تصویر آزمایش سنجش اندازه مردمک چشم

آیا مردمک بزرگ‌تر نشانه قوت تخیل زیاد تر است؟_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

یکی از جذابیت‌های خواندن کتاب یا شنیدن خاطرات تصورکردن توصیفات یا شنیده‌ها است. تصورکردن برای زیاد تر افراد راهی برای خلق ایده‌های تازه یا حل مسائل و مشکلات است. متأسفانه همه انسان‌ها این‌قدر خوش‌شانس نیستند و برخی‌ها توانایی فکر و خیال‌پردازی را ندارند. پژوهش درمورد این افراد و شناخت زیاد تر آنها، دانشمندان را با چالشی تازه روبه رو کرد؛ آیا مردمک بزرگ‌تر نشانه قوت تخیل زیاد تر است؟ اگر شما هم درمورد ربط اندازه مردمک چشم با قوت تخیل کنجکاوید، با ما همراه باشید. در این مقاله، پرده از راز این ربط شگفت‌انگیز برمی‌داریم!

عوامل مؤثر بر اندازه مردمک

مردمک چشم اندازه ثابتی ندارد. علت مهم تغییرات مردمک چشم، دیدن بهتر محیط اطراف است. در ادامه، برخی از عوامل مؤثر بر تحول اندازه مردمک چشم را بازدید می‌کنیم.

۱. مقدار نور

اگر به عکاسی با دوربین علاقه‌مند باشید، به گمان زیاد نام دیافراگم دوربین را شنیده‌اید. این قسمت از دوربین با باز و بسته‌شدن مشابه با نور محیط، شرایط بهتری را برای ثبت عکس باکیفیت فراهم می‌کند. این قابلیت دوربین‌ها از کارکرد مردمک چشم الهام گرفته شده است. نور محیط یکی از علل مهم تحول اندازه مردمک چشم به‌ حساب می‌آید. در روزهای بارانی، مکان‌های تاریک و هرجا که نور کمتر باشد، مردمک چشم بزرگ‌تر می‌بشود. به همین ترتیب در روزهای آفتابی و جاهای پرنور، مردمک‌ها کوچک‌تر و تنگ‌تر خواهد شد. تحول اندازه مردمک در برابر نوری که به شبکیه می‌رسد، جهت دیدن بهتر اجسام و محیط می‌بشود.

۲. محرک‌های شناختی

برخلاف آنچه زیاد تر افراد فکر می‌کنند، نور محیط تنها عامل مؤثر بر اندازه مردمک چشم نیست! رفتارهای شناختی هم سهمی در بزرگی و کوچکی مردمک چشم دارند. برای مثال برانگیختگی جنسی و محرک‌های احساسی از مواردی می باشند که مردمک چشم شما را تنگ یا گشاد می‌کنند و در علم زبان بدن، با دقت به اندازه مردمک چشم می‌توان تشخیص داد فرد تا چه حد صادق است.

یکی دیگر از مواردی که مردمک چشم‌ را بزرگ‌تر می‌کند، سروکارداشتن با اموری است که نیاز به دقت و تمرکز زیاد دارند. وقتی که برای فعالیتی همه تمرکزتان را به‌ کار می‌گیرید، سیستم عصبی غیرارادی سمپاتیک (Sympathetic nervous system) فعال و مردمک چشم‌ بزرگ‌تر می‌بشود. این ویژگی شگفت از زمان انسان‌های اولیه و در جریان تکامل انسان تشکیل شده است.

فکر کنید وقتی که اجداد اولیه ما در طول شب از حیوانات شکارچی یا افراد قبایل دیگر فرار می‌کردند، مکانیسم مبارزه علتگشادی مردمک چشم می‌شد. گشادی مردمک چشم جهت دید بهتر آنها و تشخیص به‌موقع شکارچی‌ها و زنده‌ماندن در موقعیت‌های خطرناک می‌شد.

۳. تخیل

پزشکان به افرادی که مشکل تصویرسازی ذهنی و تخیل ندارند، غیرآفانتاز (Non- Aphantasic) می‌گویند. افرادی که مبتلا به بیماری آفانتزیا (Aphantasia) می باشند، توان فکر و خیال‌پردازی ندارند، اما خلاقیت آنها هیچ مشکلی ندارد.

متخصصان مردمک‌شناسی دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۲۱ روی شماری از افراد غیرآفانتاز آزمایش‌هایی انجام دادند. آنها بزرگی مردمک چشم شرکت‌کنندگان را زمان خواندن جملات ساده و جملات استعاری اندازه گرفتند.

برای مثال شرکت‌کنندگان در یک آزمایش چند ضرب‌المثل و چند جمله با آرایه‌های ادبی و در آزمایشی دیگر جملاتی ساده و فقط با معنایی یکسان را خواندند. آزمایش‌ اول طوری طراحی شده می بود که افراد خواه‌ناخواه معنی جملات را فکر می‌کردند، درحالی‌که در آزمایش دوم نیازی به پشتیبانی‌گرفتن از قوه تخیل برای فهمیدن معنی جملات نبوده است.

نتیجه این آزمایش ربط اندازه مردک چشم با قوت تخیل را اشکار کرد. مردمک شرکت‌کنندگان در آزمایش اول بزرگ‌تر از حالت عادی شده می بود. در آزمایش دوم، اندازه مردمک چشم افراد تحول محسوسی نکرد.

در سال ۲۰۲۲، محققان برای بازدید نظریه‌ ربط مردمک بزرگ‌تر با قوت تخیل آزمایش‌های بیشتری انجام دادند و اشکار شد حتی نوع تصویرسازی ذهنی هم در تحول اندازه مردمک چشم نقش دارد. اگر جملات استعاری فضایی روشن و پرنور را در ذهن شرکت‌کنندگان به‌ عکس بکشند، مردمک چشم‌ها زیاد تر از وقتی بزرگ‌ خواهد شد که فرد فضایی کم‌نور را فکر می‌کند!

قوت تخیل زیاد تر، مردمک بزرگ‌تر

دانشمندان دانشگاه نیو ساوت ولز (New South Wales) استرالیا تحقیقات بیشتری درمورد ربط بین قوت تخیل و مردمک چشم انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که شفافیت عکس ذهنی فرد با مقدار تحول اندازه مردمک ربط دارد. هرچه قوه تخیل فرد نیرومندتر باشد، زمان تجسم تصویری ذهنی مردمک‌هایش بزرگ‌تر خواهند شد.

این پژوهشگران برای اثبات نظریه‌شان آزمایشی را روی افراد آفانتاز و غیرآفانتاز انجام دادند. آنها عکس العمل مردمک هر فرد را زمان دیدن تصاویر گوناگون بازدید کردند. نگاه‌کردن به تصاویر روشن و نورانی علتتنگی مردمک و تصاویر تیره علتگشادی آن شد. مقصد مهم این آزمایش افزایش دقت اندازه‌گیری‌ها و نتیجه‌گیری بهتر می بود. در این مرحله از آزمایش، شرکت‌کنندگان آفانتاز و غیرآفانتاز امتیاز یکسانی کسب کردند.

در مرحله بعدی آزمایش، محققان از شرکت‌کنندگان خواستند اشیایی را فکر کنند که در زندگی واقعی‌شان دیده‌اند. افراد در طول آزمایش عینک‌هایی بر چشم داشتند که تغییرات مردمکشان را اندازه می‌گرفت. آنها باید آشکار‌بودن عکس ذهنی را خودشان برسی می‌کردند و به پژوهشگران گزارش می‌دادند.

همان طور که دانشمندان انتظار داشتند، افراد مبتلا به آفانتازی نتوانستند شفافیت تخیلشان را گزارش دهند. مردمک چشم آنها نیز در طول این آزمایش هیچ تحول محسوسی نکرد. افراد غیرآفانتاز که تصاویر ذهنی زیاد راحتی را گزارش کردند، در طول آزمایش تصویرسازی ذهنی مردمک‌های زیاد بزرگ‌تری داشتند.

منفعت تحقیق درمورد ربط بین قوت تخیل و مردمک چشم

احتمالا در نگاه اول بازدید ربط بین قوت تخیل و مردمک بزرگ‌تر بی‌منفعت‌ به‌ نظر برسد، اما اهمیت این کار را می‌توان از سخنان محققان این پژوهش دریافت. ربکا کیوگ، از پژوهشگران این آزمایش، می‌گوید: «نتایج این پژوهش بیانگر گستردگی ذهن انسان است که زیاد تر از چشم ما دور می‌ماند.» سنجش قوت تخیل از روی مردمک چشم به ما یادآوری می‌کند این که من چیزی را فکر می‌کنم و به‌ یاد می‌آورم، به این معنی نیست که همه می‌توانند این کار را انجام بدهند.

جوئل پیرسون، از دانشمندان دانشگاه نیو ساوت ولز، با تکیه بر نتایج این پژوهش اکنون در حال طراحی روشی آنلاین برای اندازه‌گیری درجه‌های گوناگون تصویرسازی ذهنی و تشخیص آفانتزی است. این مقیاس‌بندی برای بهبود زندگی افراد آفانتاز سودمند خواهد می بود.

اندازه‌گیری درجه‌های گوناگون تصویرسازی ذهنی با سنجش تغییرات بزرگی مردمک به ما فهمیدن بهتری از تخیل انسان، این قوت جادویی، می‌دهد. احتمالا هم این آزمایش‌ها به سوال همیشگی دانشمندان جواب دهند که چرا افراد آفانتاز توانایی تخیل ندارند اما می‌توانند خلاق باشند. افراد مبتلا به آفانتزیا بدون نیاز به فکر چیزی، از خلاقیتشان پشتیبانی می‌گیرند و این حقیقت مقداری گیج‌کننده است. دانشمندان تصمیم دارند در پژوهش‌هایی مکانیسم‌های منفعت گیری از خلاقیت را کشف و ربط آن با بزرگی مردمک چشم را بازدید کنند.

جواب به برخی سوال‌های رایج درمورد رابطه مردمک بزرگ‌تر و تخیل نیرومندتر

 

اندازه مردمک چه ارتباطی با قوه تخیل دارد؟

مطالعات نشان خواهند داد که هنگامی چیزی را به طور آشکار فکر می‌کنیم، مردمک‌های ما بزرگ‌تر خواهد شد. این بدان معناست که فردی با تخیل قوی امکان پذیر در طول فعالیت‌های خلاقانه مردمک‌های بزرگ‌تری داشته باشد.

آیا می‌توان با نگاه کردن به اندازه مردمک، مقدار قوت قوه تخیل را سنجید؟

با این که تحول اندازه مردمک می‌تواند نشانی از مقدار تصاویر ذهنی و قوه تخیل ما باشد، اما رابطه مستقیم و قطعی با مقدار تخیل ندارد. این یکی از شاخص‌هایی است که محققان برای مطالعه فرآیندهای شناختی ذهن انسان منفعت گیری می‌کنند.

آیا داشتن مردمک‌های بزرگ‌تر به معنی باهوش‌تر بودن است؟

به طور کلی اندازه بزرگ‌تر مردمک در حالت عادی با نمرات بالاتر در آزمون‌های شناختی مرتبط بوده است. به این علت، مردمک‌های بزرگ‌تر می‌توانند با توانمندیهای بهتر در دقت، حافظه و استدلال مرتبط باشند. با این حال این رابطه نیز یک سویه و قطعی نیست.

آیا مردمک همه انسان‌ها نشانه‌های از قوه تخیل فرد را به همراه دارد؟

مردمک اکثر افراد زمان فکر و عکس سازی ذهنی تحول اندازه می‌دهد. با این حال، افرادی که مبتلا به آفانتازیا می باشند امکان پذیر تغییرات شبیهی نداشته باشند.

آیا برای این اطلاعات کاربرد عملی هم وجود دارد؟

بله. فهمیدن اندازه مردمک در رابطه با ماموریت های شناختی می‌تواند در محیط‌های آموزشی، برسی‌های روانشناختی و حتی در طراحی توانایی کاربری سودمند باشد. اما اگر جستوجو کاربرد روزمره هستید، احتمالا جواب تا حدی بسیاری منفی باشد.

برای داشته باشید، این سوالات متداول بر پایه تحقیقات و یافته‌های جاری در علوم شناختی است و نباید به گفتن پیشنهاد پزشکی در نظر گرفته بشود.

خلاصه کلام

با دقت به آنچه خواندید، می‌توان به این نتیجه رسید که مردمک بزرگ‌تر نشانه قوت تخیل زیاد تر است! یقیناً اگر این قیاس را در شرایطی با نور ثابت و بدون محرک‌های شناختی انجام دهیم. هرچه این تصویرسازی‌ها آشکار‌تر باشند، مردمک هم بزرگ‌تر می‌بشود. شما چه نظری دارید؟ به‌نظر شما هم ارتباطی بین اندازه مردمک چشم و قوت تخیل وجود دارد؟

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی

طبیعت‌گردی راهی برای تقویت انرژی زنانه

انرژی زنانه چیست و چه فوایدی برای مردان و زنان دارد؟_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

از چهار انرژی زنانه چه می‌دانید؟ شما زیاد تر انرژی زنانه دارید یا مردانه؟ انرژی زنانه و مردانه ربطی به هویت جنسی افراد ندارد، بلکه رفتارهای ذاتی انسان را دسته‌بندی می‌کند. هر انسان باید بین انرژی‌های درونی‌اش اعتدال برقرار کند تا اسایش بیشتری داشته باشد. با ما در این مقاله همراه باشید تا مفهوم انرژی‌های زنانه و مردانه را بشناسید و یاد بگیرید بینشان هماهنگی برقرار کنید.

انرژی زنانه چیست؟

انرژی زنانه مجموعه خاصی از صفات اخلاقی و رفتارهای اجتماعی است. این ویژگی‌ها ربطی به جنسیت ندارند. در طول تاریخ، زیاد تر مردم از زنان انتظار داشته‌اند رفتارهای خاصی داشته باشند. امروزه این اخلاقیات را انرژی‌های زنانه می‌نامیم و در روبه رو این انرژی، مفهوم انرژی مردانه را تعریف می‌کنیم که مجموعه صفاتی است که زیاد تر مردان آنها را ابراز می‌دادند. ما به‌گفتن انسان‌های مدرن می‌دانیم هر شخصی فارغ از جنسیتش می‌تواند ترکیبی از این انرژی‌ها را داشته باشد و ویژگی‌های ذاتی منحصر به جنسیت خاصی نیست، به این علت نباید انتظار داشته باشیم زن فقط انرژی زنانه داشته باشد.

بر پایه این تعریف هنگامی شما کار می‌کنید، در راه رسیدن به اهدافتان تلاش می‌کنید و پیشرفت می‌کنید، انرژی مردانه دارید. هنگامی با جریان زندگی حرکت می‌کنید، کارهای خلاقانه انجام می‌دهید و به احساسات درونی‌تان دقت می‌کنید، جنبه زنانه وجودتان آشکار می‌بشود. انرژی زنانه شهودی، انعطاف‌پذیر و پویاست. این انرژی روی همدلی، خلاقیت و تحول تمرکز دارد. در سمت دیگر انرژی مردانه تحلیلی، فردگرا و متمرکز است. این انرژی به مفاهیمی همچون پیشرفت، تلاش و اعتمادبه‌نفس تکیه دارد.

هر فرد باید هم انرژی مردانه و هم انرژی زنانه داشته باشد. در جوامع گوناگون زیاد تر از پسران انتظار دارند قوی و حمایتگر باشند و به دختران می‌آموزند مهربانی و همدلی نشان دهند، اما کودکان باید بدون کلیشه‌های جنسیتی پرورش شوند. کارشناسان روان‌شناسی معقتدند تشکیل اعتدال بین انرژی‌های گوناگون ذاتی زیاد مهم است و باید به آن دقت کنیم.

تأثیر انرژی‌های زنانه بر زندگی

تعداد بسیاری از مردم فکر می‌کنند فقط زنان انرژی زنانه دارند، اما انرژی‌های زنانه وابسته به هویت جنسی افراد نیست، بلکه دنیای درونی شما و نحوه برخوردتان با دنیای اطراف را توضیح می‌دهد. انرژی زنانه با شور زندگی، عشق، شفقت و اسایش همراه است. اگر انرژی زنانه داشته باشد، خلاقیت و همدلی و حساسیت شما زیاد تر از دیگران زیاد تر است، پذیرای ازمایش ها جدیدید و روابط انسانی غنی‌تری دارید.

انرژی‌های زنانه علتمی‌بشود تعامل با دیگران راحت‌تر بشود و همیشه درصدد اثبات خود و دفاع از هویت‌تان نباشید؛ درنتیجه می‌توانید شنونده بهتری باشید و قابل‌مطمعن به نظر می‌رسید. در هر رابطه‌ای تعارضاتی به وجود می‌آیند. افرادی که انرژی زنانه قوی دارند، در این شرایط حالت تدافعی نمی‌گیرند. در عوض می‌توانند مسائل را از چند منظر بازدید کنند و ابراز احساسات سالم‌تری خواهند داشت.

چطور بین انرژی های زنانه و مردانه اعتدال برقرار کنیم؟

روان‌شناسان می‌گویند تشکیل اعتدال بین انرژی های زنانه و مردانه برای رشد و سلامت روحی الزامی است. هماهنگ‌کردن این دو انرژی چالش‌برانگیز است، اما قیمت دارد برای آن تلاش کنید. انرژی مردانه منطقی‌تر و تحلیلی است و انرژی زنانه به پرورش، پذیرفتن و فهمیدن احساسات می‌پردازد. هنگامی بین انرژی‌های درونی خود اعتدال برقرار کنید، می‌توانید به تناسب هر موقعیت از آنها منفعت گیری کنید.

به‌حرف های کارشناسان، باید در شرایط گوناگون آگاهانه از انرژی‌های خود پشتیبانی بگیرید. در چالش‌های گوناگون باید بدانید نیاز به همدلی و خلاقیت دارید یا علتو تلاش و مشابه با حالت خود حرکت صحیح را ابراز دهید. برای تشکیل اعتدال بین این انرژی‌ها چند دقیقه از روز را به تمرین و مطالعه در این حوزه تعلق دهید. به رفتارهای ناخودآگاه خود فکر کنید و عکس العمل‌هایتان را بازدید کنید. با تکرار این تمرین می‌توانید با خود درونی‌تان هماهنگ شوید و در شرایط بحرانی، کمتر دچار اضطراب شوید.

تمرینات افزایش انرژی زنانه

پیشرفت و تلاش از با اهمیت ترین ویژگی‌های انرژی مردانه است؛ به همین علت در جوامع سنتی انرژی مردانه را ارزشمندتر از انرژی زنانه می‌دانند. کارشناسان می‌گویند اگر ما با این باور نادرست پیش برویم، اعتدال زندگی فردی و اجتماعی‌مان به هم می‌خورد. افرادی که روی انرژی مردانه متمرکز خواهد شد، زیاد تر کار می‌کنند و زمان مقداری را به استراحت و ربط با دیگران تعلق خواهند داد، درنتیجه از خلاقیت، رشد ذهنی و اسایش دور خواهد شد. در ادامه نکاتی را گفتن می‌کنیم که به‌پشتیبانی آنها می‌توانید انرژی‌های زنانه خود را افزایش دهید.

۱. تأمل‌کردن درمورد خود

زیاد تر مردم آن‌قدر دچار زندگی روزمره‌اند که به‌ندرت وقتی برای خودشان دارند. هنگامی همه توجهمان به دنیای بیرون است، ارتباطمان با خود واقعی‌مان را از دست می‌دهیم. برای از بین بردن این مشکل باید وقتی را به خودتان تعلق دهید. احساسات درونی خود را بشناسید و با آنها روبه رو شوید. کارشناسان می‌گویند بهترین روش روبه رو با احساسات مراجعه به درمانگر است. درمانگر به شما پشتیبانی می‌کند افکار و احساسات درونی‌تان را کشف کنید. رویارویی با احساسات و ابراز آنها یکی از با اهمیت ترین نشانه‌های انرژی زنانه است.

۲. زمان‌گذراندن در طبیعت

همان گونه که صفات و اخلاقیات را دسته‌بندی کردیم، مکان‌ها نیز انرژی های زنانه و مردانه دارند. از قبل جنس مؤنث نماد باروری و نیروی حیات بوده است؛ به همین علت مکان‌ها طبیعی سراسر از انرژی زنانه‌اند. برای تشکیل اعتدال بین انرژی‌های خود طبیعت گردی کنید.

جنگل‌ها، دشت‌ها، دریا و حتی پارک‌ها انرژی‌های زنانه دارند. تلاش کنید بخشی از روز تعطیل خود را در طبیعت بگذرانید. به جاذبه‌های طبیعی نگاه کنید و به جزئیات آنها دقت کنید. با این کار انرژی زنانه وجودتان افزایش می‌یابد.

۳. انجام فعالیت‌های خلاقانه

انرژی زنانه با خلاقیت همراه است. گذشتگان زن را نیروی خلاقه جهان توصیف می‌کردند. آنها معتقد بودند بدن زنان برای خلق زندگی طراحی شده و به همین علت خلاقیت در زنان زیاد تر است. امروزه کارشناسان می‌گویند فعالیت‌های هنری، نوشتن، رقص، رؤیاپردازی و کشف ایده‌های تازه انرژی زنانه شما را بهبود خواهند داد. تلاش کنید افکار و احساسات خود را در قالب هنر ابراز دهید. یک نقاشی ساده بکشید، کاردستی درست کنید یا ایده‌هایتان را بنویسید تا انرژی زنانه بیشتری داشته باشید.

۴. بروزدادن احساسات

طبق معمول مردان با علتو زنان با احساسات تعریف خواهد شد. همه ما عاطفه و حس داریم، اما تعداد بسیاری از ما یاد نگرفته‌ایم که احساسات خود را فهمیدن و گفتن کنیم. اگر در روال شناخت عواطف خود گیج می‌شوید، دلواپس نباشید. شما در هر سنی می‌توانید احساسات گوناگون خود را بشناسید و آنها را ابراز دهید. تلاش کنید به حس خود گوش دهید تا هوش اضطراب‌ شما تحکیم بشود. هنگامی احساسات خود را فهمیدن کنید، با آنها خو می‌گیرید و می‌توانید بروزشان دهید. این کار انرژی زنانه وجودتان را رشد می‌دهد.

۵. بازی و تفریح

زیاد تر مردم در دنیای مدرن برای استراحت، بازی و تفریح قیمت بسیاری قائل نیستند. ما بیشتر از حد کار می‌کنیم و چشم خود را بر لذت‌های کوچک می‌بندیم. زیاد تر صبر می‌کنیم تا به تعطیلات آخر هفته برسیم تا حس اسایش کنیم. کارشناسان روان‌شناسی اعتقاد دارند این کار درست نیست. شما می‌توانید هر روز تفریح کوچکی داشته باشید. کافی است بازی و تفریح را در برتری‌های زندگی خود قرار دهید. هر روز مقداری کتاب بخوانید، به موسیقی دلخواهتان گوش کنید، یوگا کنید و با هر روشی از لحظات زندگی خود لذت ببرید. هنگامی به تفریح اهمیت دهید و فقط روی شغلتان متمرکز نباشید، مجدد حس سرزندگی می‌کنید و به خود درونی‌تان نزدیک‌تر می‌شوید.

۶. خودآگاهی و مدیتیشن

یکی دیگر از تمرینات افزایش انرژی زنانه مدیتیشن است. مدیتیشن روزانه را اغاز کنید و با انرژی‌های درونی خود ربط برقرار کنید. وقتی از روز خود را برای مدیتیشن در نظر بگیرید. چند لحظه بنشینید، روی تنفس خود تمرکز کنید و اجازه دهید افکار گوناگون به ذهنتان همراه شوند و بروند. مراقبه خود را با یک مانترای انگیزشی همراه کنید و به درونیات خود دقت کنید. با این کار به‌مرور زمان اسایش ذهنی‌تان افزایش می‌یابد و فهمید می‌شوید که خلاقیت بیشتری در کارهای روزمره دارید.

۷. پذیرفتن تحول

انرژی زنانه با اسایش و مهربانی همراه است، اما این همه ماجرا نیست. روی دیگر انرژی‌های زنانه جسارت و اشتیاق برای دگرگونی است. اگر در زندگی حس یکنواختی می‌کنید، باید از انرژی‌های زنانه خود پشتیبانی بگیرید. شنیده‌اید که می‌گویند «هلاکت قبل از خلقت است»؟ برای استقبال از اتفاقات تازه باید با مسائل قدیمی خداحافظی کنید. بعضی اوقات تحول و دگرگونی با هراس و اضطراب همراه است، اما برای پیشرفت باید تحول را بپذیرید و تحول کنید. جهان مدام در حال تحول است؛ به این علت از روی دیگر انرژی زنانه خود استقبال کنید و تغییرات را بپذیرید.

سخن آخر

انرژی‌های زنانه و مردانه مجموعه صفات و رفتارهایی‌اند که در زندگی روزمره ابراز می‌دهیم. انرژی مردانه با کار، علتو تلاش همراه است و انرژی زنانه بر خلاقیت، پرورش و همدلی متمرکز است. در زیاد تر جوامع، مردم انرژی مردانه را ارزشمندتر می‌دانند اما کارشناسان می‌گویند انسان‌ها به هر دو انرژی نیاز دارند و باید بین انرژی‌هایشان اعتدال برقرار کنند، به این علت اگر حس می‌کنید بیشتر از حد خسته‌اید، مقداری به انرژی‌های زنانه وجودتان دقت کنید و از آن روحیه بگیرید.

اگر این مقاله برایتان سودمند بوده است، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و نظرتان را برایمان بنویسید.

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

تفکر واگرا دنبال راه‌حل در بیرون می‌گردد

تفاوت تفکر واگرا و همگرا؛ افراد خلاق چطور فکر می‌کنند؟


یکی از معروف‌ترین روش‌های تحلیل شخصیت تست مایرز بریگز است که تست MBTI هم نامیده می‌شود. این تست شامل ۱۶ تیپ شخصیتی است و افراد را بر اساس برون‌گرایی یا درون‌گرایی، حسی یا شهودی، منطقی یا احساسی، قضاوتی (ساختارگرا) یا ادراکی (منعطف) در یکی از این دسته‌ها قرار می‌دهد. مفهوم دیگری که در شخصیت‌شناسی مایرز بریگز مطرح می‌شود، رویکردهای تفکر واگرا و همگرا برای حل مسائل است، یعنی افراد با توجه به تیپ شخصیتی خود مسائل را به روش‌های مختلف (همگرا یا واگرا) حل می‌کنند. در این مقاله بررسی می‌کنیم تفکر واگرا و همگرا چیست، انواع تفکر چه تفاوتی‌هایی با هم دارند و آیا می‌توان از هر دو شیوه تفکر استفاده کرد یا خیر.

تفکر واگرا چیست؟

جوی پال گیلفورد (J. P. Guilford) اولین روان‌شناسی بود که در سال ۱۹۵۶ اصطلاح تفکر واگرا و همگرا را به کار برد. تفکر واگرا یعنی ارائه راهکارهای خلاقانه و جدید برای حل مسائل. وقتی واگرا فکر می‌کنید، پیشنهادهای مختلفی برای حل یک مشکل ارائه می‌دهید و به‌کمک طوفان فکری، تمام پاسخ‌های ممکن برای یک سؤال را جست‌وجو می‌کنید تا درنهایت بهترین روش برای حل آن را پیدا کنید.

تفکر همگرا چیست؟

شیوه تفکر همگرا یعنی استفاده از راهکارهای ازپیش‌تعیین‌شده یا کاملا مشخص برای حل مسائل. این شیوه از تفکر برای حل مسائلی به کار می‌رود که راه‌حلشان مشخص است و نیازی به خلاقیت ندارند. مثلا وقتی می‌خواهید به تست‌های چندگزینه‌ای پاسخ دهید یا مسئله‌ای ریاضیاتی را حل کنید که می‌دانید فقط یک راه‌حل دارد، باید از قدرت تفکر همگرا بهره ببرید.

تفاوت تفکر همگرا و واگرا

احتمالا در تعریف انواع تفکر متوجه تفاوت آنها شده‌اید، اما بیایید با ذکر یک مثال تفاوت دو شیوه را بهتر بررسی کنیم. تصور کنید در محل کارتان، دستگاه کپی خراب شده است. فردی که از تفکر همگرا برای حل مشکل استفاده می‌کند، سریع با تعمیرکار تماس می‌گیرد تا برای تعمیر دستگاه به محل مراجعه کند. در مقابل، فردی که به تفکر واگرا عادت دارد، ابتدا به دنبال علت مشکل دستگاه کپی می‌گردد، سپس راهکارهای مختلف برای حل مشکل را پیدا می‌کند. مثلا ممکن است دنبال ویدئوی آموزشی برای تعمیر دستگاه کپی باشد یا از دوستش که در این زمینه تخصص دارد، سؤال کند.

به عبارت دیگر، تماس با تعمیرکار برای متفکر همگرا تنها راهکار موجود برای حل مشکل دستگاه کپی است و برای متفکر واگرا تنها یکی از گزینه‌ها برای حل مشکل به شمار می‌رود.

کدام شیوه تفکر بهتر است؟

مثال دستگاه کپی را در نظر بگیرید؛ اگر متفکر واگرا خودش نتواند راهی برای تعمیر دستگاه پیدا کند، مجبور می‌شود با تعمیرکار تماس بگیرد. در این صورت فقط وقت تلف کرده است و به نظر می‌رسد تفکر همگرا برای حل مشکل بهتر بوده است.

اگر حالت دیگری را تصور کنیم چطور؟ اگر متفکر واگرا خودش بتواند مشکل را به‌کمک راهنمایی‌های دوستش یا ویدئوهای آموزشی حل کند، در هزینه تعمیر دستگاه صرفه‌جویی کرده و منتظر تعمیرکار هم نمانده است. در این حالت، به نظر می‌رسد تفکر واگرا برای حل مسئله کاربردی‌تر بوده است.

تفکر واگرا و همگرا بر هم برتری ندارند. با ایجاد تعادل بین این دو شیوه تفکر می‌توانید برای هر مسئله‌ای بهترین راهکار را پیدا کنید و از آن بهره ببرید. تفکر واگرا تمام راهکارهایی را که برای حل یک مسئله وجود دارند پیش روی شما قرار می‌دهد و تفکر همگرا بهترین راه‌حل برای مسئله را انتخاب می‌کند.

مزایا و معایب تفکر واگرا

بسیاری از افراد تصور می‌کنند تفکر واگرا بهترین شیوه فکرکردن است، زیرا با خلاقیت همراه می‌شود، اما گاهی اوقات خلاقیت بیجا مانع کسب است! راهکارهای خلاقانه حل مسئله همیشه بهترین نیستند و حتی گاهی اوقات مسائل را پیچیده‌تر می‌کنند. بنابراین باید با مزایا و معایب تفکر همگرا و واگرا آشنا باشید تا تشخیص دهید هرکدام از این شیوه‌های تفکر برای چه موقعیت‌هایی مناسب‌اند.

مزایای تفکر واگرا

مهم‌ترین مزیت‌های تفکر واگرا عبارت‌اند از:

  • فرصت‌های جدید را به شما نشان می‌دهد.
  • مسائل را از جوانب مختلف ارزیابی می‌کند.
  • ایده‌ها و راهکارهای جدیدی برای حل مسائل ارائه می‌دهد که ممکن است از راهکارهای قدیمی بهینه‌تر و کاربردی‌تر باشند.
  • سبب تمایز شما با دیگران می‌شود و برگ برنده پیدا می‌کنید. مثلا در کسب‌وکار ممکن است با این شیوه تفکر و پیداکردن راهکارهای خلاقانه، مزیت رقابتی قدرتمندی به مشتریان ارائه دهید.

معایب تفکر واگرا

شما همیشه زمان کافی برای فکرکردن به بهترین راه‌حل‌ها ندارید. مثلا وقتی در محل کارتان پروژه‌ای با موعد مشخص به شما واگذار می‌شود،‌ آن‌قدر زمان نخواهید داشت که با خلاقیت و طوفان فکری تمام راهکارهای موجود برای انجام پروژه را بیابید، آنها را یکی یکی ارزیابی کنید و درنهایت با بهترین راهکار پروژه را انجام دهید. زمان‌بربودن یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف تفکر واگراست.

تفکر واگرا یعنی همه گزینه‌های موجود را روی میز بگذارید و آنها را ارزیابی کنید و این یعتی تقسیم تمرکز بین چند موضوع مختلف. وقتی واگرا فکر می‌کنید، مدتی طول می‌کشد تا ایده‌ها را سازمان‌دهی کنید، به راهکار منسجم برسید و نظم را به پروژه‌ برگردانید. حتی گاهی اوقات ممکن است رشته امور از دست‌تان خارج شود و پروژه دیرتر از موعد تعیین‌شده به پایان برسد.

مزایا و معایب تفکر همگرا

تفکر همگرا ساختارمند است و راهکارهای شفافی برای مسائل ارائه می‌دهد. مواقعی که فرایندها سلسله‌مراتب مشخصی دارند و مسائل با راهکارهای ازپیش‌تعیین‌شده، حل می‌شوند، باید از تفکر همگرا استفاده کنید. این شیوه از تفکر همچنین برای زمانی که قصد دارید راه‌حلی سریع برای حل مشکل پیدا کنید، مناسب است.

مزایای تفکر همگرا

مهم‌ترین مزیت‌های تفکر همگرا عبارت‌اند از:

  • سریع‌ترین روش برای رسیدن به راه‌حل مسائل است.
  • جایی برای تردید و ابهام باقی نمی‌گذارد، زیرا فقط یک راهکار برای حل مسئله پیشنهاد می‌دهد.
  • سازمان‌دهی و انجام خطی فرایندها با این شیوه تفکر ساده‌تر می‌شود.
  • نتایج آن پیش‌بینی‌پذیرند و ریسک کمتری دارد.

معایب تفکر همگرا

تعهد همیشگی به تفکر همگرا شما را از نوآوری و پیشرفت دور می‌کند. تفکر همگرا یعنی تعهد به کارهایی که همیشه انجام داده‌اید، بدون اینکه نوآوری داشته باشید یا تغییری برای بهینه‌سازی فرایندها ایجاد کنید. دنیای امروز همواره در حال تغییر و به‌روزرسانی است و به همین دلیل فقط استفاده از شیوه تفکر همگرا شما را با مشکل مواجه می‌کند.

نقطه ضعف دیگر تفکر همگرا این است که شما را در محدوده امن نگه می‌دارد. وقتی همگرا فکر می‌کنید، می‌خواهید در کوتاه‌ترین زمان ممکن به راه‌حل برسید. بنابراین اولین راه‌حل را در پیش می‌گیرید که همان روش همیشگی است و هیچ چیز تازه‌ای را تجربه نخواهید کرد.

چطور هم‌زمان از تفکر واگرا و همگرا استفاده کنیم؟

انواع تفکر مکمل یکدیگرند. تفکر واگرا گزینه‌های مختلف برای حل مسئله را پیدا می‌کند و ایده‌های نوین ارائه می‌دهد. تفکر همگرا ایده‌های خام را به راهکارهایی منسجم، سازمان‌یافته و اجرایی تبدیل می‌کند. نتیجه ترکیب این دو شیوه از تفکر حل مسائل با خلاقیت و نوآوری است. در ادامه توضیح می‌دهیم که چطور از انواع تفکر برای شناسایی و درک مسائل و پیداکردن راه‌حل استفاده کنید.

۱. استفاده از تفکر واگرا و همگرا برای شناسایی و بررسی مسئله

وقتی مسئله‌ای ایجاد می‌شود، ابتدا باید ریشه آن را پیدا کنید. برای پیداکردن ریشه به تفکر واگرا نیاز خواهید داشت تا تمام علت‌های احتمالی را بیابید. بعد از مشخص‌شدن علت‌های احتمالی، به‌کمک تفکر همگرا آنها را یکی‌یکی بررسی کنید تا متوجه شوید دقیقا کدام یک از آنها مسئله مدنظر را ایجاد کرده است. با پیداکردن علت اصلی مسئله متوجه خواهید شد برای حل آن باید دقیقا روی چه چیزی تمرکز کنید.

۲. استفاده از تفکر همگرا و واگرا برای پیداکردن راهکار

بعد از شناسایی مشکل و منشأ آن، باید استدلال کنید و تمام راهکارهای احتمالی برای حل مسئله را روی دایره بریزید. برای پیداکردن تمام راه‌حل‌های احتمالی به قدرت تفکر واگرا نیاز دارید. با طوفان فکری هرآنچه را به نظرتان می‌رسد یادداشت کنید.

بعد از پایان طوفان فکری، باید با تفکر همگرا بهترین راهکار برای حل مسئله را پیدا کنید. گاهی ممکن است چند راهکار پیشنهادی مسئله را حل کنند. در این صورت باید با استدلال بهینه‌ترین و اجرا‌یی‌ترین راه‌حل را تشخیص دهید و از آن برای حل مشکل استفاده کنید. اگر لازم است، با آزمون و خطا راهکارهای مختلف را امتحان کنید تا به بهترین گزینه برای حل مسئله برسید.

روش‌های تقویت تفکر واگرا

با استفاده از تکنیک‌های زیر می‌توانید تفکر واگرای خود را تقویت کنید:

  • از دید دیگران به قضایا نگاه کنید و با دیدگاه آنها به دنبال راه‌حل بگردید.
  • وقتی مسئله‌ای بیش از حد ذهنتان را درگیر کرده است، تصمیم‌گیری درباره آن را به تعویق بیندازید و مدتی (حداقل ۱ ساعت) مشغول استراحت شوید. در زمان استراحت به چیز دیگری فکر کنید.
  • نقشه ذهنی بکشید. نقشه ذهنی نسخه مکتوب طوفان فکری است.
  • از تکنیک انفجار ستاره استفاده کنید. مسئله را در میانه یک کاغذ بنویسد و دور آن یک ستاره شش‌پر بکشید. نوک هر پر از ستاره به یکی از سؤال‌های چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا، چگونه و چرا پاسخ می‌دهد. هر ایده‌ای را که برای پاسخ به این سؤال‌ها به ذهنتان می‌رسد یادداشت کنید.
  • محدودیت‌هایی را که سرراهتان قرار دارند از پیش رو بردارید. مثلا اگر محدودیت زمانی پروژه مانع تفکر واگرا می‌شود، از کارفرما زمان بیشتری بخواهید.
  • کنجکاوی و ریسک‌پذیری را در خود تقویت کنید و دنبال تجربه‌های تازه باشید. بسیاری از افراد فقط به‌خاطر ترس از خروج از منطقه امن به تفکر همگرا متعهد می‌مانند و هیچ‌وقت از تفکر خلاق و واگرا بهره نمی‌برند.

برای تقویت تفکر واگرا از فرصت‌ها و تجربه‌های جدید استقبال کنید و از فکرکردن خارج از چارچوب نترسید.

کلام آخر

در این مقاله توضیح دادیم تفکر واگرا و همگرا چیست و هرکدام از آنها چه مزیت‌هایی دارند. ترکیب درست این دو شیوه تفکر باعث می‌شود کارهایتان را منظم و سازمان‌دهی‌شده پیش ببرید و در عین حال خلاق باشید و راهکارهای جدید برای حل مسائل ارائه دهید. فکرکردن یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های انسان و نعمتی خدادادی است، اما چگونه فکرکردن مهارتی است که خودتان باید آن را بیاموزید و برای موفقیت و رسیدن به اهدافتان از آن استفاده کنید.



منبع