سبک پرسیدن سئوالات هوشمندانه

۱۱ پیشنهاد برای پرسیدن سوال هوشمندانه_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

سوال هوشمندانه مهم است! چرا؟ رئیس انویدیا، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تولیدکننده سخت‌افزار در جهان، در مصاحبه‌‌ای با «نیویورک تایمز» او گفت: «این روزها من زیاد تر از این که به جستوجو جواب‌دادن باشم، در حال پرسیدن هستم. احتمالا روز کاری خود را فقط صرف پرسیدن کنم! من از طریق پرسیدن به تیم خود پشتیبانی می‌کنم چیزهایی را بکاوند که پیش‌تر به آنها توجهی نداشته‌اند.» این فراز مختصر از سخن بگویید‌های این چنین فردی مشخص می کند که هوشمندانه پرسیدن در سطوح بالای رهبری یک سازمان یا کسب‌وکار تا چه حد مهم شده است. در این مقاله نیز می‌خواهیم درمورد الزام پرسیدن، اهمیت درست‌پرسیدن و توانایی درست‌پرسیدن سخن بزنیم. با ما همراه باشید.

چرا پرسیدن سوال هوشمندانهمهم‌تر از جواب‌دادن شده است؟

پرسشی که دقیق و درست و بجا باشد، ما را به‌سمت جواب‌های مناسب هدایت می‌کند. قضیه این نیست که بخواهیم سؤالات بسیاری بپرسیم تا بالاخره یکی از آنها ما را به جواب رساند، بلکه قضیه مطرح سوال‌هایی است که خلاقیت ما را فعال کنند و علتنزدیک‌تر شدن مدل‌های ذهنی ما به یکدیگر شوند. در جلسه، شما به‌گفتن رهبر می‌توانید سوال‌های بسیاری نقل کنید، اما مطرح یک سوال به‌معنی ازدست‌دادن زمان برای مطرح پرسشی دیگر است. به این علت ملزوم است سوال‌های اساسی را انتخاب و آماده کنید.

این روزها با گسترش هوش مصنوعی جواب‌های سریع تعداد بسیاری آماده‌اند، به این علت مطرح سوال درست و دقیق از جواب احتمالی مهم‌تر شده است. مشکلات هنگامی پیش می‌آیند که سوال درست به هر علت نقل نشود. اگر رهبر یا اعضای تیم نتوانند سوال‌های درستی نقل کنند، به گمان زیاد از فهمیدن قسمت‌های مهمی از قضیه بازمی‌همانند که امکان پذیر بعدا گریبانگیر آنها بشود. این جا اهمیت سوال هوشمندانه نقل می‌بشود.

برای مثال در سال ۲۰۲۱ شرکت رِنِف اسپانیا ۳۱ قطار برای منفعت گیری در کوهستان‌ها خواست داد، اما آنها فراموش کردند که درمورد اندازه قطارها بپرسند. قطارها بزرگ‌تر از آن بودند که در تونل‌های تنگ مناطق کوهستانی تردد کنند. هرچند شرکت رنف پیش از ساخت قطارها از جریان مطلع شد و خواست را اصلاح کرد، همین اشتباه تبدیل تحویل زیاد دیرهنگام شد. بعضی اوقات اوقات نپرسیدن یک سوال مهم در زمان مناسب می‌تواند خسارت‌های هنگفتی برای کسب‌وکارها در آینده تشکیل کند.

چطور سوال هوشمندانه بپرسیم؟

پرسیدن نوعی توانایی است که می‌توان آن را به‌مرور زمان آموخت. برای آنکه بتوانید هوشمندانه‌تر سوال کنید، به نکات زیر دقت کنید.

۱. مقصد و دانش جاری خود را سازمان‌دهی کنید

زمان رویارویی با یک مشکل یا زمان تازه، تصمیم‌گیرنده زیرک مقصد خود را اشکار می‌کند. از خود سوال کنید چرا و چطور می‌خواهید با قضیه یا زمان مواجه شوید. به چه چیزی می‌خواهید برسید یا چه چیزی می‌خواهید یاد بگیرید. این اولین قدم برای مطرح سوال‌های پیچیده‌تر است. هنگامی دانش جاری خود درمورد قضیه را سازمان‌دهی کنید، فهمید شکاف‌های حاضر در آن می‌شوید و می‌توانید سوال‌های هوشمندانه‌تری برای پرکردن آنها سوال کنید.

۲. پیش‌نویسی از سؤالات خود آماده کنید

نوشتن سؤالاتی که می‌خواهید سوال کنید، به شما امکان می‌دهد آنها را بهتر برای بسپارید. این چنین شما با نوشتن آنها زمان کافی برای تأمل و اصلاحشان خواهید داشت. این کار علتمی‌بشود چیزی از قلم نیفتد. پیش نویس نه تنها در مطرح سوال هوشمندانه موثر است بلکه علتمی‌بشود تا شما در تعداد بسیاری از موارد باهوش‌تر عمل کنید.

۳. سوال‌های خود را بازبینی کنید

بازبینی و اصلاح سوال‌ها شانس شما برای دریافت جوابی صریح‌تر و دقیق‌تر را زیاد تر می‌کند چراکه سوال شفاف‌تر در قیاس با سوال‌های کلی و مبهم، جوابی دقیق‌تر نیز به جستوجو دارد. با بازدید جزئی و دقیق کلمات به‌کاررفته در هر سوال خود را جای جواب‌دهنده بگذارید و ببینید آیا می‌توانید به‌خوبی سوال را فهمیدن کنید یا نه. هرچه سوال شما جزئی‌تر باشد، جواب به آن راحت‌تر و هرچه کلی‌تر باشد، جواب به آن دشوارتر است.

۴. ساده‌سازی کنید

سوال‌های زیاد طویل یا مبهم کار جواب‌دهنده را دشوار می‌کنند. احتمالا او به‌درستی فهمید سوال شما نشود. به این علت حتما در زمان بازبینی، به ساده‌ترکردن سوال‌ها دقت کنید. سوال شما نباید زیاد دشوار یا زیاد پیش‌پاافتاده به نظر برسد.

۵. به مخاطب دقت کنید

مخاطب سوال‌های شما چه فردی یا چه گروهی است؟ بعضی اوقات اوقات فردی که می‌خواهید از او سوال سوال کنید به‌خوبی به نوشته او گفت و گو مسلط است. در این حالت چه بسا سوال شما با مقصد یادگیری از تجارب وی گفتن بشود. بعد به‌جای مطرح سوال‌هایی کلی همانند خواست اشتراک‌گذاری ازمایش ها، بر یک توانایی و مورد خاص که می‌خواهید تمرکز کنید. این که مخاطب یا مخاطبان شما چه افرادی می باشند، نقش مهمی در تعیین نوع سوال‌های شما دارد.

۶. سوال خود را با اعتمادبه‌نفس و مودبانه نقل کنید

هنگامی سوال خود را با اعتمادبه‌نفس می‌سوال کرد، به سایرین نشان می‌دهید که مشتاق پرکردن شکاف‌ دانش خودید و دوست دارید با آنها تعامل کنید. همه اینها به شکل‌گیری رابطه‌ای بهتر می‌انجامد. این چنین لحن شما میانه مطرح سوال و زمان آن نیز اهمیت دارد. یک سوال خوب در زمان نابجا می‌تواند علتشرمندگی شما و آزردگی دیگران بشود. از قدیم هم حرف های‌اند هر سخن جایی و هر مسئله مکانی دارد. این حرف های در خصوص سوال‌پرسیدن هم صادق است.

۷. از فنون و کلمات کلیدی شناخته‌شده پشتیبانی بگیرید

برخی از فنون مطرح سوال و حل قضیه شما را برای مطرح سؤالات کلیدی راهنمایی می‌کنند. برای مثال تکنیک «پنج چرا» که متخصصان شرکت تویوتا اولین بار آن را اراعه کردند، روشی برای فهمیدن ریشه‌های قضیه از طریق سوال‌های پی‌درپی است. در این روش شما با گذاشتن یک چرا جلوی یک قضیه کار را اغاز می‌کنید. هر جواب را با گذاشتن یک چرا جلوی آن به پرسشی دیگر تبدیل می‌کنید. این روال تا جایی ادامه اشکار می‌کند تا به ریشه قضیه برسیم. طبق معمول این روش تا پنجمین چرا طول می‌کشد.

با کلمات کلیدی همانند چرا، چطور، چطور، چه وقتی، چه فردی و چه چیزی سوال‌هایی شفاف‌تر و دقیق‌تر بسازید.

سبک سوال‌های شما چیست و به چه سبکی سوال هوشمندانه بپرسیم؟

بیایید نگاهی عمیق‌تر به نوع سوال‌های خود بیندازیم. همه ما برخی سوال‌ها را راحت می‌پرسیم اما از مطرح برخی دیگر وحشت داریم. برای آنکه سبک پرسیدن خود را متنوع‌تر و هوشمندانه‌تر کنیم، کارهایی را می‌توانیم انجام دهیم که در ادامه نقل شده‌اند.

۱. سبک پرسیدن خود را برسی کنید

خود آگاهی به سبک سوال‌هایی که عادت داریم بپرسیم نقشی تعیین‌کننده در بازبینی و اصلاح آنها دارد. زیاد تر سؤالات ما از چه نوع سؤالاتی می باشند؟ برای مثال ما به جستوجو فهمیدن ریشه‌ها و ساختاری هستیم که قضیه را به وجود اورده است یا می‌خواهیم هرچه سریع تر قضیه را حل کنیم؟ جواب به سوال‌هایی درمورد نگرش خود به ما پشتیبانی می‌کند تا سبک پرسیدن خود را بهتر فهمیدن کنیم.

۲. عامدانه سوال‌هایی را مطرح کنید که برایتان دشوارند

حال که سبک پرسیدن خود را فهمیدن کرده‌ایم، بهتر است عامدانه سوال‌هایی را در سوال‌نامه خود بیاوریم که برایمان دشوارند. این تلاشی به عمد برای مطرح سؤالاتی است که پیش‌تر با آنها راحت نبوده‌ایم. بهتر است برای جلوگیری از تنش و درگیری ابتدا سراغ کم‌چالش‌ترین موضوعات برویم.

۳. با تحول سازگار شوید

همان‌طورکه در مسیر شغلی خود پیش می‌روید، مسئولیت‌های شما نیز زیاد تر خواهد شد، به این علت باید توانایی تحول سبک پرسیدن خود را داشته باشید. احتمالا سؤالاتی که در قبل عادت داشته‌اید سوال کنید کارها را پیش می‌برده‌اند، اما اکنون باید سوال‌هایی عمیق‌تر و دقیق‌تر سوال کنید. سوال‌هایی که به‌گفتن رهبر یک مجموعه می‌سوال کرد نباید همانند سوال‌هایی باشند که یک کارمند معمولی می‌پرسد.

۴. از نظر دیگران منفعت بگیرید

نیازی نیست که همه سوال‌های مهم و اساسی به ذهن خودتان برسند. بعضی اوقات اوقات شما به همه جوانب یک نوشته تسلط ندارید. به این علت ملزوم است تا از افرادی که متخصص و معتمدند برای فهمیدن بهتر نوشته پشتیبانی بگیرید. آنها می‌توانند سوال‌های مناسب را در اختیار شما قرار دهند. حتی بعضی اوقات اوقات احتمالا به صلاح نباشد که شما به علت جایگاه یا موضعی که دارید، سؤالی خاص را نقل کنید. در این حالت وجود افرادی معتمد و سخن‌دان در کنارتان حتما سودمند است.

نظر شما چیست؟

به‌نظر شما یک سوال هوشمندانه چه ویژگی‌های فرد دیگر دارد؟ خود شما در تعامل با جمع یا فرد چطور سؤالات خود را نقل می‌کنید؟ برای ما از سوال‌های کلیدی و هوشمندانه خود بنویسید.

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی

مهر طلبی ـ وانمودکردن به خوشحالی

مهرطلبی چیست؛ مهربانی به‌بهای فراموش‌کردن خودتان_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

اکثر افراد دوست دارند محبوب سایرین باشند و به‌نظر آنها مثبت به‌ نظر برسند. عده‌ای به‌ حدی می‌خواهند دوست داشته شوند که خواسته‌ها و نیازهای خود را فراموش می‌کنند و دقت به نیازهای دیگران را در برتری قرار خواهند داد. اما فداکاری بیشتر از حد تبدیل ناراحتی و وابستگی ناسالم به سایرین خواهد شد. اگر شما هم همانند این افراد هستید، به گمان زیاد شخصیت مهرطلب دارید. افرادی که تمایل به مهرطلبی دارند، قلب رئوف و بزرگی دارند و به‌بهای فراموشی خودشان برای دیگران زیاد بخشنده‌اند. اما این چنین رفتاری به سلامت روان آنها لطمه می‌زند. در این مقاله می‌گوییم ریشه مهرطلبی چیست و برای درمان آن باید چه اقداماتی انجام دهید. همراهمان بمانید.

شخصیت مهر طلب کیست؟

افرادی مهرطلب‌اند که برای راضی نگه‌داشتن دیگران و خشنودکردن آنها، نیازهای خود را نادیده می‌گیرند. یکی از خصوصیات آنها این است که خود را کاملا وقف دیگران می‌کنند. این چنین افرادی امکان پذیر نتوانند بین علایق، تنفرها و سرگرمی‌های خود و دیگران فرقی بگذارند. برای این افراد سخت است که علایق، خواسته‌ها و اهداف واقعی خود را تشخیص دهند. این چنین امکان پذیر به‌سختی «نه» بگویند یا انجام کارهایی را قبول کنند که دوست ندارند. از دیگر خصوصیات افراد مهر طلب این است که زیاد تر سخت تلاش می‌کنند تا دوست‌داشتنی باشند، به این علت از مخالفت‌کردن اجتناب می‌کنند تا حس نکنند که طرد خواهند شد.

حرکت مهرطلبانه به‌شکلی است که زیاد تر نتیجه‌ای جز رنجش و ناراحتی و صدمه‌دیدن روابط ندارد و فرد حس بی‌انگیزگی و خستگی می‌کند. اگر خصوصیات افراد مهرطلب را دارید، امکان پذیر دچار دیگر مشکلات روانی همانند افسردگی و اضطراب نیز بشوید.

چند نمونه از رفتارهای مهرطلبانه

همان گونه که گفتیم، شخصیت مهر طلب سایرین را به خود برتری می‌دهد. این افراد مرتکب این چنین رفتارهایی خواهد شد:

  • برای جلوگیری از اختلاف و تنش به سایرین چیزهایی را می‌گویند که دوست دارند بشنوند.
  • انجام کارهایی را قبول می‌کنند که امکان پذیر دوست نداشته باشند.
  • وقتی که حس کنند فردی آنها را ترک خواهد کرد، مضطرب خواهد شد.
  • علایق خود را برای دقت به نیازهای سایرین نادیده می‌گیرند.
  • با فداکاری تلاش می‌کنند رابطه نزدیک خود با اطرافیانشان را نگه داری کنند.
  • تلاش می‌کنند جلوی طردشدن خود را بگیرند.
  • فکر می‌کنند تنها وقتی دوست‌داشتنی‌اند که به نیازهای دیگران دقت کنند.
  • بیشتر از حد عذرخواهی می‌کنند.
  • به‌ندرت انتقاد می‌کنند.
  • به‌ندرت با سایرین مخالفت می‌کنند.
  • نمی توانند مرزهای شخصی برای خود تعیین کنند.
  • به‌سختی می‌توانند از خواسته‌ها و نیازهای خود دفاع کنند.
  • به حرکت آزاردهنده دیگران اعتراض نمی‌کنند.
  • کار اضافه را قبول می‌کنند حتی اگر زمان نداشته باشند.
  • زیاد تر بیشتر از حد به برنامه‌ها، مسئولیت‌ها یا پروژه‌ها متعهد خواهد شد.
  • از مخالفت با افراد یا ابراز نظر صادقانه خود خودداری می‌کنند.
  • برای این که جلوی تنش را بگیرند، با چیزهایی موافقت می‌کنند که ناموافق‌ آنها می باشند.

این چنین شخصیت مهر طلب امکان پذیر این چنین احساساتی داشته باشد:

  • همیشه این سختی را حس کند که حرکت او باید دوستانه، خوب و خوشایند باشد.
  • برای دفاع از خود یا ابراز مخالفتش حس اضطراب کند.
  • به‌علت تعهدها و مسئولیت‌هایی که قبول کرده است، حس استرس کند.
  • خشمگین بشود که انگار برای خود هیچ زمان زمان ندارد.
  • حس کند نیازهای او در قیاس با خواسته‌های سایرین اهمیت ندارند.
  • حس کند سایرین از او سوءاستفاده می‌کنند.

ویژگی‌های افراد مهرطلب

افراد مبتلا به اختلال مهرطلبی تعدادی ویژگی مشترک دارند که عبارت‌اند از:

با آنکه تعدادی از این ویژگی‌های رفتاری امکان پذیر مثبت به‌ نظر برسند، افراط در آنها مخرب خواهد می بود.

ریشه مهرطلبی چیست؟

دلایل مهرطلبی در روانشناسی برای افراد گوناگون متفاوت است. در ادامه، برخی از رایج‌ترین آنها را گفتن کرده‌ایم.

۱. افتاعتمادبه‌نفس

افرادی که حس می‌کنند از دیگران قیمت کمتری دارند، امکان پذیر حس کنند که نیازهایشان اهمیتی ندارند. آنها امکان پذیر کمتر از خود دفاع کنند یا کمتر بدانند چه چیزی می‌خواهند. این افراد این چنین امکان پذیر حس کنند که اگر نتوانند به سایرین پشتیبانی کنند، هیچ هدفی در زندگی ندارند.

۲. اضطراب

برخی افراد امکان پذیر به این علت تلاش کنند سایرین را راضی نگه دارند که اضطراب دارند طرد شوند، با سایرین جور نشوند یا علت اختلاف یا توهین به سایرین باشند. برای مثال فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی امکان پذیر حس کند برای این که دوستانش او را دوست داشته باشند، باید حتما کاری را انجام دهد که آنها می‌خواهند. این چنین رفتاری تلاشی نامحسوس برای کنترل نظر و دیدگاه سایرین درمورد خود است.

۳. نابرابری

برخی از اشکال نابرابری امکان پذیر این فرضیه را تحکیم کنند که عده‌ای باید به سایرین زیاد تر دقت کنند. برای مثال جنسیت‌گرایی خیرخواهانه این ایده را ترویج می‌دهد که زنان ذاتا زیاد تر از مردان حس مادرانه و دقت به دیگران را دارند. جاانداختن این تفکرها امکان پذیر بر زنان تاثییر بگذارد و آنها حس کنند که باید شریک زندگی خود را در برتری بگذارند.

۴. اختلال‌های شخصیتی

اختلا‌ل‌های شخصیتی مشکلات روانی بلندمدتی می باشند که برخی از آنها تبدیل مهر طلبی خواهد شد. برای مثال اختلال شخصیت وابسته (DPD) علتمی‌بشود فرد حس کند در تعداد بسیاری از برهه‌های زندگی به پشتیبانی و قبول سایرین زیاد وابسته است. برای مثال شخصیت مهر طلب امکان پذیر حتی برای تصمیم‌های ساده همانند این که چه لباسی بپوشد، نیاز به شنیدن نظر سایرین داشته باشد.

۵. تأثیرپذیری از فرهنگ و جامعه

فرهنگ خانواده، جامعه یا سرزمین فرد امکان پذیر بر ماموریت‌ای که در روبه رو سایرین و خود حس می‌کند، تاثییر بگذارد. برای مثال برخی امکان پذیر یاد بگیرند که فداکاری کامل عملی پسندیده و نوعی تقواست یا باید نیازهای جمع را به نیازهای خود برتری دهند.

۶. صدمه روحی

مطابق تحقیقات، انجماد، جنگ یا گریز تنها عکس العمل‌های ممکن به حوادث صدمه‌زننده همانند سوءاستفاده نیستند. برخی افراد امکان پذیر برای محافظت از خود و جلوگیری از اختلاف و انتقاد، نیازهای خود را نادیده بگیرند و در خدمت سایرین باشند. این شخصیت‌ها برای جلب محبت و تحسین افرادی انرژی می‌گذارند که از آنها می‌ترسند و با این حرکت تلاش می‌کنند به بقای خود ادامه دهند.

۷. پرهیز از اختلاف

مهرطلبی - تصویری از فردی که توانایی نه‌گفتن ندارد

افرادی که از اختلاف و تنش می‌ترسند یا حس می‌کنند باید از آن دوری کنند، امکان پذیر با افتادن در تله مهرطلبی تلاش کنند جلوی اختلاف را بگیرند.

نحوه افت رفتارهای مهرطلبانه

با صرف زمان و تلاش می‌توانید از شدت برخی از رفتارهای مهرطلبانه خود بکاهید. با دقت به این که این اختلال زیاد تر ریشه در کودکی دارد و در افرادی شکل می‌گیرد که از نظر عاطفی امن نیستند، باید برای درمان مهرطلبی به روان‌شناس مراجعه کنید. درمانگر به شما پشتیبانی می‌کند به تمایل خود به مهر طلبی تسلط کنید و روابط سالم و ایمن با سایرین شکل دهید. برای افت این چنین رفتاری به این نکات دقت کنید:

  • به‌جای تمرکز بر خواسته‌های دیگران، به نیازها و خواسته‌ها و امیال خود دقت کنید.
  • یاد بگیرید برای آنچه می‌خواهید برای سایرین انجام دهید و چیزهایی که تحمل نخواهید کرد، مرز اشکار کنید.
  • به انجام کارهایی که دوست ندارید، نه بگویید.
  • اگر چیزی شما را اذیت می‌کند، آن را گفتن کنید.
  • سرگرمی‌هایی اشکار کنید که از آنها لذت می‌برید.

نکات بالا پشتیبانی می‌کنند استقلال خود را به‌ دست آورید و به خود مطمعن اشکار کنید. شما می‌توانید یاد بگیرید که چطور نیازها و خواسته‌های خود را به‌روشای سالم ابراز کنید.

مهرطلبی چه عواقبی دارد؟

مهرطلبان نه‌تنها به خود، بلکه به اطرافیانشان صدمه می‌زنند. این افراد با مهر طلبی خود را در معرض خطرات زیر قرار خواهند داد:

  • استرس: استرس وقتی رخ می‌دهد که فرد حس کند منبع های ملزوم برای مقابله با شرایط را ندارد. دائما نادیده گرفته‌شدن، سختی کاری بیشتر از حد یا فهرست طویل از کارهایی که باید انجام شوند علتخواهد شد فرد مهرطلب حس استرس کند. نادیده‌گرفتن نیازها و خواسته‌های واقعی شخصی نیز به فرد استرس یا اضطراب می‌دهد.
  • خستگی: تلاش بیشتر از حد برای راضی نگه‌داشتن سایرین یا پشتیبانی به آنها فرد را از نظر ذهنی و جسمی خسته می‌کند.
  • نادیده‌گرفتن خود: اگر فرد برای خود زمان و انرژی مقداری بگذارد، امکان پذیر به مراقبت از خود دقت نکند. نتیجه آن امکان پذیر فراموشی بهداشت شخصی، آراستگی ظاهری، سلامت جسمی و روحی یا انجام ماموریت های شغلی باشد. حتی امکان پذیر فرد در درازمدت برای پشتیبانی به سایرین انرژی مقداری داشته باشد.
  • رنجش و دلخوری: افرادی که حس می‌کنند چاره‌ای جز پشتیبانی به سایرین ندارند، امکان پذیر از نقش خود دلخور شوند که نتیجه آن خشمگینی و خشم است. این شخصیت‌ها این حس را به‌شکل پرخاشگری منفعل نشان خواهند داد که به‌معنی ابراز غیرمستقیم خشم از طریق طعنه‌زدن یا مسخره‌کردن است.
  • مشکلات در روابط: وقتی که فرد در زندگی شاد نباشد، این حس بر روابط او تاثییر می‌گذارد. برای مثال امکان پذیر حس کند که شریک زندگی‌اش از میل او به پشتیبانی‌کردن سوءاستفاده می‌کند که نتیجه آن ابراز اختلاف است.
  • نداشتن هویت اشکار: افرادی که زیاد به خشنودکردن سایرین دقت می‌کنند، بعد از مدتی دیگر نمی‌دانند چه چیزی می‌خواهند یا چه احساسی دارند. به‌عبارت دیگر فهمیدن مقداری از نیازها و هویت خود دارند.
  • صدمه به سایرین: مهرطلبی امکان پذیر علتبشود فرد حس دوست‌ داشته‌شدن را به سلامت دیگران برتری دهد. برای مثال امکان پذیر برای جادادن خود در جمع، درمورد دیگران غیبت کند.

درمان مهر طلبی

این که فردی چطور بتواند حرکت خود را تحول دهد، بستگی به علت آن دارد. برای مثال فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته یا دیگر مشکلات روانی باید به روان‌پزشک مراجعه کند. شخصیت مهر طلب نیز باید برای درمان مهر طلبی عمل کند و برای اغاز راهکارهای زیر مفیدند. این چنین منابعی همانند کتاب مهر طلبی تاثییر هریت بریکر پشتیبانی می‌کنند تا این اختلال و دلایل آن را بهتر بشناسید.

  • آهسته اغاز کنید. برای اغاز تلاش کنید در یک زمان به یکی از نیازهایتان رسیدگی کنید. برای مثال می‌توانید بین جلسات کاری مقداری استراحت کنید.
  • وقفه بیندازید. وقتی که شخصی از شما درخواستی دارد، مقداری زمان بخواهید که درمورد آن فکر کنید به‌جای این که فورا جواب دهید.
  • محدودیت وقتی اشکار کنید. وقتی که کاری را قبول می‌کنید، خودتان برای آن محدودیت وقتی یا موعد تحویل اشکار کنید به‌جای این که فرد فرد دیگر آن را انجام دهد. برای مثال قبول کنید که از فرزندان خواهر خود در زمان‌ مشخصی نگهداری کنید.
  • نه گفتن را تمرین کنید. تعداد بسیاری از اوقات بهترین تصمیم این است که نه بگویید. شما ملزم نیستید دعوت و خواسته همه را قبول کنید.

جمع‌بندی

اگر به‌پشتیبانی تست مهرطلبی فهمید این چنین رفتاری در خود شده‌اید، باید از نکاتی که در این مقاله توضیح دادیم برای تعیین مرزها و دقت به خود منفعت گیری کنید. به خودتان یادآوری کنید که شما نمی‌توانید همه را راضی نگه دارید. راهکار دیگر مراجعه به روان‌پزشک است. او پشتیبانی می‌کند حرکت خود را مدیریت کنید، نیازهایتان را در برتری بگذارید و زندگی سالمی را در پیش بگیرید.

شما بگویید

آیا فهمید مهرطلبی در خود یا اطرافیانتان شده‌اید؟ چه چیزهایی زیاد تر از همه شما را اذیت کرده‌اند و برای از بین بردن آنها چه کوششهایی کرده‌اید؟ نظر خود را با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید. این چنین اگر این نوشته برایتان سودمند بوده است، می‌توانید آن را برای دوستان خود نیز ارسال کنید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر


فروشگاه چطور - مجموعه صوتی زبان بدن


به پشتیبانی زبان بدن، ناگفته‌ها را بگویید و بشنوید




دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

صمیمیت چیست؛ زنی و مردی که صمیمانه کنار هم نشسته‌اند

صمیمیت چیست؛ آشنایی با انواع صمیمیت_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

هنگامی سخن بگویید از صمیمیت می‌بشود، بلافاصله دوست‌ نزدیک یا شریک عاطفی خود را به یاد می‌آوریم. در حالی که امکان پذیر صمیمیت با هرکسی اعم از دوست، آشنا، خانواده و همکار تشکیل بشود. در واقع صمیمیت انواع مختلفی دارد و برخی از آنها اختصاصی روابط عاشقانه‌اند و برخی دیگر امکان پذیر در انواع روابط تشکیل شوند. برای داشتن روابطی سالم بسته به نوع رابطه ملزوم است روی بهبود انواع صمیمیت تمرکز کنید. در این مقاله ابتدا توضیح می‌دهیم صمیمیت چیست و سپس انواع آن را بازدید می‌کنیم.

صمیمیت چیست؟

به گمان زیاد زیاد پیش آمده است که از خود سوال کنید صمیمیت چیست و چه تأثیری روی روابط دارد. آیا صمیمیت در عشق فقط به رابطه جنسی ختم می‌بشود؟ صمیمیت همان حس نزدیکی یا توانایی اعتمادکردن به شخص روبه رو است که جهت می‌بشود اطلاعات شخصی‌تری را درمورد خود به اشتراک بگذارید. صمیمیت تنها بین زوج‌ها، دوستان صمیمی یا اعضای خانواده تشکیل نمی‌بشود. امکان پذیر جایی با فرد جدیدی مواجه شوید، اغاز به سخن بگویید با او کنید، با او حس راحتی کنید و یک دفعه فهمید شوید که دارید درمورد سرگرمی‌های مشترکتان یا سختی‌های زندگی سخن بگویید می‌کنید! در این چنین شرایطی، او گفت‌وگویی صمیمانه را رقم زده‌اید که امکان پذیر به رابطه‌ای صمیمی تبدیل بشود. بدیهی است که نوع صمیمیت در رابطه عاطفی با روابط دیگر متفاوت است؛ با وجود این برخی از انواع صمیمیت‌ در همه روابط مشترک می باشند که درمورد آنها زیاد تر سخن بگویید می کنیم.

انواع صمیمیت در روابط

۱. صمیمیت فکری

صمیمیت فکری یعنی از تفکرات و علایق یکدیگر باخبرید و می‌توانید ساعت‌ها درمورد موضوعات گوناگون سخن بگویید کنید. رابطه عاطفی سالم علاوه‌‌بر صمیمیت فیزیکی و عاطفی، به صمیمیت فکری نیز احتیاج دارد. زیاد‌ها صمیمیت فکری را معیاری برای انتخاب شریک زندگی‌ خود در نظر می‌گیرند. یقیناً این نوع صمیمیت امکان پذیر در هر رابطه‌ای شکل بگیرد و اختصاصی روابط عاطفی نیست. برای این که به صمیمیت فکری با دیگران دست بیابید، نکات زیر را برای بسپارید:

  • با افرادی معاشرت کنید که حرکت و خواسته‌های شبیه شما دارند.
  • جستوجو افرادی با اهداف و علایق شبیه بگردید.
  • با افرادی صمیمی شوید که قیمت‌هایشان با قیمت‌های شما یکسان است.

۲. صمیمیت احساسی

صمیمیت احساسی یعنی بتوانید احساسات مثبت یا منفی خود را در رابطه ابراز کنید و بدانید که شریک عاطفی‌تان شما را فهمیدن می‌کند و احساسات‌تان را می‌پذیرد. برای دستیابی به صمیمیت احساسی باید متقابلا فضایی امن در رابطه تشکیل کنید. برای مثال به احساسات فرد روبه رو احترام بگذارید، برای او گوش شنوا باشید، اجازه دهید بُعد صدمه‌پذیر خود را به شما نشان دهد و هر زمان به شما پناه آورد، تکیه‌گاهش باشید. برای بهبود صمیمیت احساسی در زندگی مشترک با همسرتان به این نکات دقت کنید:

  • همیشه وقتی را بدون هیچ‌گونه حواس‌پرتی به همسرتان تعلق دهید و با او زمان بگذرانید.
  • با همسرتان مهربان باشید، به او عشق بورزید، احترامش را نگه دارید و به او اشتیاق نشان دهید.
  • سراغ سرگرمی و فعالیت‌هایی تازه بروید که می‌توانید با همسر خود انجام دهید.
  • برای شکل‌گیری مطمعن زمان بگذارید و صبور باشید و به فرد روبه رو ثابت کنید که تحت هر شرایطی کنار او می‌مانید.

۳. صمیمیت معنوی

اگر به فهمیدن متقابلی از باور و باورها یکدیگر برسید یعنی به صمیمیت معنوی دست یافته‌اید. این باور و باورها امکان پذیر مربوط به یک دین خاص یا حتی درمورد قیمت‌های زندگی‌تان باشند. اگر باور و باورها معنوی شما با شریک عاطفی‌تان همخوانی نداشته باشد، امکان پذیر در آینده به معضلی در رابطه تبدیل بشود. این چند مسئله را برای رسیدن به صمیمیت معنوی در رابطه‌ در نظر بگیرید:

  • درمورد باورها معنوی خود سخن بگویید کنید و از فرد روبه رو نیز بخواهید در این باره سخن بگویید کند.
  • تلاش کنید نقاط اشتراکی در باورها و باورها خود با فرد روبه رو اشکار کنید.
  • با یکدیگر در کلاس یوگا شرکت کنید.
  • مدیتیشن تمرین کنید.
  • با مشکلات روانی خود آشنا شوید و راه مقابله با آنها را یاد بگیرید.

۴. صمیمیت جسمانی

صمیمیت جسمانی یا همان صمیمیت جنسی تنها به رابطه و لمس‌های جنسی ختم نمی‌بشود، بلکه تعریف صمیمیت در روانشناسی چیزی فراتر از نزدیکی جنسی است. این نوع از صمیمیت بین همه زوج‌ها یکسان نیست و بین هر زوج معنی متغیری اشکار می‌کند. چیزی که اهمیت دارد این است که به نقطه‌ای برسید که بتوانید به‌راحتی احساسات جنسی خود را ابراز کنید و با یکدیگر حس راحتی داشته باشید. برای دستیابی به صمیمیت جسمانی در رابطه خود، به نکات زیر دقت کنید:

  • برای رسیدن به صمیمیت جسمانی عجله نکنید و آرام پیش بروید.
  • همراه شریک عاطفی‌تان خط قرمز‌های رابطه‌ را اشکار و از آنها دوری کنید.
  • تلاش کنید پیش از برقراری رابطه، با بدن خود زیاد تر آشنا شوید و بدانید از رابطه چه می‌خواهید.

۵. صدمه‌پذیری و مطمعن

ما تنها وقتی بُعد صدمه‌پذیر خود را به فردی نشان می‌دهیم که واقعا به او حس نزدیکی کنیم. این صدمه‌پذیری صداقت و صمیمیت را در رابطه به‌ وجود می‌آورد. هنگامی طرف مقابلتان صدمه‌پذیری خود را مشخص می کند، یعنی پذیرای شما و آماده مطمعن به شما است.

خود قضیه مطمعن بخشی مهم در شکل‌گیری صمیمیت بین افراد است. مطمعن علتمی‌بشود طرفین رابطه به پایبندی و وفاداری شریک عاطفی خود مطمعن داشته باشند.

۶. صمیمیت تجربی

صمیمیت تجربی به‌زبان ساده یعنی از تفریح‌کردن با یکدیگر لذت می‌برید و خوش می‌گذرانید. امکان پذیر انواع دیگر صمیمیت نیز با صمیمیت تجربی ترکیب شوند. برای مثال هنگامی که سراغ فردی می‌روید تا با او زمان بگذرانید و در عین حال کاری انجام دهید که از نظر احساسی، جسمانی و روانی شما را راضی کند، یعنی با فرد روبه رو صمیمیت تجربی دارید. این چند نظر را برای بهبود صمیمیت تجربی در نظر بگیرید:

  • با شریک عاطفی خود سرگرمی‌های تازه امتحان کنید.
  • با اعضای خانواده یا دوستانتان آشپزی کنید.
  • با فرزندتان اسباب‌بازی‌هایش را سرهم کنید.
  • با همکار خودتان به رستورانی تازه بروید.

۷. صمیمیت اجتماعی

تا اکنون از خود پرسیده‌اید که صمیمیت اجتماعی چیست و بین چه افرادی تشکیل می‌بشود؟ این نوع صمیمیت امکان پذیر در هر رابطه‌ای به‌ وجود بیاید و به این معناست که می‌توانید با فرد روبه رو روراست باشید، راحت سخن دلتان را بزنید و با او درد دل کنید. صمیمیت اجتماعی فقط به‌معنی او گفت‌وگوی زبانی نیست، بلکه درکی عمیق و متقابل می‌طلبد. مثال‌هایی از صمیمیت اجتماعی عبارت‌اند از:

  • بعد از یک روز سخت کاری به دوست‌تان زنگ می‌زنید و با او درد دل می‌کنید.
  • ماجرایی خنده‌دار برایتان پیش می‌آید و بلافاصله به شریک عاطفی‌تان مطلب می‌دهید و ماجرا را تعریف می‌کنید.
  • با والدین خود تماس می‌گیرید و حالشان را می‌سوال کرد.
  • عکس‌های سفر خانوادگی‌تان را به همکارانتان نشان می‌دهید.

۸. صمیمیت خلاقانه

صمیمیت خلاقانه یعنی همراه دوست، خانواده، همکار یا هرکس فرد دیگر که با او حس راحتی می‌کنید، فعالیت‌های خلاقانه انجام دهید. انجام‌ این فعالیت‌ها جهت عمیق‌ترشدن پیوندتان و افزایش صمیمیت‌ بین شما و فرد روبه رو می‌بشود. برخی از فعالیت‌های خلاقانه که جهت افزایش این نوع صمیمیت خواهد شد، عبارت‌اند از:

  • همراه دوستان خود نقاشی کنید.
  • با اعضای خانواده یکی از اتاق‌هایتان را رنگ‌آمیزی و بازسازی کنید.
  • با شریک عاطفی‌تان شعر بخوانید.
  • با همکارانتان ایده‌پردازی کنید.

۹. فهمیدن اختلافات

فهمیدن اختلافات هم نوعی صمیمیت است که در آن طرفین رابطه تفاوت‌های یکدیگر را فهمیدن می‌کنند و آنها را محترم می‌شمارند. این نوع صمیمیت اهمیتی اختصاصی در هر نوع رابطه‌ای دارد، چراکه تغییرندادن باورهای فردی جهت به وجود آمدن رابطه‌ای سالم می‌بشود. اگر می‌توانید با فرد روبه رو درمورد چیزی مخالفت کنید و سپس درمورد آن سخن بگویید کنید و به نتیجه برسید، یعنی می‌توانید اختلافات یکدیگر را فهمیدن کنید. به یاد داشته باشید که اختلاف در هر رابطه‌ای وجود دارد و اجتناب‌ناپذیر است. برای دستیابی به فهمیدن اختلافات در رابطه، نکات زیر را مورد نظر قرار دهید:

  • مشکلات جاری رابطه را شناسایی کنید و ببینید چه کاری از دست شما برمی‌آید.
  • نحوه او گفت و گو‌کردن و مشاجره‌تان را زیر نظر بگیرید و مسئولیت رفتارتان را بر مسئولیت بگیرید.
  • تلاش کنید به اختلاف به وجود امده اشاره کنید و راهی برای کنارآمدن با آن بیابید.

۱۰. صمیمیت کاری

صمیمیت کاری همان گونه که از نامش برمی‌آید، مربوط به کار و محیط کاری است. در واقع دستیابی به این نوع صمیمیت جهت می‌بشود در محیط کاری اسایش بیشتری داشته باشید و به جستوجو آن، رضایت بیشتری از کارتان کسب کنید. هنگامی رابطه شما با همکار خودتان به مرحله‌ای برسد که بتوانید به او مطمعن کنید و از او نظر بخواهید و زمان خوشی را با او بگذرانید، یعنی به صمیمیت کاری دست یافته‌اید و رضایت شغلی بیشتری خواهید داشت. مثال‌هایی از صمیمیت کاری عبارت‌اند از:

  • افرادی را که اشتراکات بیشتری با شما دارند اشکار و با آنها معاشرت می‌کنید.
  • اگر درمورد چیزی نظر بخواهید، سراغ همکار خودتان می‌روید.
  • درمورد پروژه‌ها با همکار خود سخن بگویید می‌کنید.
  • زمان استراحت بین کار را با همکارانتان می‌گذرانید.
  • اگر فهمید شوید همکاری حال خوشی ندارد، به او دقت می‌کنید.

شما بگویید

برای این که بهبودی در روابط اجتماعی، عاطفی و حتی خانوادگی خود داشته باشید، باید بدانید صمیمیت چیست و چطور شکل می‌گیرد. دقت داشته باشید که امکان پذیر معنی صمیمیت در هر رابطه‌ای با رابطه دیگر یکسان نباشد و تعریف فرد دیگر به خود بگیرد. در این مقاله، ۱۰ نوع صمیمیت را بازدید کردیم تا بتوانید روابط خود را بهبود بدهید.

شما زیاد تر کدام نوع صمیمیت را در روابط خود می‌بینید؟ آیا موافق صمیمیت بیشتر از حد در روابط هستید؟

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

صحبت‌کردن قاطعانه و مودبانه با دوست سمی

۹ نشانه دوست سمی و روش برخورد با او_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

رابطه دوستانه باید منبع نشاط و حمایتباشد. دوست خوب شما را از قعر ناامیدی بالا می‌کشد، برای رسیدن به اهدافتان تشویقتان می‌کند و علتپیشرفت‌تان می‌بشود. بر پایه پژوهش‌ها، تشکیل «محیط دوستی سالم» برای نگه داری سلامت روانی خوب زیاد مهم است. این در حالی است که دوست سمی (یا تاکسیک) صدمه عمیقی بر عزت‌نفس و سلامت روان شما داخل کنند. با این تفاسیر، شناسایی دوستی سمی و آخر‌دادن به روابط دوستانه این‌چنینی عمل های مهمی برای مراقبت زیاد تر از خود محسوب خواهد شد. در این مقاله درمورد نشانه‌های دوست تاکسیک و راه حلهای برخورد با او می‌گوییم. با ما همراه باشید.

نشانه‌های دوست سمی

۱. منفی‌نگری دائم

  • بدبینی؛
  • رفتارهای نمایشی؛
  • شکایت‌های بی‌آخر.

۲. ضعف پشتیبانی

  • بی‌میلی به جشن‌گرفتن پیروزی‌های شما؛
  • همراه‌نبودن در موقعیت‌های چالش‌برانگیز؛
  • کم‌اهمیت نمود‌دادن دستاوردها یا نادیده‌گرفتن اهدافتان.

۳. حسادت

  • اظهارنظرهای ناپسند درمورد دستاوردهایتان؛
  • نمایش خشم یا حسادت در روبه رو با پیروزی‌ها و نشاط‌هایتان.

۴. کنترلگری

  • تلاش برای کنترل تصمیمات شما؛
  • تحت سختی قراردادن یا ترغیب شما به انجام کارهای خلاف میلتان.

۵. انتقاد بیجا

۶. استانداردهای دوگانه

  • تشویق شما به انتظارات غیرممکن؛
  • بهانه‌آوردن برای حرکت بد خودش و قضاوت‌کردن حرکت شما.

۷. بدقولی و غیرقابل‌اعتمادبودن

  • لغو برنامه‌ها در آخرین لحظه؛
  • بی‌توجهی به زمان و برنامه‌های شما؛
  • فراموش‌کردن وقایع مهم مربوط به شما.

۸. خیانت

  • ازبین‌بردن مطمعن شما؛
  • شایعه‌سازی و سخن‌زدن پشت سرتان؛
  • به‌اشتراک‌گذاشتن اطلاعات شخصی شما با دیگران.

۹. رابطه یک‌طرفه

  • دردسترس‌نبودن در اوقات نیاز؛
  • انتظار حمایتبی‌وقفه از جانب شما.

ریشه‌ رفتارهای دوست سمی

گرچه نباید رفتارهای سمی را در درازمدت تحمل کنید و باید هرچه سریعتر این رابطه دوستانه مسموم را همه کنید، فکرکردن به عوامل اثرگذار بر رفتارهای دوست سمی امکان پذیر زیاد سودمند باشد.

اگر رفتارهای سمی و نادرست دوست‌تان به‌تازگی ظاهر شده‌اند و قبلا این‌طور نبوده، حالت او را بازدید کنید، امکان پذیر در حال پشت‌سرگذاشتن دوره سختی در زندگی‌اش باشد. عوامل استرس‌زا همانند غم و اندوه، ازدست‌دادن شغل یا مشکلات سلامت روان امکان پذیر تأثیر منفی موقتی بر روابط داشته باشند.

علاوه‌بر این، ابتلا به اختلالات خاصی همانند اختلال ADHD یا تروما نیز امکان پذیر بر تنظیم اضطراب و تکانشگری او تاثییر بگذارند. گرچه بازدید علل ریشه‌ای رفتارهای نادرست دوست سمی صدمه واردشده را توجیه نمی‌کند، امکان پذیر عرصه‌ای را برای برسی بهتر شرایط و اعمال تغییرات مثبت فراهم کند.

اهمیت اشکار‌کردن مسیر در ربط با دوست سمی

با اهمیت ترین چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که شما نمی‌توانید دوست سمی‌تان را تحول بدهید. حتی رفتارهای مثبت همانند دقت، مراقبت و همدلی هم برای اصلاح رفتارهای سمی این فرد بی‌تأثیرند. صدمات عاطفی نگه داری دوستی و اثرات زیان اور آن بر سلامتی خودتان را بازدید کنید و برای اسایش خاطر خودتان به فکر تحول باشید. در این شرایط دو گزینه پیش روی شما است:

  • برقراری ربط و اعمال حدومرزها برای به‌حداقل‌رساندن ربط با این فرد. برای حل مشکلاتی که علتاین پویایی ناسالم خواهد شد، قدم‌های مؤثر بردارید. امکان پذیر فهمید شوید که بهتر است این ربط را محدودتر کنید و با این فرد کمتر در تعامل باشید.
  • آخر‌دادن به رابطه دوستانه. اگر به این نتیجه رسیده‌اید که دوستی شما بیشتر از آنکه سودمند باشد صدمه‌زاست، بهتر است هرچه سریعتر آن را همه کنید.

با دوست سمی چطور حرکت کنیم؟

اگر تصمیم گرفته‌اید رابطه‌تان با دوست سمی را اصلاح یا ترمیم کنید، باید نحوه برقراری ربط و اعمال حدومرزها در شرایط گوناگون را یاد بگیرید.

۱. نحوه برقراری ربط مؤثر با دوست سمی

ربط مؤثر با دوست سمی امکان پذیر تبدیل تغییرات مثبت بشود و رابطه دوستانه شما را نجات دهد. برای ربط مؤثر با این فرد باید نیازها و انتظارات خود را با لحن مثبت، آشکار، مستقیم و سازنده گفتن کنید. با برجسته‌کردن رفتارهای خاصی اغاز کنید که علتناراحتی شما خواهد شد. برای مثال اگر منفی‌گرایی دائمی این فرد برایتان آزاردهنده است، به‌آرامی درمورد تمایلتان به او گفت‌وگوهای مثبت و نشاط‌آور سخن بگویید کنید.

بدون متهم‌کردن او و گفتن جملات سرزنش‌آمیز، احساسات و نگرانی‌هایتان را با منفعت گیری از جملاتی که با «من» اغاز خواهد شد گفتن کنید. برای مثال به‌جای جمله «تو علتمی‌شی حس بدی به این رابطه دوستانه داشته باشم»، بگویید «من به دوستی نیاز دارم که پشتیبانی‌کننده باشه».

۲. نحوه تعیین حدومرزهای اشکار در رابطه با دوست سمی

خط قرمزها و حدومرزهایتان را صریح گفتن کنید. گفتن صریح حدومرزهای شخصی و انتظارات علتمی‌بشود حس ارزشمندی بیشتری داشته باشد و از رابطه دوستانه امن و محبت‌آمیزی منفعت‌مند شوید. ویژگی‌ها و رفتارهایی را که از دوست نزدیکتان انتظار دارید، گفتن کنید. برای مثال اگر دوست‌تان مدام از شما انتقاد می‌کند، به او گوشزد کنید که نمی‌توانید این چنین رفتاری را تحمل کنید. بدون سرزنش‌کردن او از جملات اغاز‌شده با «من» برای ابراز احساسات خود منفعت گیری کنید.

آشکار سخن بگویید کنید؛ برای مثال به‌جای گفتن جمله مبهم «لطفا بهتر حرکت کن»، بگویید «من از مکالمات تخریب‌کننده فراری‌ام؛ لطفا موقع سخن بگویید‌کردن با من از جملات تحقیرکننده منفعت گیری نکن».

عواقب نقض حدومرزهایتان را به او گوشزد کنید؛ برای مثال اگر دوست‌تان همیشه دیرتر از موعد مقرر سر قرار می‌آید، به او بگویید «اگه مجدد دیر کنی و من رو این‌قدر چشم به راه بذاری، دیگه باهات بیرون نمی‌آم».

۳. نحوه محدودکردن ربط با دوست سمی و فاصله‌گرفتن از او

اگر تحمل رفتارهای آزاردهنده دوست سمی‌ برایتان سخت شده، بهترین راهکار فاصله‌گرفتن از اوست. مرحله های فاصله‌گرفتن از دوست سمی عبارت‌اند از:

  • به‌مرور زمان ربط از طریق تماس، پیامک و ملاقات‌های حضوری با این فرد را افت دهید؛
  • علت فاصله‌گرفتن و نیازتان به فضای خصوصی را برایش توضیح دهید؛
  • خودمراقبتی را در برتری قرار دهید و با انجام عمل های مؤثر سلامت روان خود را بهبود دهید.

هیچ زمان به‌خاطر فاصله‌گرفتن از دوست سمی خودتان را سرزنش نکنید. این کار رهاکردن دوست‌تان نیست، بلکه برتری‌بندی و نگه داری سلامت روان خودتان است.

چطور رابطه با دوست سمی را همه کنیم؟

اگر تعیین حدومرز جواب نداد و هم چنان از رفتارهای دوست سمی اذیت می‌شوید، آخر‌دادن به این رابطه دوستی بهترین انتخاب است. بعضی اوقات باید بپذیریم که همه دوستی‌ها قرار نیست ماندگار شوند و به‌سود خودتان است که هرچه سریعتر از رابطه دوستانه سمی بیرون بیایید. تصمیم خود را محترمانه گفتن کنید. می‌توانید چیزی همانند این بگویید: «دوستی ما زیاد تر از این که خوشحالم کنه به من صدمه می‌زنه، به همین خاطر بهتره تمومش کنیم». نیاز نیست هیچ توضیح اضافه‌ای بدهید.

اهمیت مراقبت از خود بعد از آخر‌دادن به دوستی سمی

طبیعی است که بعد از آخر دوستی تاکسیک غمگین باشید، حتی اگر بدانید که این تصمیم بهترین انتخابتان بوده است. اکنون زمان آن است که خودتان را در برتری قرار دهید و نیازهایتان را از بین بردن کنید. برتری‌دادن به سلامت ذهنی، عاطفی و جسمی شامل برنامه‌ریزی برای انجام فعالیت‌هایی است که به شما حس خوبی خواهند داد. یک برنامه خودمراقبتی برای خودتان طراحی کنید تا انرژی تحلیل‌رفته‌تان را بازیابید.

تست سنجش سلامت دوستی

در کمال صداقت و بر پایه حس درونی‌تان به سؤالات زیر جواب دهید.

۱. سپس از زمان‌گذراندن با دوست‌تان چه احساسی دارید؟

  • الف. پرانرژی و شادم؛
  • ب. معمولی و خنثی؛
  • ج. خسته و کلافه؛
  • د. مضطرب و پراسترس.

۲. دوست‌تان چه مقدار شما را قضاوت یا به شما انتقاد می‌کند؟

  • الف. هیچ زمان؛
  • ب. بعضی اوقات اوقات، اما طبق معمول با نیت خوب؛
  • ج. زیاد تر اوقات؛
  • د. مدام در حدی که به خودم شک می‌کنم.

۳. آیا دوست شما به حدومرزهایتان احترام می‌گذارد؟

  • الف. کاملا؛
  • ب. بعضی اوقات اوقات حدومرزهای من را نادیده می‌گیرد اما سپس عذرخواهی می‌کند؛
  • ج. زیاد کم؛
  • د. بدون عذاب وجدان دائما مرزهای من را نادیده می‌گیرد.

۴. آیا دوست‌تان شما را ناچار به انجام کارهای خلاف میلتان می‌کند؟

  • الف. هیچ زمان، او محدودیت‌های من را فهمیدن می‌کند و به انتخاب‌های من احترام می‌گذارد؛
  • ب. به‌‌ندرت؛
  • ج بعضی اوقات‌اوقات؛
  • د. زیاد تر اوقات.

۵. به دوست‌تان مطمعن دارید؟

  • الف. بله کاملا؛
  • ب. تا حدودی؛
  • ج. زیاد کم؛
  • د. خیر.

۶. آیا دوست شما اسرارتان را پیش دیگران نقل می‌کند؟

  • الف. به‌هیچ‌وجه؛
  • ب. احتمالا یکی‌دو بار کرده باشد، اما عذرخواهی کرده و قول داده است که تکرار نکند؛
  • ج. بعضی اوقات اوقات و این علتمی‌بشود که موقع سخن بگویید‌کردن با او مضطرب شوم؛
  • د. زیاد تر اوقات و دیگر هیچ اعتمادی به او ندارم.

۷. آیا دوست‌تان حمایتکننده شما است؟

  • الف. بله. دوست من بزرگ‌ترین حمایتکننده من است؛
  • ب. زیاد تر اوقات؛
  • ج. حمایتاو مشروط است؛
  • د. به‌ندرت حمایتواقعی از او دریافت می‌کنم.

۸. آیا دوستی شما متقابل است؟

  • آ. بله کاملا؛
  • ب. زیاد تر اوقات؛
  • ج. حس می‌کنم زیاد تر من برای بقای رابطه‌مان تلاش می‌کنم؛
  • د. دوستم از من سوء‌منفعت گیری می‌کند و به‌ندرت حمایتمتقابل او را حس می‌کنم.

۹. آیا دوست‌تان از دیدن پیروزی‌ها و دستاوردهای شما خوشحال می‌بشود؟

  • الف. بله! او یکی از بزرگ‌ترین مشوق‌های من است؛
  • ب. از پیروزی‌هایم خوشحال می‌بشود، اما بعضی اوقات با افکار منفی مرددم می‌کند؛
  • ج. امکان پذیر پیروزی من را تصدیق کند، اما طبق معمول آن را کم‌اهمیت نمود می‌دهد؛
  • د. به نظر می‌رسد به دستاوردهای من حسادت می‌کند، چون زیاد تر زمان‌ها دستاوردهای من را مسخره می‌کند.

نتایج

  • اگر جواب شما به همه سؤالات گزینه الف است، یعنی دوستی خوب و حمایتگر دارید. رابطه با او را ادامه بدهید و از این تعامل مثبت لذت ببرید.
  • اگر زیاد تر جواب‌ها الف و برخی ب و ج است، یعنی مشکلاتی جزئی در رابطه‌تان وجود دارد که با تعیین حدومرز می‌توانید آنها را حل کنید.
  • اگر زیاد تر جواب‌ها ج و د می باشند، باید مواظب علائم هشداردهنده باشید! تأثیر ربط با این دوست را بر سلامتی خود برسی کنید و برای راهنمایی درمورد ادامه‌دادن یا ندادن این رابطه با دوستی قابل‌مطمعن یا درمانگر سخن بگویید کنید.
  • اگر پاسختان به همه سؤالات گزینه آخر است، یعنی دچار دوستی سمی هستید و باید هرچه سریعتر از او فاصله بگیرید.

کلام پایانی

اگر دلواپس رابطه دوستانه خودید، بهترین کار این است که با فردی قابل‌مطمعن سخن بگویید کنید یا به‌جستوجو پشتیبانی حرفه‌ای باشید. شما با لیاقت این هستید که در روابط سالم و پشتیبانی‌کننده باشید.

تابه‌حال دوست سمی داشته‌اید؟ چه رفتاری با او داشتید و نتیجه رابطه‌تان با او چه شد؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در بین بگذارید.

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

فردی نقاب به چهره - درمان دروغگویی

درمان دروغگویی؛ چطور عادت افترا گفتن را ترک کنیم؟


مطابق تحقیقات، بزرگ‌سالان ۱ تا ۵ بار در روز افترا می‌گویند! تقریبا هیچ‌کس در دنیا وجود ندارد که در طول زندگی افترا نگفته باشد، اما این به‌ این معنی نیست که دروغگویی کار درستی است و نباید آن را ترک کرد. افترا‌گفتن انرژی منفی را افزایش می‌دهد و به سلامت روان شما صدمه می‌زند؛ به همین علت باید راه حلهای درمان دروغگویی را بدانید و این عادت مخرب را سریع تر ترک کنید. در این مقاله یاد می‌گیریم چطور افترا نگوییم.

انواع افترا

افترا‌ انواع مختلفی دارد و به دلایل مختلفی حرف های می‌بشود. بعضی اوقات افترا‌ها کوچک‌اند برای مثال امکان پذیر شما لباس تازه دوست‌تان را دوست نداشته باشید، اما برای خوشحال‌کردن او از لباسش تعریف کنید. این دسته از افترا‌ها افترا سفید یا افترا مصلحتی نامیده خواهد شد. افترا‌های سفید به‌خاطر نگه داری روابط اجتماعی، پیشگیری از جریحه‌دارشدن احساسات دیگران یا از سر محبت حرف های خواهد شد و تا حدی قابل‌بخشش می باشند.

افترا‌های خاکستری برای نهان‌کردن حقیقت در اوقات الزامی حرف های خواهد شد. این افترا‌ها در دنیای تجارت و کسب‌وکار زیاد متداول‌اند. برای مثال امکان پذیر قیمت محصولی را که خریده‌اید زیاد تر از قیمت واقعی آن اظهار کنید یا محصولی را که در انبار حاضر دارید، ناموجود اظهار کنید. این دسته از افترا‌ها کاملا با حقیقت مغایرت دارند.

نهان‌کاری و نگفتن حقیقت هم نوع فرد دیگر از افترا است و توجیهی ندارد.

چرا افترا می‌گوییم؟

دروغگویی دلایل مختلفی دارد که برخی از آنها قابل‌بخشش و برخی غیرقابل‌بخشش‌اند. بیایید بازدید کنیم چرا افترا می‌گوییم و تعدادی از دلایل افترا‌گفتن را فهرست کنیم.

  • محافظت از احساسات فرد روبه رو.
  • دروغگویی ناشی از احساساتی همانند خشم، حسادت، ناراحتی یا استرس و اضطراب.
  • باقی‌ماندن در منطقه امن و دورشدن از ریسک‌های احتمالی.
  • به‌دست‌آوردن منفعت شخصی حتی اگر به قیمت زیان فرد دیگر همه بشود.
  • بهتر نمود‌دادن خود.
  • کنترل‌کردن دیگران.
  • سرپوش‌گذاشتن روی اشتباهات و پیشگیری از تنبیه‌شدن.
  • نهان‌کردن احساسات واقعی درمورد وقایع.

اگر دروغگویی شما مدتی طویل ادامه اشکار کند، به الگویی تکراری و عادت تبدیل می‌بشود. این نوع دروغگویی اجباری و بیمارگونه به درمان نیاز دارد. گمان ابتلا به دروغگویی بیمارگونه در افرادی که اطرافیانشان هم صداقت ندارند و کارهایشان را با فریب پیش می‌برند، زیاد تر است.

آیا من دروغگو هستم؟

افترا‌گفتن بر روابط و سلامت روان شما تاثییر منفی می‌گذارد و قبل از این که به دیگران صدمه رساند، زندگی روزمره خودتان را دچار مشکل می‌کند. هنگامی خودتان زیاد افترا می‌گویید، مطمعن کردن به دیگران برایتان سخت می‌بشود. این چنین هنگامی فرد دیگر فهمید افترا‌های شما می‌بشود، رابطه‌تان سردتر می‌بشود و درنهایت افرادی را که دوستشان دارید از دست می‌دهید.

اگر نشانه‌های زیر را دارید، یعنی به افترا عادت کرده‌اید و باید برای درمان دروغگویی کاری جدی کنید.

  • بدون علت موجه و در اوقات غیرضروری هم افترا می‌گویید.
  • همیشه افترا‌هایتان را توجیه می‌کنید و نمی‌پذیرید افترا‌گفتن کار اشتباهی است. برای مثال بر این باورید که برای محافظت از افرادی که دوستشان دارید، باید حقیقت را از آنها نهان کنید.
  • داستان‌هایی درمورد افراد و اتفاقات سر هم می‌کنید تا آنچه را واقعا رخ داده است، نهان کنید.
  • افترا‌هایتان چندین دفعه آشکار شده است و دیگران صریح به شما حرف های‌اند که افترا می‌گویید.
  • اطرافیانتان دیگر سخن‌هایتان را باور نمی‌کنند.
  • حس می‌کنید هیچ‌کس خود واقعی شما را نمی‌شناسد.
  • به‌خاطر افترا‌گویی زمان‌های مهمی همانند روابط یا شغل خود را از دست داده‌اید.

چرا نباید افترا بگوییم؟

مطابق تحقیقات، دروغگوها کمتر خوشحال‌اند! این چنین با بازدید عده‌ای از دانشجویان اشکار شد که بین دروغگویی روزمره و کارکرد تحصیلی ضعیف، افتعزت نفس و کم‌بودن کیفیت زندگی رابطه مستقیم وجود دارد. یقیناً دلایل فرد دیگر هم داریم تا شما را توجیه کنیم چرا نباید به خودتان و دیگران افترا بگویید:

  • گفتن حقیقت ساده‌تر است. هنگامی افترا می‌گویید، باید افترا‌هایتان را به‌خاطر بسپارید تا بعدها افترا‌هایتان افشا نشود، اما حقیقت بدون هیچ تلاشی در ذهنتان می‌ماند. هنگامی افترا می‌گویید، ناچار می‌شوید ردپای خود را با افترا‌های بعدی بپوشانید و اوضاع را مدام بدتر می‌کنید!
  • هنگامی افترا‌هایتان آشکار خواهد شد، همه‌چیز را خراب می‌کنند. آشکار‌شدن افترا به شما و عزیزانتان و اعتمادی که در رابطه وجود دارد، صدمه می‌رساند. برای جبران این صدمه‌ها باید زمان‌ها تلاش کنید و بعضی اوقات این صدمه‌ها جبران‌ناپذیرند.
  • احتمالا حقیقت آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید، ترسناک نباشد! اگر از هراس حقیقت افترا می‌گویید، یک‌ بار هم صداقت را امتحان کنید. احتمالا شنونده‌ها نه‌تنها عکس العمل منفی نشان ندهند، بلکه از شما بابت صداقت‌تان سپاس کنند.

۸ روش برای درمان دروغگویی

اگر به افترا عادت کرده‌اید، نمی‌توانید فردا صبح از خواب بیدار شوید و دیگر افترا نگویید! درمان دروغگویی کار ساده‌ای نیست و باید با صبر و تمرین آن را یاد بگیرید. ملزوم است عادت مخرب دروغگویی را با عادت‌های سالم‌تر جانشین کنید. در ادامه راه حلهایی برای درمان دروغگویی در بزرگسالان را نقل می‌کنیم که به‌کمکشان می‌توانید این عادت مخرب را مهار کنید.

۱. مسئولیت افترا‌هایتان را بپذیرید

پیش از هرکس فرد دیگر، باید با خودتان صادق باشید. هروقت افترا گفتید، فارغ از این که دیگران فهمید افترا شما شده‌اند یا نه، با خودتان صادق باشید. بازدید کنید چرا افترا گفتید و اگر حقیقت را می‌گفتید،‌ چه اتفاقی می‌افتاد. احساساتی همانند پشیمانی و حس گناه را فهمیدن کنید. حتی می‌توانید برای پذیرفتن مسئولیت افترا‌هایتان از دوستی قابل‌مطمعن پشتیبانی بگیرید. از او بخواهید هروقت فهمید دروغگویی شما می‌بشود، خصوصی به شما یادآوری کند.

۲. کوچک اغاز کنید

به‌جای این که تصمیم بگیرید از فردا دیگر هیچ دروغی نگویید، کارتان را با یک افترا کمتر در روز اغاز کنید؛ تصمیم بگیرید یک‌ بار هنگامی فهمید شدید در حال افترا‌گفتن هستید، جلوی خودتان را بگیرید و حقیقت را بگویید. کوچک اغاز کنید و کم‌کم اهداف بزرگ‌تری برای صداقت زیاد تر تعیین کنید.

۳. استرس خود را مهار کنید

بعضی اوقات اوقات شما فقط به‌خاطر اضطراب افترا می‌گویید و حتی خودتان هم فهمید نمی‌شوید. افترا‌گفتن سختی ناشی از اضطراب را از دوش شما برمی‌دارد، اما صدمه‌های فرد دیگر به همراه دارد. بعد با تکنیک‌های مدیریت استرس همانند قانون۳۳۳ برای کنترل اضطراب، اضطرابتان را مهار کنید. هنگامی مضطرب نباشید، کنترل ذهنتان را به‌ دست می‌گیرید و راحت‌تر می‌توانید از افترا پیشگیری کنید.

اگر چشم‌انداز طویل مدت‌تری داشته باشید، فهمید می‌شوید افترا در لحظه مشکل شما را حل می‌کند، اما در طویل مدت حتی استرستان را نیز افزایش می‌دهد.

۴. به اثرات مختصر‌زمان و طویل مدت افترا‌ها فکر کنید

هر دروغی امکان پذیر در لحظه دستاورد مثبتی برای شما داشته باشد. برای مثال هنگامی خواب می‌مانید و دیر به محل کارتان می‌رسید، به گمان زیاد اگر صداقت داشته باشید، رئیس شما را توبیخ می‌کند، اما اگر بگویید فرزندتان بیمار بوده، به شما حق می‌دهد و می‌توانید بدون توبیخ به کارتان برسید؛ اما اگر روزی فرزندتان واقعا بیمار بشود، آیا باز هم رئیس سخن شما را باور می‌کند؟ افترا به اعتبار شما خدشه داخل می‌کند و علتسلب مطمعن دیگران می‌بشود. بعد دقت داشته باشید که برای چه‌ چیزی بهای به این گرانی می‌پردازید!

۵. قیمت‌هایتان را برتری‌بندی کنید

چه‌ زیاد رابطه‌های عمیق و صمیمانه‌ای که به‌خاطر یک افترا از بین رفته‌اند! دروغگوها حتی به عزیزترین افراد زندگی‌شان هم افترا می‌گویند. اگر شما هم به این کار عادت دارید، دفعه بعدی که خواستید به عزیزتان افترا بگویید، به این فکر کنید که کدام‌یک مهم‌تر است: دستاورد لحظه‌ای افترا یا عمق رابطه و مطمعن فردی که دوستش دارید؟

۶. حقیقت را بنویسید

بعضی اوقات اوقات نگاه‌کردن در چشم دیگران و گفتن حقیقت کار ساده‌ای نیست. در این چنین مواقعی می‌توانید آنچه را باید بنویسید و از این طریق به فرد روبه رو حقیقت را بگویید. نوشته خود را با یک نامه، ایمیل یا مطلب متنی برای فرد روبه رو ارسال کنید و به او بگویید که این کار از سخن بگویید رودررو برایتان ساده‌تر است.

۷. به احساسات دیگران دقت کنید

قبل از این که افترا بگویید، به این فکر کنید که اگر فرد روبه رو فهمید افترا شما بشود، چه احساسی اشکار می‌کند. فکر حس بد فرد روبه رو روشی برای درمان دروغگویی است. هنگامی هنگامی خودتان را جای فرد روبه رو می‌گذارید، حتی افترا سفید هم نخواهید او گفت! به‌جای آن اگر نظر مخالفی دارید، تلاش می‌کنید نظرتان را با ملایمت و نرنجاندن فرد روبه رو ابراز کنید.

۸. نیازی نیست درمورد همه‌چیز سخن بگویید کنید

منظور از این روش درمان دروغگویی، نهان‌کاری نیست؛ منظور این است که درمورد آنچه شما را غمگین می‌کند، سخن بگویید نکنید. برای مثال هنگامی فردی درمورد مسائل خصوصی شما سوال می‌کند، به‌جای افترا‌گفتن می‌توانید با صراحت اظهار کنید که دوست ندارید راجع به این قضیه خصوصی حرفی بزنید. با این کار نه افترا می‌گویید و نه معذب می‌شوید. حتی می‌توانید به‌جای سخن بگویید‌کردن درمورد چیزی که شما را معذب می‌کند، نوشته او گفت و گو را تحول دهید تا نخواهید افترا بگویید.

یادگیری نه گفتن و رودربایستی نداشتن، در تعداد بسیاری از اوقات روشی مؤثر برای پیشگیری از دروغگویی است.

اگر راه حلهای درمان دروغگویی کار امد نبودند، چطور افترا نگوییم؟

درمان دروغگویی در بزرگسالان

در تکه‌ قبلی راهکارهایی برای درمان دروغگویی در بزرگسالان معارفه کردیم، اما اگر این راه حلها برای شما کار امد نبودند، باید سراغ درمان ریشه‌ای دروغگویی بروید و از درمانگران حرفه‌ای پشتیبانی بگیرید. درمانگر حرفه‌ای علت مشکل شما را ریشه‌ای بازدید می‌کند و با برسی قبل شما فهمید می‌بشود که دروغگویی را از چه وقتی و به چه دلیلی اغاز کرده‌اید. سپس عمل های ملزوم برای خشکاندن ریشه دروغگویی شما را انجام می‌دهد.

برای مثال افتعزت‌نفس امکان پذیر یکی از دلایل دروغگویی باشد. فردی که از کودکی افتعزت‌نفس دارد، تلاش می‌کند با افترا خودش را شخصی دلنشین و دوست‌داشتنی نمود دهد. او کم‌کم به افترا‌گفتن برای خوب‌ نمود‌دادن خودش عادت می‌کند و در سنین بالاتر هم به این حرکت ادامه می‌دهد.

سخن پایانی؛ صداقت انتخابی است

درمان دروغگویی نه آسان است و نه غیرممکن. برخی از افراد به خودشان می‌گویند دیگر به افترا عادت کرده‌اند و نمی توانند دروغگو نباشند؛ حتی این فکر هم دروغی است که به خودشان می‌گویند! امکان پذیر چندین دفعه و چندین دفعه در مسیر درمان دروغگویی ناکامی بخورید، اما نومید نشوید و مجدد از ابتدا اغاز کنید. به‌مرور زمان فهمید می‌شوید که با صداقت چه مقدار آرام‌ترید و چه مقدار توانسته‌اید روابط عمیق‌تری را توانایی کنید. توانایی این حس‌های قشنگ به شما پشتیبانی می‌کند روزبه‌روز کمتر افترا بگویید و درنهایت این عادت را برای همیشه ترک کنید.

اگر شما هم توانایی‌ای درمورد ترک افترا دارید یا پرسشی در این عرصه برایتان پیش آمده است، در قسمت دیدگاه‌ها برایمان مطلب بگذارید.


فروشگاه چطور - مجموعه صوتی غلبه بر خجالت و کمرویی


راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛


تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تحکیم کنید.




هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر



منبع

نشانه‌ های همدلی سمی

همدلی سمی؛ نشانه‌ها و روش درمان آن


همدلی یکی از اساسی‌ترین پایه‌های رابطه انسان با دیگران است. انسان بدون همدلی نمی‌تواند احساسات دیگران را فهمیدن کند. بدون فهمیدن احساسات دیگران نیز امکان برقراری ربط با دیگران غیرممکن یا لااقل زیاد دشوار می‌بشود، اما آیا هر مقدار همدلی نیز سودمند و مؤثر است؟ آیا امکان پذیر همدلی به عاملی زیان اور تبدیل بشود؟ در این مقاله می‌خواهیم درمورد همدلی سمی، نشانه‌هایش و راه حلهای مقابله با آن سخن بزنیم.

همدلی چیست؟

قبل از این که سراغ نشانه‌های همدلی سمی برویم، بیایید تعریف همدلی را با هم مرور کنیم. همدلی یعنی توانایی فهمیدن احساسات و هیجانات دیگران. اگر ببینید که فردی در حال دردکشیدن است، آیا شما نیز دچار احساسی ناخوشایند و حتی درد می‌شوید؟ اگر جوابتان مثبت است، شما در حال همدلی با آن فردید. دقت کنید که همدلی خیالی نیست؛ مطابق تحقیقات عصب‌شناسان، زمان روبه رو با زجرکشیدن دیگران، قسمت‌های مرتبط با درد و ناراحتی در مغز اکثر انسان‌ها فعال خواهد شد. به همین علت است که بعضی اوقات چنان درد فرد دیگر را می‌فهمیم که ما نیز می‌توانیم با او گریه کنیم.

همدلی چه وقتی سمی می‌بشود؟

همدلی ما با دیگران وقتی سمی می‌بشود که نتوانیم خود را از احساسات ناخوشایندی که دچارشان شده‌ایم، رها کنیم. به گفتن دیگر، چنان در همدلی با فرد دیگر غرق می‌شویم که خود و احساساتمان را فراموش می‌کنیم.

همدلی سمی که به آن سندرم همدلی بیشتر از اندازه نیز می‌گویند، نوعی اختلال روانی است. به‌جهت این سندرم، فرد نمی‌تواند از شر شوق‌ها و احساساتی که زمان همدلی با فرد دیگر اشکار کرده است رها بشود. درنتیجه زندگی عادی او مختل می‌بشود. این اختلال در تضاد با شکل فرد دیگر از اختلال است که فرد اصلا توانایی همدلی با دیگران را ندارد.

گرچه همدلی یکی از توانمندیهای اساسی هوش اضطراب ماست، بیشتر از اندازه بودن آن احتمالا ما را دچار افسردگی، اضطراب و دیگر ناراحتی‌های روحی کند.

۱۰ نشانه همدلی سمی

۱. تا سرحد درماندگی با دیگران همدلی می‌کنیم

فرد دچار همدلی سمی آن‌قدر دچار احساسات فرد دیگر می‌بشود که درمانده می‌بشود. آیا همیشه سنگینی احساسات دیگران را بر شانه‌های خود حس می‌کنید؟ آیا همیشه نیازهای دیگران را بر نیازهای خود مقدم می‌دارید؟ اگر جواب به این سوال‌ها مثبت است، دچار همدلی سمی هستید.

۲. در مرزبندی ناتوانیم

تعیین حدوحدود بخشی از هر رابطه سالم است. مرزبندی سدی در برابر صدمه‌های روانی است. اگر دچار همدلی سمی باشیم، نمی‌توانیم به‌درستی مرزبندی کنیم. درنتیجه امکان پذیر نتوانیم از سلامت روان خود در رابطه با دیگران مراقبت کنیم.

۳. حرکت نادرست را توجیه می‌کنیم

توانایی همدلی به ما پشتیبانی می‌کند تا زمان ابراز رفتارهای نادرست گهگاهی، دیگران را فهمیدن کنیم. برای مثال اگر رئیس ما بعضی اوقات عصبانی می‌بشود، می‌توانیم این حالت او را به فشارهای کاری نسبت دهیم. اما اگر او مدام با ما با پرخاشگری حرکت کند، یعنی مشکلی وجود دارد. حال اگر ما هم چنان حرکت نادرست دیگران را توجیه کنیم، دچار همدلی سمی شده‌ایم. بعضی اوقات اوقات امکان پذیر همدل سمی بابت سوءاستفاده دیگران دچار حس قربانی‌بودن بشود.

۴. در ابراز احساسات خود ناتوان می‌شویم

هنگامی مرتب دچار احساسات دیگران و همدلی‌کردن با آنها هستیم، به‌مرور زمان احساسات خود را فراموش می‌کنیم. به همین علت اگر از ما بخواهند ابراز احساسات کنیم، در این کار ناتوان خواهیم می بود. ما چنان در رنج دیگران دچار شده‌ایم که نیازها و مشکلات خود را فراموش می‌کنیم.

۵. مدام دلواپس فکر و حرکت دیگرانیم

همدل سمی مدام گفتار و حرکت دیگران را تجزیه‌وتحلیل می‌کند. او جستوجو سرنخ‌هایی می‌گردد که بتواند احساسات دیگران را بفهمد. گرچه هوشیاربودن به کنش‌های دیگران بخشی از رابطه سالم است، درگیرشدن وسواسی با آن نشانه همدلی سمی است. ما باید بعضی اوقات بی‌خیال سخن و حرکت دیگران شویم.

۶. نه گفتن برای ما سخت می‌بشود

یکی دیگر از نشانه‌های همدلی سمی ناتوانی در نه گفتن است، چون می‌ترسیم با این کار دیگران را غمگین کنیم و از خود برانیم. گرچه پشتیبانی‌کردن به دیگران امری پسندیده است، نمی‌توانیم نیازها و خواست‌های دیگران را همیشه اجابت کنیم.

۷. مدام جستوجو تأییدشدن هستیم

همدل سمی وقتی حس مفیدبودن می‌کند که فرد دیگر رفتارش را قبول کند. برای همین افرادی که دچار همدلی سمی می باشند، بیشتر از سایرین در معرض سوءاستفاده‌ها قرار می‌گیرند. قبول دیگران هرچند خوشایند است، نباید به مقصد ما در ربط با دیگران تبدیل بشود.

۸. از تقابل با دیگران هراس داریم

یکی از نشانه‌های همدلی سمی ناتوانی ما در تقابل و او گفت و گو با دیگران است. ما می‌‌ترسیم با گفتن نظر خود فرد دیگر را غمگین کنیم. به همین علت مدام خود را سانسور و از گفتن خود واقعی‌مان پرهیز می‌کنیم. این پرهیز امکان پذیر تأثیری منفی بر سلامت روان و شخصیت ما داشته باشد.

۹. دچار نشانه‌های جسمی همدلی سمی می‌شویم

همدلی بیشتر از اندازه تاثییر خود را بر جسم ما نیز می‌گذارد. برای مثال اگر با دیدن استرس فرد دیگر ما نیز دچار استرس شویم، دچار پیامدهای جسمی استرس همانند افزایش سختی خون و التهاب بدن نیز می‌شویم. همدلی سمی این چنین امکان پذیر تبدیل التهاب بدن بشود و مقدار هورمون‌هایی همانند کورتیزول را در بدن زیاد کند.

۱۰. از انجام کارهای روزمره ناتوان می‌شویم

حجم همدلی بیشتر از حدی که بر سرمان آوار می‌بشود، اجازه نمی‌دهد به کارهای روزمره برسیم. همدلی سمی با ما کاری می‌کند که نمی‌توانیم بر کارهای روزمره تمرکز کنیم و کارکرد کاری ما افت اشکار می‌کند. این چنین فراموش می‌کنیم که از خودمان مراقبت کنیم.

چطور خود را از همدلی سمی رها کنیم؟

روش های درمان همدلی سمی

اگر نشانه‌های حرف های‌شده را در خود مشاهده می‌کنید، پیش از آنکه همدلی سمی صدمه بیشتری به شما بزند، راهکارهای زیر را اجرا کنید. حتی اگر دچار همدلی سمی نیستید هم بهتر است راه حلهای زیر را بخوانید و گوشه ذهن داشته باشید.

۱. جستوجو روابط سالم باشید

همدلی یکی از ستون‌های رابطه سالم است به شرطی که دوطرفه باشد. اگر فهمید شدید شریک زندگی یا دوست شما توجهی به نیازها و خواسته‌های شما ندارد، بهتر است در رابطه با او تجدیدنظر کنید.

در رابطه سالم، حدومرزهای مشخصی وجود دارند و هر فرد تلاش می‌کند به مرزهای فرد دیگر احترام بگذارد. بخشی از این مرزبندی توانایی نه‌گفتن به خواسته‌های بیشتر از حد فرد دیگر بدون درگیرشدن با حس گناه است. اگر فکر می‌کنید در برخی از روابط خود این توانایی را ندارید،‌ باید مرزهای سخت‌گیرانه‌تری اعمال کنید تا دچار همدلی سمی نشوید.

۲. احساسات را نام‌گذاری کنید

بعضی اوقات اوقات همدلی علتدرهم‌ریختن احساسات ما می‌بشود و نشانه‌های آن را حس می‌کنیم، اما نمی‌توانیم سر دربیاوریم که چه اتفاقی افتاده است. نام‌گذاری احساساتی که دارید، کسب خودآگاهی را برای شما راحت‌تر می‌کند. با خودآگاهی می‌توانید احساسات خود را بهتر مهار کنید.

۳. از تصویرسازی احساسات پشتیبانی بگیرید

خود را در محاصره دیواری از شیشه فکر کنید. این دیوار از شما در برابر احساسات ناخوشایند دیگران حفاظت می‌کند. شما آنها را می‌بینید، اما آن احساسات در شما نفوذ نمی‌کنند. تصویرسازی به شما در روبه رو با شایعه ها نیز پشتیبانی می‌کند. این چنین از این روش برای رهاکردن احساساتی که زمان‌ها است با خود دارید منفعت گیری کنید. فکر کنید این احساسات همچون برگی می باشند که با وزش نسیم به درون جریان آب می‌افتند و از شما دور خواهد شد.

۴. برای روز خود برنامه‌ریزی کنید

برنامه‌ای روزانه برای گذران زمان خود داشته باشید. هنگامی ندانید با زمان خود چه‌کار کنید، سرگردان خواهید شد. در این حالت، به‌گمان زیاد مشغول وب‌گردی یا گشت‌وگذار بی‌مقصد در فضای مجازی می‌شوید و با جستوجو‌کردن اخبار ناگوار و موارد منفی زیاد سریع انرژی خود را از دست می‌دهید.

اگر مجبورید با نوشته یا رویدادی ازردهکننده و انرژی‌بر سروکله بزنید، حتما بین یا بعد از آن، وقتی برای استراحت و خود مراقبتی در نظر بگیرید.

۵. ذهن‌آگاهی را تمرین کنید

منفعت‌گیری از تکنیک‌های ذهن‌آگاهی روشی برای مقابله با همدلی سمی است. یکی از این تکنیک‌ها دقت به تنفس است. به تنفس خود دقت کنید و به‌مرور زمان آن را عمیق کنید. تنفس عمیق و شمرده سیستم عصبی را آرام می‌کند و به افکار نظم می‌‌دهد.

۶. وقتی را تنهایی سپری کنید

بعضی اوقات اوقات ملزوم است تا از قیل‌وقال دنیا و آدم‌هایش دور شوید. فعالیت‌هایی را که دوست دارید به‌تنهایی انجام دهید، شناسایی کنید و وقتی در هفته را به آنها تعلق دهید. برای مثال اگر حیوان خانگی دارید، می‌توانید با آنها بازی کنید. پیاده‌روی، رسیدگی به گل‌های باغچه و درست‌کردن کاردستی از جمله کارهایی‌اند که انرژی شما را احیا می‌کنند.

۷. با فردی مورداعتماد و همدل سخن بگویید کنید

اگر شهره به همدلی باشید، زیاد‌ها بابت مشکلاتشان به سراغ شما می‌آیند. در اکثر این موارد، شما شنونده‌اید و دچار احساسات بسیاری می‌شوید. خودتان را فراموش نکنید. شما نیز نیاز دارید که با فردی درددل کنید. به این علت در زندگی حتما فردی را اشکار کنید که بعضی اوقات بتوانید به او تکیه کنید و احساسات خود را با او در بین بگذارید.

اگر هم فردی اطرافتان نیست، نوشتن احساستان احتمالا التیام‌قسمت باشد.

۸. همدلی آگاهانه را در خود پرورش دهید

دلسوزی به‌معنی همدلی همراه با میل به عمل به کاری مثبت است. اگر در بیابان سگی تشنه را ببینید، حس ناراحتی می‌کنید و این همدلی است. اما هنگامی به جستوجو آب بگردید تا او را نجات دهید، دلسوزی شما تبدیل کاری مثبت شده است.

برای این که این چنین روحیه‌‌ای اشکار کنید، همدلی کورکورانه را باید به همدلی آگاهانه تبدیل کنید. هنگامی که آگاهانه همدلی می‌کنید، از بیرون به نوشته می‌نگرید و تلاش می‌کنید راه حلهای مؤثر و منطقی حل قضیه را به کار بگیرید. تعداد بسیاری از جنبش‌های بشردوستانه ریشه در همدلی آگاهانه دارند.

توانایی شما

آیا تا بحال همدلی سمی را توانایی کرده‌اید؟ چه پیامدهایی برای شما و روابطتان تشکیل کرد؟ چطور توانستید آن را کنار بگذارید؟ برایمان از ازمایش ها خود بنویسید.



منبع

در جلسه با فردی که خود را دانای کل می‌داند همدل باشید

با کسی که خود را دانای کل می‌داند چطور رفتار کنیم؟


آیا کسی را می‌شناسید که خود را دانای کل بداند؟ این افراد نظر مخالف خود را با صدای رسا و با لحنی مغرورانه بیان می‌کنند و به‌احتمال زیاد هرگز نشنیده‌اید که کلمه «نمی‌دانم» را به زبان بیاورند. معاشرت با این افراد بسیار سخت و خطرناک است، زیرا اگر مراقب سلامت روان خود نباشید، احتمال دارد به شما آسیب بزنند. در این مقاله، روش‌هایی کاربردی و مؤثر برای مواجهه با این افراد را مطرح می‌کنیم. با ما همراه باشید.

دانای کل کیست؟

همه ما یکی را می‌شناسیم که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند در حالی که دانش و توانایی‌های واقعی خود را در نظر نمی‌گیرد. این افراد تمایل دارند مکالمه را کاملا در دست بگیرند؛ نظرات دیگران را نادیده می‌گیرند و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف تصمیم می‌گیرند. آنها طوری رفتار می‌کنند که انگار همه‌جا بوده‌اند و همه‌چیز را تجربه کرده‌اند و برای هر مسئله‌ای راه‌حلی دارند. کارشناسان به چنین افرادی دانای کل می‌گویند.

زندگی با کسی که خود را دانای کل می‌داند بسیار دشوار است. این افراد شنوندگان خوبی نیستند و با هر چیزی مخالفت می‌کنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. بعضی از آنها حتی رفتاری پرخاشگرانه و بی‌رحمانه دارند و با قلدری اطرافیان خود را آزار می‌دهند.

آیا دانای کل بودن نشانه بیماری روانی است؟

برخی از افراد ممکن است برای مخفی‌کردن احساس ناامنی یا جبران شکست‌های گذشته‌شان نقاب دانای کل بزنند. آنها می‌خواهند با این کار ضعف‌های شخصیتشان را پنهان کنند و در محیط اجتماعی انسانی آگاه و موفق به نظر برسند. گاهی هم افرادی که خود را دانای کل می‌دانند، اختلال شخصیت خودشیفته یا عقده برتری دارند. افراد مبتلا به این بیماری معمولا دیگران را تحقیر می‌کنند تا احساس بهتری به خود داشته باشند. بر اساس راهنمای تشخیصی اختلالات روانی، اگر فردی حداقل ۵ مورد از ویژگی‌های زیر را داشته باشد، ممکن است به این بیماری مبتلا باشد:

  • نیاز به تحسین بیش از حد دارد؛
  • درباره هوش و دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می‌کند؛
  • فکر می‌کند منحصربه‌فرد است و فقط افراد خاصی می‌توانند او را درک کنند؛
  • رفتارهای متکبرانه دارد؛
  • درباره عقل، زیبایی، قدرت و موفقیت خود فانتزی‌های بزرگی دارد؛
  • فکر می‌کند مستحق جایگاهی بسیار بالاست؛
  • انتظار دارد دیگران با او رفتار ویژه‌ای داشته باشند و از او اطاعت کنند؛
  • به دیگران حسادت می‌کند و فکر می‌کند دیگران به او حسودی می‌کنند؛
  • از دیگران برای منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کند؛
  • مایل نیست یا نمی‌تواند با دیگران همدلی کند.

چرا مردم این‌گونه رفتار می‌کنند؟

کسی که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است اختلال شخصیت داشته باشد یا صرفا دچار کمبود اعتمادبه‌نفس باشد. طبق تحقیقات، هیچ علت مشخصی برای اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. کارشناسان معتقدند که ژنتیک، فشار عصبی و محیط زندگی در دوران کودکی در بروز این اختلال نقش دارند. در سایر موارد هم احساس ناامنی و بی‌کفایتی موجب می‌شود افراد بخواهند ضعف‌های خود را پشت نقاب دانای کل پنهان کنند.

راهکارهای مقابله با این افراد

بودن در کنار افرادی که خود را دانای خود می‌دانند احساسات پیچیده‌ای ایجاد می‌کند. این افراد خود را برتر نشان می‌دهند و باعث می‌شوند ما احساس ناراحتی، عصبانیت، حقارت یا ناامنی کنیم. تعامل با این افراد سخت و طاقت‌فرساست، اما روش‌هایی وجود دارند که بتوانید شرایط را مدیریت کنید و رابطه اثربخش و مفیدی با آنها بسازید.

البته صحبت‌کردن درباره روش‌های برخورد مناسب آسان‌تر از عمل‌کردن به آنهاست. شما برای مهار واکنش‌های خود به زمان و تمرین مداوم نیاز دارید. در ادامه، برخی از روش‌های مواجهه صحیح با چنین افرادی را مطرح می‌کنیم که ممکن است در موقعیت‌های مختلف برایتان مفید باشد.

۱. آرامش خود را حفظ کنید

عصبانیت یکی از احساسات طبیعی انسان است و در بعضی موقعیت‌ها برای ما مفید است، اما اگر با فردی سروکار دارید که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است عصبانیت همه‌چیز را بدتر کند. در مواجهه با این افراد سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. این‌طوری می‌توانید مسئله را واضح ببینید و آن را به‌خوبی تحلیل کنید.

قبل از پاسخ‌دادن به هر حرفی، ابتدا فکر کنید. بیشتر مردم شنوندگان خوبی نیستند و وقتی طرف مقابل در حال صحبت است، به او توجه نمی‌کنند و در ذهنشان به پاسخ فکر می‌کنند. تلاش کنید فعالانه گوش دهید، دقیق فکر کنید و سپس پاسخ بدهید. پاسخ حساب‌شده باعث می‌شود احترام بیشتری دریافت کنید و فرصتی برای عیب‌جویی به دانای کل ندهید.

۲. مسئله را شخصی نکنید

درک کنید که رفتار این افراد به شما ربطی ندارد. کسانی که خود را دانای کل می‌دانند با شما مشکل ندارند؛ آنها برای مقابله با احساسات و چالش‌های درونی خود این‌طور رفتار می‌کنند. اگر به الگوی رفتاری آنها در طولانی‌مدت توجه کنید، می‌بینید با همه افراد چنین برخوردی دارند.

برای مقابله با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، مرزهای خود را تعیین کنید. آنها ممکن است به حدومرز شما توجهی نداشته باشند و رفتار خود را تغییر ندهند، اما پس از مدتی که شما روی مرزهای خود پافشاری کنید، ناخودآگاه می‌فهمند که شما شخصیتی قوی دارید و رفتار بهتری از خود نشان می‌دهند.

۳. بحث نکنید

افرادی که خود را دانای کل می‌دانند اعتقاد دارند که همه‌چیز را درباره شما، موقعیت‌های مختلف و کل جهان می‌دانند. آنها در بحث و مناظره ماهرند و فرصتی به دیگران نمی‌دهند که صحبت کنند. به نظر می‌رسد آنها برای هر حرفی پاسخی آماده دارند و یاد گرفته‌اند استدلال‌هایی ظاهرا منطقی مطابق اهداف خود بسازند و در موقعیت‌های مختلف آن را ارائه کنند.

طبیعی است وقتی می‌شنویم فردی حرف نادرستی می‌زند، بخواهیم از خودمان دفاع کنیم اما در برخورد با این افراد بهتر است آگاهانه عمل کنیم و وارد بحث نشویم چراکه آنها شما را در دوری باطل گرفتار می‌کنند و اجازه نمی‌دهند برنده شوید. در این شرایط بهتر است راهی پیدا کنید که با مهربانی و هم‌دردی نظرتان را بیان کنید یا اگر آنها به شما حمله کردند، تحت‌تأثیر قرار نگیرید. از گفت‌وگو خارج شوید و وقتی توهم برتری آنها فروکش کرد، صحبت‌هایتان را ادامه دهید. علاوه‌بر این، می‌توانید به‌جای درگیرشدن در یک مکالمه طولانی، گفت‌وگو را را با یک جمله ساده مانند «از این پیشنهاد شما متشکرم» پایان دهید.

۴. نقاط قوت خود را بدانید

تعامل با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، خسته‌کننده است و انرژی زیادی می‌طلبد. اعتمادبه‌نفس سلاحی مؤثر برای مقابله با این افراد است. اگر سعی می‌کنند شما را تخریب کنند، در این دام گرفتار نشوید. نقاط قوت و توانایی‌هایتان را در ذهن داشته باشید و از آنها کمک بگیرید. علاوه‌بر این، اعتمادبه‌نفس سبب می‌شود هنگام تعامل با این افراد احساس حقارت و بی‌کفایتی نکنید.

فراموش نکنید که رفتار این افراد از احساس ناامنی آنها نشئت می‌گیرد و نمی‌دانند چه تأثیر بدی روی دیگران دارند، بنابراین در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند هوشیار و آگاه باشید. بر توانایی‌هایتان تکیه کنید و اجازه ندهید به سلامت روان شما آسیب بزنند.

۵. همدل باشید

سعی کنید در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند همدل باشید. این راهکار کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما تلاش کنید دیدگاه و موقعیت او را درک کنید. این افراد اغلب از کمبود عزت نفس یا مسئله‌ای شخصی در عذاب‌اند و نقاب دانای کل را برای خود انتخاب کرده‌اند که آزرده نشوند. به‌جای عصبانی‌شدن، آنها را درک کنید؛ از مجادله با آنها بپرهیزید و با همدلی با این افراد سخن بگویید.

به یاد داشته باشید دانای کل شما را احمق یا بی‌سواد فرض نمی‌کند. او به شما احترام می‌گذارد، اما متوجه تفاوت واقعیت با عقیده نیست، بنابراین خونسرد باشید و پاسخ‌های غیرمنطقی آنها را نشنیده بگیرید.

۶. با آمار و مثال صحبت کنید

اگر در جایگاه مدیر وارد جلسه با دانای کل می‌شوید، باید صداقت و صراحت خود را نشان دهید. مشاوران می‌گویند افراد حاضر در جلسه از رفتار مدیر جلسه الگوبرداری می‌کنند؛ بنابراین خوب است جملاتی را بیان کنید که انعطاف‌پذیری شما را نشان دهند و فضای جلسه را صلح‌آمیز نگه دارند. مثلا بگویید: «بیایید ایده‌هایمان را بیان کنیم تا برای این مسئله پاسخ‌های متنوعی پیدا کنیم». این رفتار به تمام افراد فرصت ابراز عقیده می‌دهد و دانای کل نمی‌تواند گفت‌وگو را به دست بگیرد.

اگر هم در حال ارائه موضوعی به مدیر یا کارفرمای خودید، با بیان آمار و دلایل صحبت کنید. به اطلاعات خود مطمئن باشید و قبل از جلسه آنها را بررسی کنید. هرچقدر آمار و اطلاعات دقیق‌تری داشته باشید، دانای کل فرصت کمتری برای مداخله در صحبت‌هایتان خواهد داشت.

۷. شوخ‌طبع بمانید

کسانی که خود را دانای کل می‌دانند رفتار تدافعی و تهاجمی دارند. بدترین کاری که در برابر آنها می‌توانید انجام دهید، ایجاد احساس خطر برای آنهاست. صحبت‌کردن با طعنه و کنایه احساس ترس را تداعی می‌کند و تأثیری منفی بر مکالمات شما خواهد داشت. در عوض یک نفس عمیق بکشید، لبخند بزنید و با شوخ‌طبعی گفت‌وگو را ادامه دهید. شوخ‌طبعی نشان‌دهنده صمیمیت و دوستی بین افراد است و در موقعیت پرتنش فرد را خلع سلاح می‌کند.

۸. سؤال بپرسید

دانای کل از مخالفت و بیان دیدگاه‌های انتقادی لذت می‌برد. اگر این موقعیت برای شما آزاردهنده است، با پرسش‌هایی او را به چالش بکشید. این کار او را مجبور می‌کند که قبل از صحبت‌کردن کمی فکر کند و پاسخ غیرمنطقی ندهد. وقتی با کسی حرف می‌زنید که خود را دانای کل می‌داند، محترمانه از او سؤال بپرسید. مثلا بپرسید چرا معتقد است که چیزی درست است یا منابع خود را از کجا پیدا کرده‌. پرسیدن سؤالات اصولی و دقیق به‌مرور به آنها می‌آموزد که قبل از صحبت‌کردن، باید منابع و دلایل معتبری برای گفته‌هایشان پیدا کنند.

۹. بازخورد سازنده ارائه کنید

شاید باورتان نشود، اما دانای کل از تأثیر منفی رفتارش بر دیگران بی‌خبر است. همیشه به نظر می‌رسد این افراد اعتمادبه‌نفس زیادی دارند اما اغلب از احساس ناامنی و بی‌کفایتی رنج می‌برند. اگر رفتار دانای کل شما را آزار می‌دهد، بهتر است او را به نوشیدن یک فنجان قهوه یا جلسه‌ای خصوصی دعوت کنید و در فضایی آرام و امن، احساس خود را به او بگویید. در بیان احساسات خود صادق باشید و عزت نفس او را هدف نگیرید. مثلا می‌توانید بگویید: «بعضی اوقات برای من سخت است که نظرم را بیان کنم، چون خجالتی هستم و نمی‌توانم صحبت دیگران را قطع کنم. آیا می‌توانی کمی صبر کنی تا صحبتم تمام شود و بعد نظراتت را بگویی؟»

در جلسات نیز می‌توانید از این تکنیک استفاده کنید. اگر کسی که خود را دانای کل می‌داند وارد مکالمه شما شد، می‌توانید صریح و مؤدبانه درخواست خود را بیان کنید. مثلا بگویید: «من برای نظرات شما احترام زیادی قائلم، اما در حال حاضر منظور دیگری دارم. آیا می‌توانید فقط در مورد این موضوع بخصوص نظرات‌تان را بگویید؟»

۱۰. رابطه خود را محدود کنید

اگر تمام روش‌های قبل را امتحان کردید و همچنان به نتیجه‌ای نرسیدید، رابطه خودتان را با دانای کل محدود کنید. چنین افرادی را بیرون دعوت نکنید، به مکان‌های موردعلاقه‌شان سر نزنید و پاسخ تماس‌های تلفنی غیرضروری آنها را ندهید. شاید فکر کنید این رفتار ظالمانه و دور از ادب است، اما فراموش نکنید که سلامت روان شما از همه‌چیز مهم‌تر است.

اگر همکاری دارید که خود را دانای کل می‌داند، شرایطتان سخت‌تر است، چراکه نمی‌توانید به‌راحتی از معاشرت با او اجتناب کنید. در این حالت، می‌توانید وانمود کنید که صدایشان را نمی‌شنوید یا مؤدبانه لبخند بزنید و سکوت کنید. علاوه‌بر این، می‌توانید با جملاتی کوتاه موضوع گفت‌وگو را تغییر دهید یا به آنها اجازه ندهید خیلی صحبت کنند.

سخن آخر

معاشرت با افرادی خود را دانای کل می‌دانند انرژی زیادی از شما می‌گیرد و ممکن است رفتار بد آنها تا مدت‌ها شما را آزار دهد. فراموش نکنید که سلامت روان شما مهم‌تر از هر رابطه اجتماعی است و باید با روشی مناسب با این افراد صحبت کنید تا در دامشان گرفتار نشوید.

اگر این مقاله برایتان مفید بوده است، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و نظرتان را برایمان بنویسید.



منبع

کمک گرفتن از یکی از همکاران قابل اعتماد برای تغییر نظر همکاری مخالف

چگونه نظر دیگران را عوض کنیم؟


متقاعدکردن افرادی که هم‌نظر شما هستند کار سختی نیست، ولی تلاش برای تغییر نظر فردی مخالف یا منتقد داستان دیگری است. برای تغییردادن نظر دیگران و تأثیرگذاشتن بر آنها باید یاد بگیریم که چگونه به‌رغم داشتن دیدگاه‌های مختلف، به‌خوبی گفت‌وگو کنیم. برای رسیدن به این هدف استراتژی‌ها و نکات مهمی وجود دارند که با رعایت آنها می‌توانیم گفت‌وگوهای سازنده‌تری داشته باشیم و بر دیدگاه و نظر دیگران اثر بگذاریم. در ادامه، نکات و استراتژی‌های مهم برای تغییر نظر دیگران و تأثیر‌گذاشتن بر دیدگاه آنها را شرح می‌دهیم.

تغییر نظر دیگران در محیط کار

در پژوهشی که برای کتاب لورا با عنوان «لبه: تبدیل دشواری به مزیت» (Edge: Turning Adversity into Advantage) انجام شد، بیش از ۶۰ رهبر تحت‌نظر گرفته شدند و سپس با آنها مصاحبه شد. این رهبران سعی داشتند همکاران و سایر افراد را راضی کنند که نظرشان را درباره روشی که در ابتدا با آن مخالف بودند، تغییر دهند. رهبرانی که در غلبه بر تردید دیگران بیشترین موفقیت را داشتند، کسانی بودند که پیش از تلاش برای متقاعدکردن دیگران ریشه اختلافات را تشخیص می‌دادند. آنها ابتدا از خود می‌پرسیدند «چه چیزی موجب مقاومت فرد مخالف در برابر من می‌شود؟» معمولا این رهبران تعیین می‌کردند که چه جنبه‌هایی از استدلال‌هایشان بیشترین مخالفت و واکنش‌های احساسی را در طرف مقابل برانگیخته‌اند، سپس بسته به پاسخ داده‌شده با یکی از سه استراتژی هدفمند زیر با آن موقعیت روبه‌رو می‌شدند.

۱. گفت‌وگوی شناختی (Cognitive Conversation)

گاهی دلیل مخالفت طرف مقابل دلیلی عینی است. اگر او مجموعه‌ای منطقی از مخالفت‌ها را به‌روشنی بیان می‌کند و به نظر نمی‌رسد که انگیزه‌هایی پنهان داشته باشد، با گفت‌وگوی شناختی با او روبه‌رو شوید. این روش به‌ویژه زمانی مفید است که فرد مخالف نگرشی جدی دارد و به‌راحتی می‌تواند در فرایند تصمیم‌گیری احساسات را کنار بگذارد.

گفت‌وگوی شناختی موفق نیازمند ۲ چیز است: استدلال‌های درست و ارائه مناسب آنها. مثلا فرض کنید که می‌خواهید تأمین‌کننده را تغییر دهید، زیرا محصولات تأمین‌کننده فعلی موجب ایجاد مشکلات فراوانی شده‌اند و تأمین‌کننده‌ای را یافته‌اید که مواد و محصولات بهتری دارد. ولی همکارتان ترجیح می‌دهد که با تأمین‌کننده فعلی کار کنید، زیرا روابط طولانی‌مدتی با او دارد. او با اشاره به قیمت‌های بیشتر تأمین‌کننده جدید با پیشنهاد شما مخالفت می‌کند. شما باید استدلال‌های درستی داشته باشید که ایرادهای همکار مخالفتان را رد کند. در این مورد می‌توانید بگویید که اگر تمام هزینه‌های تولید اضافه ناشی از همکاری با تأمین‌کننده فعلی را در نظر بگیرید، متوجه می‌شوید که در بلندمدت کارکردن با تأمین‌کننده جدید هزینه‌های کمتری خواهد داشت. باید چهارچوبی منطقی و خط داستانی واضحی داشته باشید تا همکارتان را متقاعد کنید که نظرش را دوباره ارزیابی کند. مثلا می‌توانید تأکید کنید که این تصمیم شما بر اساس قیمت، کیفیت و خدمات گرفته شده است.

احساسات را وارد حرف‌های خود نکنید. باید نشان دهید که از دیدگاهی عینی و واقعی، موضع همکارتان به‌اندازه استدلال شما منطقی نیست. توجه داشته باشید که این مخالفان به‌راحتی و با دلایل کلی تحت‌تأثیر قرار نمی‌گیرند. برای مشاجره ذهنی با آنها آماده باشید و حقایقی را آماده کنید که درستی تمام جنبه‌های استدلال کلی شما را نشان می‌دهند.

۲. تبدیل به مدافع (Champion Conversion)

وقتی فرد مخالف را نمی‌توان با استدلال‌های شناختی و منطقی متقاعد کرد یا زمانی که او درباره رابطه شما با خودش شکایتی را مطرح می‌کند، بحث‌کردن بیهوده است. مثلا فرض کنید که می‌خواهید به فردی شایسته که تحت نظارت شما عملکرد درخشانی داشته است ترفیع شغلی بدهید، ولی یکی از مدیران هم‌رَده شما عقیده دارد که کارمندان شما بیشتر از کارمندان او ترفیع می‌گیرند. حتی اگر کاندیدای شما برای ترفیع شغلی شایسته‌تر باشد، باز هم ممکن است که دیگران برنجند و از شما حمایت نکنند.

در این شرایط سعی نکنید که فرد مقابل را متقاعد کنید. باید وقت خود را صرف شناخت او و ایجاد رابطه با او کنید. دیگر مسئله استدلال‌ها یا نحوه ارائه آنها مطرح نیست (دست‌کم در ابتدا)، بلکه مسئله درک دیدگاه و دلیل رنجش آنها مطرح است. مثلا می‌توانید درباره کارمندان او و اینکه به‌نظر او کدام‌یک بیشترین شایستگی را دارد بپرسید. به‌تدریج و با روش‌هایی مانند روشن‌ترکردن ویژگی‌هایی در افراد که از نظر شما ارزشمندند یا نشان‌دادن اینکه برای سبک مدیریت فرد مخالف با خود ارزش قائلید، او را به فردی تبدیل کنید که مدافع یا حامی شماست. تا زمان تصمیم‌گیری نهایی برای ترفیع شغلی مطمئن شوید که هر دو درباره ویژگی‌های لازم برای ترفیع شغلی هم‌نظرید و به‌روشنی توضیح دهید که چرا کاندیدای شما نمونه‌ای از این ویژگی‌هاست.

نباید انتظار داشته باشید که طرف مقابل با تصمیمی غیرمنطقی موافقت کند. موضع شما باید منطق روشنی داشته باشد. واقعی‌بودن رمز موفقیت است: بگذارید طرف مقابل خود واقعی شما را ببیند تا بهتر بتواند دیدگاه شما را درک کند.

۳. رویکرد همکار قابل‌اعتماد (credible colleague approach)

گاهی اعتقادات شخصی فرد مخالف موجب می‌شود که با پیشنهاد شما مخالف باشد. مثلا همکاری را در نظر بگیرید که با انجام یک آزمایش بالینی ضروری برای محصول جدید مخالف است، زیرا اعتقاد دارد که ممکن است آزمایش بالینی به‌نوعی مضر باشد یا مغایر با ارزش‌های اوست، درحالی‌که بر اساس شواهد، فواید این آزمایش از مضرات آن بیشتر است. گاهی عواملی مانند تربیت فرد، سابقه شخصی و تعصب‌ها پذیرش یک تصمیم را برای افراد غیرممکن می‌کنند و ارائه استدلال‌های منطقی یا احساسی فایده‌ای ندارد.

کمک گرفتن از یکی از همکاران قابل اعتماد برای تغییر نظر همکاری مخالف

در این موقعیت‌ها به‌جای بحث‌کردن، از همکاری قابل‌اعتماد کمک بگیرید. مدافعی با موضع شما از بخش دیگری از سازمان که هم‌رده یا بالاتر از شماست، شاید برای متقاعدکردن فرد مخالف مناسب‌تر باشد. با این کار فرد مخالف مجبور می‌شود که شما را از استدلال‌هایتان جدا کند و پیشنهاد شما را بر اساس فواید عینی آن ارزیابی کند. اگر شما و فرد مخالف در بن‌بست باشید، همکار قابل‌اعتماد می‌تواند شرایط را به‌نفع شما تغییر دهد.

کمک‌گرفتن از فردی دیگر شمشیر دولبه است، زیرا ممکن است که موضع فرد مخالف در قبال پیشنهاد شما را بدتر کند، به‌ویژه اگر احساس کند که همکار قابل‌اعتماد او را مجبور کرده است که طرف شما را بگیرد. بنابراین باید همکار مناسبی را پیدا کنید که بتواند در عین حفظ رابطه‌ای صمیمانه از موضع شما حمایت کند.

توصیه‌های مهم برای تغییردادن نظر دیگران

۱. با آرامش شروع‌کردن گفت‌وگو

سعی کنید خون‌سرد، آرام، متین و مشتاق برای یادگیری باشید. اگر عصبانی هستید و می‌دانید که ممکن است از کوره دربروید، طرح مسئله را به زمان دیگری موکول کنید. همچنین عصبی‌بودن یا آسیب‌پذیری خود را به طرف مقابل نشان دهید. ما معمولا این مسائل را پنهان می‌کنیم، ولی درک این مسئله که شما عصبی هستید موجب نرم‌شدن و انعطاف‌پذیری دیگران می‌شود.

تصور نکنید که طرف مقابل از شما متنفر است. اگر گفت‌وگو را با این تصور شروع کنید که با فردی صحبت می‌کنید که از شما متنفر است و نمی‌خواهد به حرف‌هایتان گوش دهد، گفت‌وگو خوب پیش نمی‌رود.

۲. همدلی‌کردن

طرف مقابل هر عقیده‌ای هم که داشته باشد، باید بدون قضاوت‌کردن و با همدلی به حرف‌هایش گوش دهید. اگر به او بگویید که باید شرمنده باشد یا فردی احمق یا ساده‌لوح است، نمی‌توانید نظر او را تغییر دهید یا او را قانع کنید که بیشتر درباره موضع خود فکر کند. طبق پژوهش منتشرشده در مجله «علوم روان‌شناسی» (Psychological Science)، همدلی‌کردن با افرادی که با آنها مخالفیم می‌تواند استدلال‌های سیاسی ما را متقاعدکننده‌تر کند. استفاده از عباراتی مانند «موافقم»، «همه ما می‌خواهیم» و «درک می‌کنم که» برای نشان‌دادن همدلی شما مؤثرند.

۳. یافتن نقطه مشترک

می‌توانید گفت‌وگو را با یافتن چیزی که هر دو درباره‌اش توافق دارید، شروع کنید. مثلا اگر کسی می‌گوید که باید اعتراضات علیه پلیس متوقف شود، می‌توانید بگویید که قطعا افسران پلیس خوبی نیز وجود دارند. تا جایی که می‌توانید با صحبت‌های او موافقت کنید، حتی اگر با بخشی از آنها مخالفید. در این استراتژی قبل از به‌چالش‌کشیدن فرد و بحث‌کردن با او، در مواردی موافقت خود را با او ابراز می‌کنید. با این کار می‌توانید در او ذهنیتی باز و پذیرا ایجاد کنید و سپس او را به پذیرش تفکری جدید دعوت کنید.

۴. داستان‌گویی به‌جای تکیه بر بیان حقایق

احتمال تأثیرگذاری بیان تجربه‌ها و روایت‌های شخصی بسیار بیشتر از گفتن حقایق است. انکارکردن حقایق برای افراد آسان است، اما انکارکردن تجربه‌ها به این آسانی نیست. پرسیدن سؤال درباره تجربه‌های فرد (به‌جای عقاید او) که دیدگاه او را نشان می‌دهد و اجتناب از حمله به او می‌تواند مفید باشد. فرض کنید با کسی صحبت می‌کنید که رأی نمی‌دهد و شما می‌خواهید نظر او را تغییر دهید. او می‌گوید که هیچ سیاستمداری به حرف‌های ما گوش نمی‌دهد. به‌جای اینکه به او بگویید اشتباه می‌کند، تجربه‌ای در زندگی خود را بگویید که در آن حس می‌کردید سیاستمداران به حرف‌های شما گوش نمی‌دهند. با این کار او حس می‌کند که هر دو موضع یکسانی دارید. سپس تجربه‌ای را تعریف کنید که به شما ثابت کرد سیاستمداران به حرف‌هایتان گوش می‌دهند. بگویید که چگونه متوجه این حقیقت شدید و چرا این مسئله اهمیت دارد. داستان گویی موجب اعتماد می‌شود و افراد را تشویق می‌کند که با گسترش دیدگاه‌هایشان پذیراتر و شنواتر شوند.

۵. فراهم‌کردن زمینه برای درون‌نگری و تأمل

بسیاری از افراد به مسائل تفرقه‌انگیز احساس شدیدی دارند، ولی هرگز به دلایل آن فکر نمی‌کنند. می‌توانیم برای این افراد فضایی را ایجاد کنیم که بیشتر به قضیه فکر کنند و نظر و دیدگاه خود را شکل دهند. فرض کنید که نظر کسی را درباره ممنوعیت استفاده از اسلحه پرسیده‌اید و از او خواسته‌اید که احساس خود را با عددی بین ۱ تا ۱۰ مشخص کند و او نیز عدد ۷ را انتخاب کرده است. سپس بپرسید که چرا ۶ یا ۱۰ را انتخاب نکرده است. معمولا وقتی سؤال بعدی را می‌پرسید، طرف مقابل پیش از اینکه توضیحی بدهد، مکث و اندکی فکر می‌کند. احتمالا پاسخ او توضیحی است که برای خودش نیز جدید است. در این شرایط درنتیجه درون‌نگری ممکن است که طرف مقابل متوجه شود نظراتش آن‌طور که فکر می‌کرده قوی نیستند و جایی برای انعطاف‌پذیری و تغییر آنها وجود دارد.

۶. استفاده از زمان استراحت

بعضی از گفت‌وگوها به مشاجره تبدیل می‌شوند. اگر طرف مقابل به شما توهین می‌کند، می‌توانید بگویید: «می‌خواهم به قبل از زمانی که فلان چیز را گفتید برگردم» و مکالمه را به عقب برگردانید. ایجاد وقفه و زمانی برای استراحت نیز خوب است. اگر اوضاع در حال وخیم‌شدن است، به بهانه‌ای مانند رفتن به دست‌شویی گفت‌وگو را متوقف کنید و قبل از تصمیم‌گیری درباره ادامه گفت‌وگو فرصتی را برای آرام‌کردن خود ایجاد کنید.

سخن پایانی

تغییردادن عقیده افراد مخالف و منتقد آسان نیست. نکته مهم این است که دلیل مخالفت آنها را درک کنید و از استراتژی هدفمندی استفاده کنید. در این صورت شانس بسیار بیشتری برای گرفتن پاسخ مثبت خواهید داشت. البته تغییر نظر دیگران همیشه امکان‌پذیر نیست، ولی نباید ناامید شوید و به خاطر داشته باشید که این تنها فرصت شما برای گفت‌وگو و تغییر نظر آنها نیست. سعی کنید چیزهایی را بیاموزید و اطلاعاتی را جمع‌آوری کنید تا بتوانید با استفاده از آنها در گفت‌وگو یا گفت‌وگوهای بعدی موفق شوید.



منبع

فاصله گرفتن از افراد قضاوت‌گر

اهمیت ندادن به فکر دیگران؛ چرا و چگونه؟


انسان ذاتا موجودی اجتماعی و خواهان برقراری ارتباط با دیگران است. اهمیت‌دادن به افکار دیگران نیز بخشی از تمایل ذاتی ما به ایجاد و حفظ ارتباط صمیمانه است. البته اهمیت‌دادن بیش از حد به افکار دیگران به قیمت سلامت روانمان تمام می‌شود، پس باید بدانیم چطور جلوی آن را بگیریم تا در باتلاق «جلب رضایت همه آدم‌ها به هر قیمتی» فرو نرویم. همراه ما باشید تا چند راهکار عالی برای اهمیت‌ندادن به فکر دیگران را با هم مرور کنیم.

چرا به فکر دیگران اهمیت می‌دهیم؟

هزاران سال پیش، نیاکان ما زندگی گروهی و اجتماعی داشتند. شکارکردنشان، کارکردنشان و مراقبت‌کردنشان در کنار هم بود و طردشدن از گروه مرگ آنان را در پی داشت. امروزه اگرچه تعداد لایک‌های آخرین پستمان ربطی به مرگ و زندگی ما ندارد، عجیب باعث نگرانی ما می‌شود که از همین «نیازِ پذیرفته‌شدن» گذشتگانمان نشئت می‌گیرد.

در دورانی که ما زندگی می‌کنیم، شبکه‌های اجتماعی تأثیر زیادی بر ما دارند و تعداد لایک‌ها و دنبال‌کننده‌ها مستقیما بر احساس ارزشمندی افراد اثر می‌گذارند. تلاش بیش از حد برای جلب رضایت دیگران و اهمیت‌دادن به افکار آنها شاید ناشی از آسیب‌های دوران کودکی، اضطراب اجتماعی زیاد یا اعتماد‌به‌نفس کم افراد باشد.

این اهمیت‌دادن مفید است یا مضر؟

صرف زمان و انرژی بیش از حد برای افکار دیگران به سلامت روان آسیب می‌زند و ما را وارد دور باطلی از ناامنی و آسیب‌پذیری می‌کند. از‌ طرفی نمی‌توانیم و نباید نقش بسزای این مسئله در ایجاد روابط سالم و پرمعنا را انکار کنیم. اگر با کلام یا رفتار خود به کسی آسیب می‌زنیم، باید ناراحتی او برایمان مهم باشد تا درصدد جبران و رفع دلخوری بر‌آییم. در غیر این صورت قطعا نمی‌توانیم روابط عمیق و عاطفی با دیگران برقرار کنیم. اما این اهمیت به افکار آدم‌ها نباید همیشگی باشد!

فایده‌های اهمیت‌ندادن به فکر دیگران

اولین تأثیر اهمیت‌ندادن به فکر دیگران آسایش خیال و آزادی فکر است. دیگر فایده‌های آن عبارت‌اند از:

  • ترس از قضاوت همیشه مانعی بزرگ برای انجام‌دادن کارهای ریزودرشت است. حتی نمی‌توانیم خود واقعی‌مان باشیم. لباسی که می‌پوشیم، کلامی که به زبان می‌آوریم و هر کاری که انجام می‌دهیم ممکن است برای جلب رضایت دیگران باشد. با پاره‌کردن این طناب اسارت، راحت‌تر می‌توانیم خود واقعی‌مان را پیدا کنیم.
  • آرام‌‌آرام مقابله با اصرار هم‌سالان برای انجام کارهای خطرناک و غیراخلاقی راحت‌تر می‌شود.
  • راحت‌تر می‌توانیم به افراد نیازمند کمک کنیم و دایره مهربانی را گسترش دهیم.
  • با ایجاد روابط مثبت و حمایت‌گرانه بیشتر احساس امنیت می‌کنیم و عزت‌نفس خود را افزایش می‌دهیم.

نشانه‌های اینکه بیش از حد به فکر دیگران اهمیت می‌دهیم!

فراموش نکنید که تمام نگرانی‌ها و دغدغه‌های اطرافیان ما ارزش شنیدن و اهمیت‌دادن ندارند. اگر این چند نشانه را در خود می‌بینید، به نظرات دیگران بیشتر از سلامت روان خود اهمیت می‌دهید:

  • پاسخ شما به انتقاد همیشه «تغییر» است فارغ از اینکه انتقاد چیست و از سوی چه‌ کسی است.
  • به دیگران اجازه می‌دهید برای شما تصمیم بگیرند.
  • مرزهای شخصی ندارید.
  • کمال‌گرا هستید.
  • اگر با نظر دیگران مخالف باشید، سکوت می‌کنید.
  • آرامش شما وابسته به تأیید دیگران است.
  • مدام عذرخواهی می‌کنید، حتی زمانی که کار اشتباهی انجام نداده‌اید.
  • به‌ندرت نه می‌گویید.

چطور به فکر دیگران اهمیت ندهیم؟

تک‌تک لحظاتی که برای جلب نظر مثبت آدم‌ها تلاش می‌کنیم، از خود واقعی‌مان دور و دورتر می‌شویم. اگر با چنین مشکلی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنید‌، به‌کمک نکات و تمرینات این بخش می‌توانید اهمیت افکار دیگران را در ذهن خود به حداقل برسانید.

۱. بدانید چقدر ارزشمندید!

ارزش‌هایی که داریم، دلایل قرص‌و‌محکم اعمال ما هستند. اگر به‌خاطر حفظ سلامتی خود غذاهای سالم و مقوی می‌خورید، به‌خاطر علاقه‌ای که به دوستان خود دارید با آنها وقت می‌گذرانید یا به‌خاطر ارزشی که برای صداقت قائلید حاضر به دروغ‌گویی نمی‌شوید، نباید به نظرات و افکار دیگران درباره ارزش‌های خود اهمیت بدهید. در واقع با تعهد به ارزش‌های خود اعتماد‌به‌نفس کسب می‌کنید تا ذره‌ای به افکار دیگران اهمیت ندهید.

۲. اهداف مهم خود را دنبال کنید

هدفمند که باشید، دیگر اصلا برای شما مهم نخواهد بود که دیگران درباره انتخاب‌ها، اولویت‌ها و سبک زندگی‌تان چطور فکر می‌کنند. هدف هرچه باشد (تشکیل خانواده، کارکردن و پول‌درآوردن یا موفقیت در حوزه‌ای خاص) مادامی که با ارزش‌هایتان همسو باشد، نظرات دیگران را کم‌رنگ و بی‌اهمیت می‌کند.

۳. بین اطرافیانتان چند آدم مهم انتخاب کنید

در محیط کار، مدرسه، خانواده و شبکه‌های اجتماعی روزانه با صدها و هزاران نفر در ارتباطیم که نظرات همه آنها نباید به یک اندازه برای ما مهم باشد. برای حفظ تعادل دور خود را با افرادی احاطه کنید که پذیرای خود واقعی‌تان هستند و کوچک‌ترین نشانه‌ای از قضاوت در رفتار آنها نمی‌بینید. برای رشد فردی و اجتماعی می‌توانید تا حد مشخصی به افکار و نظرات این افراد اهمیت دهید.

۴. از افراد قضاوتگر فاصله بگیرید

اگر از ارتباط با شخصی نه‌تنها انرژی مثبت دریافت نمی‌کنید، بلکه انگشت قضاوتش هم مدام به‌سمت‌تان دراز است، هیچ اشکالی ندارد که به این رابطه خاتمه دهید! مسئولیت تصمیماتی که می‌گیرید تمام‌و‌کمال بر عهده شماست و جدا از چارچوب انتقاد سازنده، کسی اجازه قضاوت‌کردن ندارد. برای آنکه افراد سمی را از زندگی شخصی خود دور نگه دارید، حتما بین خود و این افراد یک مرز محکم بکشید!

۵. قضاوتگر نباشید

قضاوت نکنید تا قضاوت نشوید. دفعه بعدی که فکرتان به‌سمت قضاوت دیگران رفت، کمی مکث کنید و این انتقاد را با فکری خنثی یا مثبت جایگزین کنید. مثلا اگر می‌بینید همکارتان لباس نامناسبی پوشیده است که با سلیقه شما جور نیست، به‌جای آنکه به تناسب لباس با اندام او فکر کنید، به خود بگویید: «چقدر خوب که اعتمادبه‌نفس کافی برای پوشیدن چنین لباسی را دارد.»

۶. پذیرش انتقاد سازنده را بیاموزید

برخورد درست با انتقاد سازنده را بشناسید و از آن برای پیشرفت خود استفاده کنید. در درجه اول اشتباهات خود را بدون حالت تدافعی بپذیرید و از فرد منتقد بخواهید برای بهبود وضعیت پیشنهادی بدهد یا راهنمایی‌تان کند. اگر حرف‌هایش مبهم است، توضیح بخواهید و راحت درباره آن حرف بزنید.

۷. بدانید آدم‌ها آن‌قدر که فکر می‌کنید در فکر شما نیستند!

ما نمی‌توانیم جلوی فکرکردن آدم‌ها را بگیریم. هرطوری قدم برداریم، کسی هست که درباره‌مان فکر کند و نظر بدهد، اما نه به آن شدتی که تصور می‌کنیم! «آدم‌ها به سردرد ساده خود بیشتر از دیگران اهمیت می‌دهند.»

۸. چند روزی از شبکه‌های اجتماعی دور شوید

دوری از رسانه‌های اجتماعی

موقتا از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید. هرچقدر بیشتر از احوال زندگی مردم باخبر باشید، بیشتر ذهنتان درگیر این است که آنها درباره زندگی شما چه فکری می‌کنند. نه عکسی ببینید، نه عکسی بگذارید، نه خبری بشنوید، نه خبری منتشر کنید. چند روز بی‌خبری مطلق بهترین راه برای شروع عادت دل‌چسب کم‌محلی به افکار دیگران است.

۹. هیچ‌وقت فکر کسی را نخوانید

یادتان باشد که سخت‌گیرترین منتقد ما احتمالا خودمان هستیم، اما قرار نیست هر تصوری را که درباره خود داریم بپذیریم! بلکه باید این افکار منفی را تا حد امکان به چالش بکشیم. این درست‌ترین مسیر رسیدن به خودآگاهی است. اگر فکر می‌کنید اطرافیان از شما مطمئن‌تر و توانمندترند، به خود یادآوری کنید که نه دلیل محکمی مبنی بر درست‌بودن این اندیشه دارید، نه قادرید درون سر آدم‌ها را ببینید و واقعا بفهمید درموردتان چطور فکر می‌کنند!‌ بنابراین بهترین کار ممکن اجتناب از این افکار مزاحم است.

۱۰. به خودتان یادآوری کنید که قرار نیست همه را خوشحال نگه دارید!

آدم‌ها همیشه موضوعی برای غرزدن و اعتراض پیدا می‌کنند! حتی اگر تمام تلاشتان را به کار ببندید، نمی‌توانید در آن واحد همه را راضی نگه دارید. پس چرا اجازه دهید بر احساسات‌تان اثر بگذارند؟ چرا افکار و نظرات آنها خوب بودن یا نبودن شما را تعریف کند؟ می‌دانیم که گفتن راحت‌تر از عمل‌کردن است. با‌این‌حال باید با تمرین به خود بیاموزید که نمی‌توانید دائما برای خوشحال نگه‌داشتن آدم‌ها انرژی صرف کنید.

۱۱. مقایسه و ناامیدی را کنار بگذارید

دوری از مقایسه و ناامیدی

مقایسه‌ همیشگی خود با دیگران مسیر لغزنده‌ای است که قدم‌گذاشتن در آن باعث می‌شود حتی از دستاوردهای خود احساس شرمندگی کنید. شاید تصور کنید «از دیگران عقب مانده‌اید» یا دست‌کم آنها درباره شما این‌طور فکر می‌کنند! این نکته را به خود یادآوری کنید که شما تنها کسی هستید که در مسیر زندگی‌تان حرکت کرده است و این مسیر با زندگی هیچ‌کس قابل‌مقایسه نیست.

۱۲. پذیرش خود را تمرین کنید

فارغ از افکار و نظرات دیگران، از خود بپرسید «می‌خواهم چه‌کسی باشم؟»

از وضعیت فعلی تا نقطه ایدئال ذهنی خود یک چشم‌انداز درازمدت بسازید و به خاطر بسپارید که هر شخصیتی در هر برهه‌ای از زمان دارید، ارزشمند و ستودنی است. درنتیجه اگر کسی در تصورتان از آینده دخالت می‌کند، فقط و فقط باید با هدف حمایت از شما و رسیدن به آن نقطه ایدئال باشد و لاغیر!

۱۳. خود را بابت اشتباهات ببخشید

حتی اگر تصمیم بد و اشتباهی بگیرید، ذره‌ای از ارزشتان کم نمی‌شود. همه اشتباه می‌کنند. به‌جای آنکه تمام فکروذکرتان را معطوف اشتباهات خود و تصور دیگران درباره آن اشتباهات کنید، خود را ببخشید و از کنار آنها ساده عبور کنید. عبارات تأکیدی مثل «من لایق و ارزشمند هستم» برای ازبین‌بردن نگرانی‌ها و انجام‌دادن کارهای بزرگ‌ بسیار مفیدند.

۱۴. از مشاور کمک بگیرید

آخرین راهکار صحبت با مشاور و درمانگر است. این افراد به شما کمک می‌کنند مهارت‌های مواجهه با انتقاد و افزایش اعتمادبه‌نفس را یاد بگیرید و به‌کمک این مهارت‌ها، کمتر به افکار دیگران اهمیت بدهید. رفتار درمانی شناختی (CBT) شیوه درست فکرکردن را به ما می‌آموزد و با تمرینات آن یاد می‌گیرید با بازخوردهای ناسالم و استرس‌های غیرضروری چطور مواجه شوید تا کمترین آسیب را ببینید.

در آخر

ما همه دوست داریم موردپسند و موردتأیید آدم‌های اطرافمان باشیم. این پذیرش و تأیید گیرنده‌های اکسی‌توسین را در مغز فعال و احساس امنیت را تقویت می‌کند. اما اگر از حد بگذرد، نه‌تنها اثر مثبتی ندارد، بلکه ریشه‌های اضطراب و ضعف‌های شخصیتی ریزودرشت را آبیاری می‌کند. بنابراین لازم است همه ما با روش‌های اهمیت‌ندادن به افکار دیگران آشنا باشیم و با مرزگذاری صحیح، سلامت روان خود را قربانی جلب رضایت غریبه و آشنا نکنیم.

شما چقدر به نظرات و افکار دیگران اهمیت می‌دهید؟ در بخش نظرات از تجربه‌های خود برای ما بگویید.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر



منبع