‌آماده استفاده می‌کنند. این روش هزینه‌های نیروی کار را کاهش می‌دهد، زیرا رانندگان کارمند شرکت محسوب نمی‌شوند و مزایا یا اضافه‌کاری دریافت نمی‌کنند. مشتریان نیز همواره به سیستم حمل‌ونقلی مطمئن دسترسی دارند.

انواع جمع سپاری

۱. خرد جمعی

خرد جمعی یعنی برای حل مسئله یا تشخیص اندازه‌ها و مقدارها (مانند وزن یک گاو یا تعداد آب‌نبات ژله‌ای داخل یک شیشه) گروه‌های بزرگی از افراد در کنار هم باهوش‌تر از افراد متخصص هستند.

۲. آفرینش جمعی

آفرینش جمعی تلاشی مشترک برای طراحی یا خلق‌کردن چیزی است. ویکی‌پدیا و سایت‌های مشابه آن نمونه‌هایی از این نوع جمع سپاری هستند. نرم‌افزارهای منبع باز نیز از نمونه‌های خوب این نوع جمع سپاری به شمار می‌روند.

۳. رأی‌گیری

در این حالت، نظرسنجی از مخاطبان برای انتخاب سیاست یا رویه‌ای خاص به کار گرفته می‌شود.

۴. جمع سپاری مالی

جمع سپاری مالی

جمع سپاری مالی شامل جمع‌آوری پول برای اهداف گوناگون با درخواست مبالغ نسبتا کم از گروه بزرگی از سرمایه‌گذاران است. هدف از جمع سپاری مالی جمع‌آوری پول یا منابعی برای حمایت از افراد، خیریه‌ها یا استارت‌آپ‌هاست. گاهی افراد بدون هیچ‌گونه انتظار بازپرداخت در جمع سپاری مالی مشارکت می‌کنند و گاهی نیز شرکت‌ها سهام کسب‌وکارشان را به مشارکت‌کنندگان ارائه می‌دهند.

مثلا ایندی‌گوگو (Indiegogo) و کیک‌استارتر (Kickstarter) پلتفرم‌های محبوب جمع‌سپاری مالی هستند که در آنها افراد می‌توانند با پرداخت مبلغ کمی در به‌ثمررساندن یک ایده کسب‌وکار یا محصول جدید مشارکت کنند.

جمع سپاری املاک و مستغلات نیز نوعی جمع سپاری مالی محسوب می‌شود. افراد معمولی می‌توانند به این روش روی املاک تجاری سرمایه‌گذاری کنند و تنها بخشی از آنها را بخرند. این روش سرمایه‌گذاری در املاک تجاری نسبتا جدید است و سرمایه‌گذاران را از دردسر مالکیت، تأمین مالی و مدیریت املاک خلاص‌ می‌کند.

مزایا و معایب جمع سپاری

مزایای جمع سپاری عبارت‌اند از صرفه‌جویی در هزینه‌ها، افزایش سرعت و امکان کارکردن با کسانی که شاید کارکنان شرکت مهارت‌های آنها را نداشته باشند. مثلا کاری را که یکی از کارمندان شرکت در ۱ هفته انجام می‌دهد، می‌توان به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم کرد و آنها را به تعداد زیادی از افراد واگذار کرد تا تمام کار در چند ساعت انجام شود.

بسیاری از انواع مشاغل را‌ می‌توان با جمع سپاری انجام داد، مانند راه‌اندازی وبگاه و نوشتن مطالب آن. بسیاری از شرکت‌هایی که می‌خواهند محصولات جدیدی را طراحی کنند، به نظرات جمعی رجوع می‌کنند. شرکت‌ها می‌توانند به‌جای تکیه بر گروه‌های تمرکز کوچک، از طریق شبکه‌های اجتماعی به میلیون‌ها مشتری دسترسی داشته باشند و نظراتی مختلف از افرادی با پس‌زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی‌اقتصادی گوناگون دریافت کنند.

بااین‌حال، جمع سپاری راه‌حلی جادویی نیست و معایبی نیز دارد. در ادامه، مزایا و معایب جمع سپاری را فهرست‌وار مطرح کرده‌ایم.

مزایا

  • افراد را حول یک پروژه یا هدف مشترک گرد هم می‌آورد.
  • روشی کارآمد برای حل مسائل وقت‌گیر است.
  • تعامل عمیق‌تری با افراد ایجاد می‌کند و وفاداری به محصول یا راه‌حل را ایجاد و تقویت‌ می‌کند.
  • به شرکت‌‌ها امکان می‌دهد که در زمان و هزینه‌های خود صرفه‌جویی کنند و در عین حال از افرادی با مهارت‌‌ها یا تفکرات مختلف استفاده کنند.
  • شرکت‌ها را از هزینه‌های استخدام پیمانکار حرفه‌ای یا کارمند معاف می‌کند. حتی شاید رایگان باشد و مشارکت‌کنندگان به‌دلایلی مانند علایق شخصی در آن شرکت کنند.
  • ایده‌های مبتکرانه حمع‌آوری می‌شوند.
  • می‌تواند ریسک را کاهش دهد. در جمع سپاری ریسک بیرونی می‌شود، یعنی شرکت زمان، پول یا نیروی کار خود را برای انجام کار مدنظر به خطر نمی‌اندازد و فقط نتایجی را می‌پذیرد که الزامات آن را برآورده کرده‌اند.

معایب

  • امکان دارد که جمعیت به‌راحتی‌ نتایج را از هدف اصلی منحرف و دور کنند.
  • محرمانگی یا مالکیت ایده وجود ندارد.
  • احتمال از‌دست‌دادن بهترین ایده‌ها و استعدادها و نرسیدن به اهداف مدنظر وجود دارد.
  • نظارت محدود است. در رویکرد سنتی شرکت می‌تواند از ابتدا تا انتها بر فرایند نظارت داشته باشد، ولی اگر در کمپین جمع سپاری حتی یک اشتباه جزئی در ارتباط‌برقرارکردن با افراد وجود داشته باشد، ممکن است پروژه‌ در مسیر اشتباه قرار بگیرد و نتیجه‌ای جز اتلاف وقت نداشته باشد.
  • گاهی کمیت از کیفیت پیشی می‌گیرد. وقتی وظایف به گروه بزرگی از افراد مختلف برون‌سپاری‌ می‌شود، شرکت تعدادی پیشنهاد، ایده یا کارهای تکمیل‌شده را دریافت می‌کند، ولی ممکن است که کیفیت هریک از آنها کمتر از متوسط باشد. در این شرایط باید برای غربال‌کردن مواد و مطالب بی‌کیفیت دریافت‌شده و یافتن نتایج کارآمد تلاش بسیار زیادی کنیم.

سخن پایانی

با گرایش بیشتر کسب‌وکارها به محیط‌های آنلاین و مجازی، جمع سپاری برای شرکت‌هایی مفید خواهد بود که به‌دنبال ایده‌های نوآورانه از گروه بزرگی از افراد برای بهبود محصولات یا خدمات خود هستند. جمع سپاری بخش‌هایی از املاک و مستغلات گرفته تا کارهای بشردوستانه و خیریه را در بر می‌گیرد و افراد را برای دستیابی به اهداف مشترک گرد هم می‌آورد. البته جمع سپاری موجب محدودیت نظارت بر نتایج و امکان کسب نتایجی ضعیف‌تر نیز می‌شود.

امنیت روانی ،اهمیت امنیت روانی در محیط کار؛ روش تأمین و نشانه‌های فقدان آن ،منظور از امنیت روانی چیست؟ ،ایجاد امنیت روانی در محیط کار مجازی

اهمیت امنیت روانی در محیط کار؛ روش تأمین و نشانه‌های فقدان آن

منظور از امنیت روانی چیست؟

شما زمانی امنیت روانی دارید که بتوانید ایده‌ها و نظرهایتان را بدون ترس از تحقیر در محیط کار، قضاوت دیگران یا شرمندگی مطرح کنید. امنیت (چه جسمی و چه روانی) جزو نیازهای اولیه انسان است، بنابراین تا وقتی امنیت نداشته باشید، نمی‌توانید برای رشد و شکوفایی بکوشید و از فرصت‌هایتان استفاده کنید.

پروفسور ادمنسون، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد، برای اولین بار اصطلاح «امنیت روانی در محیط کار» را به کار برد و گفت که اعضای تیم با باور و رعایت این مفهوم می‌توانند ریسک‌های کار تیمی و تعارض‌های احتمالی را کاهش بدهند. وقتی اعضای تیم از نظر روانی امنیت داشته باشند، ایده‌هایشان را مطرح می‌کنند و از صحبت‌کردن نمی‌ترسند. پروفسور ادمنسون می‌گوید برای ایجاد امنیت روانی در سازمان‌ها و محیط‌های کاری، باید هنجار ایجاد کنید و از تمام افراد درخواست مشارکت داشته باشید. هنجار یعنی رفتارهایی که همچون قانون در نظر گرفته می‌شوند و رعایت‌نکردن آنها مجازات به دنبال دارد.

۸ دلیل اهمیت ایجاد امنیت روانی در محیط کار

امنیت روانی در محیط کار به‌اندازه امنیت فیزیکی اهمیت دارد. همان طور که مراقبید کارمندان از تجهیزات ایمنی استفاده کنند یا دستگاه‌ها عملکرد صحیحی داشته باشند، باید به امنیت روانی کارکنانتان هم اهمیت بدهید. دلایل ضرورت ایجاد محیط امن برای روان کارکنان و مزیت‌های آن عبارت‌اند از:

  1. وقتی کارمندان از نظر روانی احساس امنیت دارند، در فعالیت‌ها مشارکت می‌کنند، با یکدیگر تعامل دارند و از قضاوت‌شدن نمی‌ترسند.
  2. اعضای سازمان به‌خاطر جنسیت، قومیت یا حتی سلیقه‌هایشان تمسخر نمی‌شوند و سازمان یکپارچه و همدل خواهد شد.
  3. وقتی اعضای تیم احساس امنیت دارند، نظرهایشان را ابراز می‌کنند و از دل همین نظرها ایده‌های خلاقانه و جدید بیرون می‌آیند. وقتی درباره موضوعی هم‌فکری می‌کنید، بسیاری از ایده‌ها تنها به این خاطر مطرح نمی‌شوند که صاحبشان احساس خوبی به بیان آنها نداشته است.
  4. امنیت روانی در محیط کار رفاه بیشتری برای کارمندان فراهم می‌کند، بسیاری از دغدغه‌های ذهنی و عوامل استرس آنها کم می‌شود و درنتیجه عملکرد بهتری خواهند داشت.
  5. وقتی اعضای تیم از نظر روانی احساس امنیت کنند و رضایت شغلی داشته باشند،‌ به سفیر برند تبدیل می‌شوند و هر جایی که هستند درباره محیط کار ایده آل خود صحبت خواهند کرد.
  6. کارمندان در محیط‌های امن می‌مانند و نیازی به تغییر شغل ندارند. درنتیجه میزان جابه‌جایی کارکنان کاهش می‌یابد و تا حد زیادی در منابع و زمان صرفه‌جویی می‌شود.
  7. وقتی کارکنان از نظر روانی احساس امنیت دارند، ریسک می‌کنند و از اشتباه‌کردن نمی‌ترسند. ریسک‌ پذیری هوشمندانه بیش از اینکه عواقب منفی داشته باشد، منجر به موفقیت می‌شود.
  8. همه این مزایا منجر به بهبود عملکرد سازمانی و بازدهی بیشتر می‌شود.

چطور در محیط کار امنیت روانی ایجاد کنیم؟

عمل‌کردن همیشه بیشتر از حرف‌زدن تأثیر دارد. به یاد داشته باشید که فرهنگ سازمانی انعکاس رفتار شما یا سایر مدیران در سازمان است. پس اولین گام برای ایجاد امنیت روانی در محیط کار این است که خودتان در رفتارتان به این مفهوم پایبند باشید. به‌مرور زمان اعضای سازمان یکی پس از دیگری از شما الگوبرداری می‌کنند و امنیت روانی به یکی از شاخصه‌های فرهنگ سازمانی شما تبدیل می‌شود.

برای ایجاد امنیت روانی در محیط کار باید هنجار بسازید و خودتان به هنجارها عمل کنید تا به‌مرور زمان کارمندان هم هنجارها را رعایت کنند.

روش‌های ایجاد امنیت روانی در محیط کار

  • با برگزاری جلسات، نظرخواهی و گوش دادن فعالانه مهارت‌های ارتباطی کارمندانتان را ارتقا بدهید.
  • اگر کارمندی از صحبت‌کردن یا اشتراک نظرهایش خجالت می‌کشد، او را نادیده نگیرید. از او بخواهید صحبت کند و بگویید که با این رفتار نمی‌تواند ایده‌های خلاقانه‌اش را مطرح کند یا درباره دغدغه‌هایش حرف بزند.
  • دیگران را بابت ابراز نظرهایشان تشویق کنید؛ هیچ‌کس در سازمان نباید از ابراز نظر بترسد، حتی اگر بخواهد چیزی مخالف حرف شما بگوید.
  • اشتباهات‌تان را بپذیرید. حتی گاهی داستان اشتباه‌های کاری خود را برای کارمندانتان تعریف کنید تا متوجه شوند شما هم بی‌عیب نیستید.
  • اگر یکی از کارکنانتان اشتباهی کرد، بدون تخریب شخصیت یا ازبین‌بردن امنیت روانی او واکنش نشان بدهید.
  • با کارمندان همدلی کنید، به‌خصوص کارمندانی که کمتر صحبت می‌کنند. بدون قضاوت با دیگران تعامل داشته باشید و هر دیدگاهی را بپذیرید.
  • وقتی با کارمندان جلسه می‌گذارید، چند دقیقه را صرف احوالپرسی یا سؤالات متفرقه کنید تا به آنها نشان بدهید فارغ از نقشی که در سازمان دارند هم برای شما مهم هستند.
  • مهمانی اضطراب برگزار کنید! در این مهمانی هرکدام از کارکنان می‌توانند ۱۰ دقیقه درباره دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی که در محیط کار دارند، حرف بزنند. با این کار روحیه همدلی، گوش‌دادن فعالانه و قضاوت‌نکردن را در سازمان تقویت می‌کنید.
  • قبل از برگزاری جلسه یا ایده‌پردازی، موضوع را به اعضای تیم اعلام کنید تا فرصت کافی برای فکرکردن داشته باشند. در این صورت اعضا در جلسه حرف‌های بیشتری برای گفتن خواهند داشت و می‌توانند بیشتر مشارکت کنند.

ایجاد امنیت روانی در محیط کار مجازی

اهمیت ایجاد امنیت روانی در محیط کار

فعالیت بعضی از سازمان‌ها دورکاری است و در محیط‌های مجازی با هم ارتباط برقرار می‌کنند. ممکن است کارکنان سازمان تاکنون یکدیگر را از نزدیک ندیده باشند، اما در روز چند ساعت برای کار با هم تعامل داشته باشند. تعامل بین اعضای تیم یعنی نیاز به امنیت روانی، پس حتی اگر محیط کار شما مجازی است باز هم باید به فکر تأمین امنیت روانی کارکنان خود باشید.

این نکات را برای بهبود امنیت روانی در محیط کار مجازی در نظر بگیرید:

  • با اعضای تیم خود منظم جلسه برگزار کنید و از آنها بخواهید دغدغه‌هایشان را با شما در میان بگذارند. در این جلسات، فعالانه گوش بدهید.
  • مطمئن شوید که هیچ مانعی برای ابراز نظر کارکنان وجود ندارد و آنها می‌توانند هرچه را لازم است با شما در میان بگذارند.
  • در جلسات، درباره موضوع‌های غیرکاری صحبت کنید. ارتباط‌سازی در محیط مجازی سخت‌تر از فضای فیزیکی است، اما ارزش وقت‌گذاشتن را دارد.
  • درباره اشتباهات و ضعف‌های خودتان با کارکنان صحبت کنید. اجازه بدهید کارکنان متوجه شوند شما هم اشتباه می‌کنید و ممکن است قضاوت شوید.
  • قدردانی از کارمندان و تشویق آنان را فراموش نکنید. کم‌کم اعضای تیم هم این رفتار را از شما یاد می‌گیرند و انجام می‌دهند.

آیا کارمندان من از نظر روانی احساس امنیت می‌کنند؟

معدودی از مدیران به مسئله امنیت روانی در محیط کار توجه می‌کنند. در محیط‌های ناامن (از نظر روانی) مدیران معمولا متوجه نمی‌شوند که کارکنان چه دغدغه‌هایی دارند و چرا اثربخشی تیم‌های سازمان کم است.

احساس فقدان امنیت روانی در محیط کار ۲ دلیل دارد:

  1. در سازمان چالش‌هایی هست که امنیت روانی همه کارکنان را از بین می‌برد.
  2. بعضی از اعضای سازمان به‌خاطر تفاوت‌هایی که با دیگران دارند، احساس می‌کنند در محیط کارشان امنیت روانی ندارند.

در حالت اول، شما باید با فرهنگ‌سازی و اجرای گام‌هایی که در قسمت‌های قبل گفتیم امنیت روانی را به بخشی از فرهنگ سازمانتان تبدیل کنید. در حالت دوم هم باید به کارکنان یاد بدهید که تمام افراد با هر عقیده و طرز فکری ارزشمندند و باید محترم شمرده شوند. امنیت روانی مفهومی است که همه اعضای سازمانتان به آن نیاز دارند.

اگر در سازمان شما جنبه‌های مختلفی از پنهان‌کاری وجود دارد، باید برای فرهنگ‌سازی و ایجاد امنیت روانی در محیط کار برنامه‌ریزی کنید.

نشانه‌های نداشتن امنیت روانی در سازمان

اگر انتظار دارید کارمندانی که از نظر روانی احساس امنیت نمی‌کنند نزد شما بیایند و این مسئله را مطرح کنند، هیچ‌وقت انتظارتان برآورده نمی‌شود. شما باید توانایی تشخیص اینکه آیا محیط کاری امنیت روانی دارد یا خیر را داشته باشید. پاسخ به سؤالاتی که در ادامه مطرح کرده‌ایم، میزان امنیت روانی در سازمان شما را مشخص می‌کند.

  • آیا کارکنان، حتی وقتی با مدیران یا سایر اعضای تیم مخالف‌اند، به‌راحتی نظراتشان را بیان می‌کنند؟
  • وقتی جلسه‌ای برگزار می‌کنید، شما تنها سخنگوی جلسه‌اید یا دیگران هم در بحث مشارکت می‌کنند؟
  • آیا اعضای تیم منظورشان را صریح و بی‌پرده بیان می‌کنند یا مدام دنبال این هستند که حرف‌هایشان را در لفافه بگویند؟
  • وقتی از آن‌ها بازخوردهای مؤثر می‌خواهید، آیا بازخوردهای منفی هم می‌دهند یا فقط تعریف و تمجید می‌کنند؟
  • آیا کارکنان به‌راحتی می‌توانند انتقاد سازنده خود را به شما یا سایر همکارانشان ارائه کنند؟
  • آیا در جلسات، اعضای تیم به‌راحتی می‌توانند درباره بخش‌هایی از پروژه که طبق انتظار نیستند و مشکلی دارند،‌ صحبت کنند و راهکارهایشان را پیشنهاد بدهند؟
  • آیا اعضای تیم‌های مختلف در سازمان برای پیش بردن کارها به‌اندازه کافی تعامل دارند؟
  • روحیه تیم‌های سازمان چگونه است؟ آیا اعضای تیم‌ها با انرژی کار می‌کنند یا فقط به دنبال پرکردن ساعت کاری هستند؟
  • کارکنان به کدام‌یک بیشتر اهمیت می‌دهند؟ رقابت و تخریب رقبا یا همکاری برای پیش‌بردن کارها به بهترین شیوه ممکن؟
  • وقتی اعضای سازمان به کمک نیاز دارند، آیا به‌راحتی این درخواست را مطرح می‌کنند یا ترجیح می‌دهند تحت فشار قرار بگیرند و هرطور شده خودشان مشکلشان را حل کنند؟
  • آیا کسی در سازمانتان هست که احساس کند از بقیه جداست و نمی‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند؟ به دنبال دلیل این جدایی‌ها باشید.

کلام آخر؛ امنیت روانی در محیط کار حیاتی است

بعضی از عناصر برای محیط کاری ضروری‌اند و بعضی دیگر برای بیشترشدن رفاه محیط کارند. بسیاری از افراد تأمین امنیت روانی در محیط کار را در دسته دوم قرار می‌دهند، اما واقعیت این است که این مفهوم جزو ضرورت‌های محیط کار است و مدیران باید آن را در اولویت قرار بدهند.

ایجاد امنیت روانی در محیط کار هم به نفع کارکنان است و هم به نفع سازمان. وقتی کارکنان امنیت روانی دارند، از شغلشان راضی هستند و وقتی کارکنان از شغلشان راضی هستند، بهترین نسخه از خودشان را در کار نشان می‌دهند و باعث پیشرفت سازمان می‌شوند.

1 57 58 59