انجام به‌موقع تکالیف با کمک والدین کنترل گر

والدین کنترل گر؛ نشانه‌ها، معایب و مزایای فرزندپروری هلیکوپتری_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

یکی از روشهای تربیتی که امروزه هم زیاد رایج شده، فرزندپروری هلیکوپتری است. در این شیوه تربیتی والدین همانند هلیکوپتر در حال پرواز مدام در حال کنترل حرکات فرزندشان می باشند و خودشان را در همه جنبه‌های زندگی فرزندشان دخیل می‌کنند. در این مقاله درمورد ویژگی‌های والدین کنترل گر و جوانب مثبت و منفی این شیوه تربیتی می‌گوییم. با ما همراه باشید.

نشانه های والدین هلیکوپتری

دکتر میچل رینولدز، روان‌شناس بالینی، می‌گوید: «والدین کنترل گر تمایل بیشتر از حدی برای محافظت از فرزندانشان دارند و مدام دلواپس آنها می باشند. زیاد تر اوقات برنامه‌های ریز و درشت فرزندشان را مدیریت می‌کنند و همیشه به‌جستوجو آن‌اند که همه‌چیز را برای فرزندشان راحت‌تر کنند.»

والدین هلیکوپتری بیشتر از حد محافظت‌کننده و کنترل‌گرند و دلنشین اینجاست که این نقش محافظ را مسئولیت و ماموریت خودشان می‌دانند. دکتر کارولین دایچ، نویسنده کتاب اختلالات اضطرابی می‌گوید: «والدین هلیکوپتری همیشه در روبه رو ازمایش ها و به‌اختصاصی پیروزی‌ها یا ناکامی‌های فرزندانشان خود را مسئول می‌دانند. این افراد به نقش پررنگ خود در زندگی فرزندشان زیاد افتخار می‌‌کنند و اعتقاد دارند که این شیوه فرزندپروری هیچ مشکلی ندارد.»

یکی دیگر از نشانه های والدین کنترل گر این است که زیاد تر اوقات حق انتخاب را از فرزندشان می‌گیرند، دوستان و فعالیت‌های روزانه فرزندشان را خودشان انتخاب می‌کنند، همیشه خودشان را داخل بازی بچه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند فرزندشان مقداری با خودش خلوت کند و تنهایی سرگرم باشد.

علل رفتارهای کنترل‌گرانه والدین

۱. هراس از عواقب ناگوار

همه والدین دوست دارند فرزندشان همیشه شاد و موفق باشد، اما این ویژگی والدین کنترل گر است که همیشه از طردشدن فرزندش یا ناکامی‌خوردن او واهمه دارند و می‌خواهند به هر طریقی جلوی این اتفاقات ناگوار را بگیرند. گرچه ناکامی‌خوردن فرزند اتفاقی ازردهکننده است، همین اشتباهات کودک و چالش‌های گوناگون با اهمیت ترین عامل پیروزی افراد و افزایش تاب‌آوری آنها محسوب خواهد شد. والدین کنترل گر می‌خواهند از هر اتفاق ناگواری که در کمین فرزندشان است، پیشگیری کنند، در حالی که نمی‌دانند با این کار چه آسیبی به شخصیت فرزندشان می‌زنند.

۲. حس اضطراب

نگرانی در عرصه‌های گوناگون از جمله اقتصاد، بازار کار و مشکلات اجتماعی امکان پذیر والدین را وادار کند تا برای محافظت از فرزندشان مدام در زندگی او دخالت و به این نحو از او مراقبت کنند. این حس اضطراب و نگرانی امکان پذیر والدین را به این باور رساند که می‌توانند فرزندشان را از همه صدمه‌ها مصون بدارند، اما این باور درستی نیست.

۳. جبران بیشتر از حد

والدینی که در کودکی به آنها بی‌توجهی شده است یا آنها را نادیده گرفته‌اند امکان پذیر برای جبران این رفتارها بخواهند بیشتر از حد فرزندشان را کنترل کنند.

۴. تأثیرپذیری از والدین دیگر

بعضی اوقات برخی والدین با دیدن والدین هلیکوپتری دیگر و رفتارها و دقت‌های بیشتر از حد آنها، عذاب وجدان می‌گیرند و فکر می‌کنند خودشان والدین خوبی برای فرزندانشان نیستند و برای جبران رفتارهایشان را تحول خواهند داد و به والدین هلیکوپتری تبدیل خواهد شد.

تائیرات منفی رفتارهای والدین کنترل گر

تعداد بسیاری از والدین کنترل گر در ابتدا با مقصد مراقبت از فرزندشان و دقت به او این شیوه را در پیش می‌گیرند، اما به‌مرور زمان رفتارهای نظارتی آنها افزایش می‌یابد و می‌خواهند خودشان را در همه فعالیت‌های مربوط به فرزندشان دخالت بدهند. در این تکه از مقاله چند مورد از با اهمیت ترین تاثیرات والدین کنترل گر را می‌گوییم.

۱. افت اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس فرزند

مشکل مهم فرزندپروری بیشتر از حد کنترل‌گرانه این است که نتیجه‌ای معکوس می‌دهد. والدین کنترل گر مدام برای بهبود کارکرد فرزندشان در فعالیت‌های گوناگون مربوط به او دخالت می‌کند و انجام بیشتر از حد این کار این حس را به فرزندشان منتقل می‌کند که «والدینم به من مطمعن کافی برای انجام این کار را ندارند.» و اعتمادبه‌نفس کودک خدشه‌دار می‌بشود.

۲. تحکیم‌نشدن توانایی‌های مقابله‌ای فرزند

اگر قرار باشد والدین در همه ناکامی‌ها و لحظات ناگوار فرزندشان کنارش باشند یا برای پیشگیری از اتفاقات ناگوار مدام در حال انجام عمل های گوناگون باشند، بعد چه وقتی کودک یاد می‌گیرد که ناکامی‌هایش را فهمیدن کند، با آنها کنار بیاید و در پی تلاش برای پیشرفت‌کردن باشد؟ والدین هلیکوپتری مانع از تحکیم توانایی‌های مقابله‌ای در وجود فرزندشان خواهد شد. بر پایه پژوهشی که در سال ۲۰۱۸ انجام شد، والدینی که بیشتر از حد بر رفتارها و فعالیت‌های فرزندشان نظارت می‌کنند، توانایی شناسایی و تنظیم احساسات را از فرزندشان سلب می‌کنند.

۳. افزایش اضطراب فرزند

با دقت به پژوهشی که در مجله مطالعات کودک و خانواده انتشار شده است، حرکت نظارتی بیشتر از حد والدین کنترل گر علتافزایش اضطراب و افسردگی کودکان می‌بشود.

۴. گسترش‌نیافتن توانایی‌های زندگی

امکان پذیر والدینی که همیشه آماده‌اند تا بند کفش‌های فرزندشان را ببندند، بشقاب غذاخوری او را جمع کنند، اتاقش را مرتب کنند و مواظب انجام تکالیف به‌موقع او باشند، در ظاهر والدینی همراه و حمایتکننده به‌نظر همراه شوند، اما در حقیقت کنترل‌گری بیشتر از حد آنها مانع جدا گانه‌شدن و یادگیری توانایی‌های زندگی فرزندشان می‌بشود.

۵. ممانعت از خودکارآمدی فرزند

والدین هلیکوپتری به‌جای این که روش درست دفاع‌کردن از خود را به فرزندشان آموزش بدهند، خودشان داخل عمل خواهد شد و از او دفاع می‌کنند. آیا این والدین در همه مرحله های زندگی فرزندشان کنارش خواهند می بود؟ این کودکان بزرگ خواهد شد و در محیط مدرسه و بعدها در محل کار نمی توانند به خوبی با چالش‌ها کنار همراه شوند. دلنشین است بدانید که والدین کنترل گر در بزرگسالی فرزندشان هم دست از سر او برنمی‌دارند و با رفتارهای بیشتر از حد نظارتی به اعتمادبه‌نفس او صدمه می‌زنند.

دکتر دبورا گیلبوا، متخصص فرزندپروری، می‌گوید: «همیشه باید به‌جستوجو زمان‌هایی باشیم که یک قدم از حل مشکلات فرزندمان عقب‌نشینی کنیم. اجازه‌دادن به فرزند برای حل مشکلات و پیداکردن راه‌حل علتمی‌بشود انعطاف‌پذیر و بااعتمادبه‌نفس بار بیاید.»

جنبه‌های مثبت فرزندپروری هلیکوپتری

گرچه کلمه والدین هلیکوپتری طبق معمول به‌شکل تحقیرآمیزی منفعت گیری می‌بشود، فرزندپروری هلیکوپتری مطلقا بد نیست. فرزندان والدین هلیکوپتری همیشه به‌موقع می‌رسند، تکالیفشان را انجام خواهند داد و در چارچوب مشخصی حرکت می‌کنند. والدین هلیکوپتری مایل‌اند همیشه در جریان کارکرد تحصیلی فرزندشان باشند و اگر فهمید کم شدن تحصیلی فرزندشان شوند، هر کاری که از دستشان برآید برای برای حمایتاز او انجام خواهند داد. این حمایتدر همه عرصه‌های زندگی فرزندان والدین کنترل گر جریان دارد. والدین هلیکوپتری همیشه برای حل مشکلات و چالش‌های فرزندشان همه کوشششان را می‌کنند.

اهمیت‌دادن به سلامت جسم و روان فرزند زیاد هم خوب است، اما مهم‌تر این است که در کنار این حمایتبه فرزندتان فضایی برای رشد، یادگیری توانایی‌های تازه و کنارآمدن با ناکامی را بدهید.

ازمایش ها بزرگ‌سالانی که والدین هلیکوپتری داشته‌اند

محققان دانشگاه مری واشنگتن در یک نظرسنجی از افرادی که والدین کنترل‌گر داشتند، خواستند که احساسشان را درمورد این شیوه تربیتی گفتن کنند. چند مورد از نظرات کاربران عبارت‌اند از:

  • «زیاد تر اوقات مضطربم و حس ناامنی مبهمی همه وجودم رو در بر می‌گیره.»
  • «در همه موقعیت‌های شغلی‌ام مدام دلواپس این بوده‌ام که مبادا خطایی کنم و و علتناامیدی دیگران بشم. این حس واقعا زجرآوره.»
  • «والدین هلیکوپتری من همیشه انتظاراتی بیشتر از حد توان من دارن و نمی‌پذیرن که من فرد بالغی شده‌ام.»
  • «من با مادری کنترل‌گر بزرگ شدم و به‌معنی واقعی هیچ مهارتی یاد نگرفتم. اکنون فردی ۴۰ساله‌ام که هیچ اعتمادبه‌نفسی نداره و مدام حس بی‌ارزشی می‌کنه.»

می‌بینید؟ با وجود این که والدین کنترل‌گر فکر می‌کنند این بهترین شیوه پرورش‌کردن فرزند است، فرزندانشان با آنها هم‌نظر نیستند و هر کدام به‌نحوی از زندگی‌شان ناخشنود‌اند.

چطور والدین کنترل گر نباشیم؟

خودتان والدی کنترل‌گر هستید یا همسرتان؟ در این تکه از مقاله درمورد نحوه برخورد با والدین کنترل گر و پیشگیری از حرکت کنترل‌گرانه می‌گوییم.

۱. مانع جدا گانه‌شدن فرزندتان نشوید

جدا گانه‌شدن کودک فرایندی تدریجی است. به گمان زیاد از همان دوران کودکی این جملات را از فرزند خردسالتان می‌شنوید: «می‌خوام خودم انجامش بدم» یا «خودم می‌تونم». گفتن این جملات ابراز نیاز او به جدا گانه‌شدن و اولین قدم برای حرکت به سوی استقلال زیاد تر است. با نظارت غیرمستقیم اجازه بدهید فزندتان کارهای شخصی‌اش را خودش انجام بدهد؛ حتی اگر صدها بار در این مسیر نادرست کند و ناکامی بخورد. به فرزندتان آزادی مشابه با سن او بدهید. با این کار به فرزندتان نشان می‌دهید که به او مطمعن دارید و به رشد فردی‌اش احترام می‌گذارید. با تکرار محول‌کردن کارها به فرزندتان هم به‌مرور زمان استقلال او افزایش می‌یابد و هم شما از نقش والدگری کنترل‌گرانه فاصله می‌گیرید.

۲. به فرزندتان اجازه بدهید نظراتش را گفتن کند

تمایلات گوناگون در وجود هر انسانی نهادینه شده‌اند. به‌خاطر همین است که سبک غذاخوردن، خوابیدن و بازی‌کردن هر کودکی با فرد دیگر متفاوت است. کودکان از همان سال اول زندگی که تا این مدت توانایی سخن بگویید‌کردن و گفتن جملات آشکار را ندارند، با ایما و اشاره و حرکات گوناگون شما را با سرگرمی‌ها، بازی‌ها و غذاهای موردعلاقه‌شان آشنا می‌کنند. به فرزندتان اجازه بدهید درمورد علاقه‌مندی‌هایش سخن بگویید و نظراتش را گفتن کند.

۳. به فرزندتان حق انتخاب بدهید

کودکان باید همه چیز را بیاموزند، از جمله این که چطور انتخاب‌های عاقلانه‌ای داشته باشند. از همان سال‌های ابتدایی زندگی به کودک حق انتخاب بدهید. برای مثال از کودک خردسالتان سوال کنید: «به‌گفتن بین‌وعده دوست داری چی بخوری؟» یا «دوست داری کدوم لباس رو بپوشی؟»

از طریق این آزمون و خطاها علاوه بر این که اعتمادبه‌نفس کافی برای انتخاب‌های درست را به فرزندتان می‌دهید، خودتان هم از نقش همیشگی ناظر فاصله می‌گیرید.

۴. انتظارات ازپیش‌تعیین‌شده خود را کنار بگذارید

با اهمیت ترین قدم در جهت افت رفتارهای کنترل‌گرانه، کنارگذاشتن توقعات بی‌جا است. هر پدر و مادری برای فرزندش امید و آرزوهایی دارد. اما آیا تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که با تلاش برای جهت‌دهی به فرزندتان و برآورده‌کردن انتظارات شما، او را از علایق و استعدادهایش دور می‌کنید؟

به فرزندتان پشتیبانی کنید علایق و استعدادهایش را کشف کند و در صورت نیاز او را راهنمایی کنید. با این کار به بهترین شکل ممکن به فرزندتان نشان می‌دهید که برای علایق او قیمت قائلید و در هر شرایطی کنارش هستید.

کلام پایانی

والدین کنترل گر با مقصد پیشگیری از ناکامی‌خوردن و ناکامی فرزندشان مدام مواظب او می باشند و همانند هلیکوپتری که در حال پرواز است همه رفتارها و فعالیت‌های فرزندشان را زیر نظر می‌گیرند. با جوانب منفی این شیوه فرزندپروری آشنا شدید، اگر تابه‌حال والدی هلیکوپتری بوده‌اید، تلاش کنید با قدم‌های کوچک کم‌کم کنترل‌کردن مداوم فرزندتان را کنار بگذارید و به پرورش استقلال او پشتیبانی کنید.

شما هم نشانه‌های والدین کنترل گر را دارید؟ به‌نظرتان این شیوه تربیتی چه جوانب مثبت و منفی فرد دیگر دارد؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در بین بگذارید.

با اهمیت ترین و سخت‌ترین ماموریت پدران و مادران پرورش فرزند است

پرورش کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا




والدین کنترل گر؛ نشانه‌ها، معایب و مزایای فرزندپروری هلیکوپتری سیاه پوش


1715003868 475 والدین کنترل گر؛ نشانه‌ها، معایب و مزایای فرزندپروری هلیکوپتری سیاه پوش

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

مادر و پسر در حال صحبت‌کردن - علت پرحرفی کودکان

علت پرحرفی کودکان؛ چطور حرکت کنیم؟_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

سخن بگویید‌کردن بچه‌ها واقعا شیرین و دوست‌داشتنی است، اما تابه‌حال یک روز کامل را با کودکی گذرانده‌اید که مدام در حال سخن‌زدن است؟ فکر کنید کودکی خردسال دارید که روزی چندصد بار می‌گوید «مامان» و اصرار دارد به هر جمله‌ای که می‌گوید عکس العمل نشان دهید. اگر پای سخن بگویید‌های والدینی بنشینید که کودک خردسال دارند، به‌گمان زیاد از سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد کودکشان گله های خواهند کرد. در این مقاله درمورد علت پرحرفی کودکان می‌گوییم. با ما همراه باشید.

پرحرفی کودکان نشانه چیست؟

کودکان با سخن بگویید‌کردن بی‌وقفه مقدار صبر و مقاومت والدین را می‌آزمایند. هر مرحله از رشد کودک چالش‌های خاص خودش را دارد. در مرحله‌ای که کودک یاد می‌گیرد با کلمات گوناگون جملات معنادار بسازد، کم‌کم مقدار سخن بگویید‌کردن او زیاد تر می‌بشود. سخن بگویید‌کردن و سوال پرسیدن راه حلهایی‌اند که کودک برای آشنایی زیاد تر با محیط منفعت گیری می‌کند و دنیای اطرافش را زیاد تر می‌شناسد.

گرچه بعضی اوقات این سخن بگویید‌کردن بی‌وقفه کودک زیاد آزاردهنده است و امکان پذیر بخواهید با جست‌وجوی راه‌های ساکت‌کردن کودک با گفتن «چکار کنیم بچه کمتر سخن بزنه؟» به‌جستوجو یافتن راه‌حل باشید، ملزوم است بدانید که این اوضاع موقتی است. با بزرگ‌ترشدن کودک و افزایش درکش از محیط کم‌کم سخن بگویید‌کردن او کمتر خواهد شد. صبور باشید و بدون خشمگینی کودکتان را با دنیای اطرافش آشنا کنید.

علت پرحرفی کودکان چیست؟

۱. اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی (ADHD)

بعضی اوقات علت روانشناسی پرحرفی کودک ابتلا به برخی اختلالات رفتاری است. طبق معمول کودکانی که دچار اضطراب، اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی و دیگر اختلالات رفتاری می باشند، تمایل بیشتری به سخن بگویید‌کردن دارند. در صورتی پرحرفی کودکان نشانه تکانشگری و ابتلا به اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی است که کودک صرف‌نظر از محیط و اطرافیان، بی‌وقفه سخن بزند و مدام سخن بگویید دیگران را قطع کند.

۲. اضطراب

اگر کودک میانه سخن بگویید‌کردن بی‌وقفه استرس دارد، علت پرحرفی اضطراب درونی اوست. گرچه اضطراب کودک طبق معمول با رفتارهایی همانند خجالت‌کشیدن یا گوشه‌گیری همراه است، بعضی اوقات کودکان خردسال اضطرابشان را با پرحرفی نشان خواهند داد.

۳. هوش زیاد

سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد کودک همیشه حاکی از ابتلا به اختلالات رفتاری گوناگون نیست و بعضی اوقات امکان پذیر نشانه‌ای از توانایی کلامی بسیار او باشد که در کودکان تیزهوش رایج است. یافتن راه‌های فرد دیگر برای ابراز وجود کودک و ربط با دیگران امکان پذیر وابستگی کودک به سخن بگویید‌کردن با شما را تا حد بسیاری افت دهد.

۴. اوتیسم

اگر سخن بگویید‌کردن بی‌وقفه کودک با دیگر مشکلات اجتماعی همانند ربط چشمی ضعیف، پافشاری زیاد روی یک نوشته یا مشکل در برقراری ربط متقابل همراه است، امکان پذیر نشانه‌ای از طیف اوتیسم باشد. اگر دلواپس سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد کودکتان هستید، بهتر است در این باره با متخصص کودکان مشورت کنید.

راهکارهای مقابله با پرحرفی کودکان

علت پرحرفی کودکان هرچه باشد، بعضی اوقات والدین واقعا از این‌همه سوال و جواب خسته خواهد شد. اگر اکنون در این حالت هستید و هرلحظه وسوسه می‌شوید که به کودک بگویید «ساکت باش دیگه»، باید بدانید که این راهکار مؤثری نیست؛ امکان پذیر در لحظه کودک ساکت بشود، اما تأثیر مثبت و ماندگاری روی او ندارد.

۱. تعیین کنید چه سخن بگویید‌هایی نیاز به جواب دارند

همه سخن‌های کودک خطاب به شما نیستند و بعضی اوقات در حال بازی‌کردن با خودش سخن می‌زند و واقعا نیازی به پاسخی از جانب والدین ندارد. به سخن‌هایی که کودک خطاب به شما می‌گوید و سؤالاتی که می‌پرسد، با مهربانی جواب بدهید ولی داخل حریم سخن بگویید‌کردن او با خودش یا اسباب‌بازی‌هایش نشوید و اجازه بدهید تنها بازی‌کردن را یاد بگیرد. برای مثال اگر می‌گوید «من می‌خوام با رنگ‌های آبی و قرمز و بنفش نقاشی بکشم» این جمله نیازی به جواب یا واکنشی از سمت شما ندارد. اما اگر می‌گوید «مامان، به این نقاشی نگاه کن، خوب کشیده‌ام؟»، یعنی باید به تصویری که خلق کرده است دقت کنید و مهربانانه نظر بدهید.

۲. حدومرز تعیین کنید

به زبانی ساده و قابل‌فهمیدن به کودک توضیح دهید که کارهای فرد دیگر هم دارید که باید در طول روز انجام بدهید و بازی با او را هم در فهرست کارهایتان بگنجانید. وقتی از روز را به نشستن کنار فرزندتان و بازی‌کردن و سخن بگویید‌کردن با او تعلق دهید. در این زمان هیچ کار متفرقه فرد دیگر انجام ندهید و همه توجهتان را معطوف بازی‌کردن با او کنید. با این کار نیاز کودک به بودن در کنار شما از بین بردن می‌بشود و هنگامی مشغول کارهای دیگر شوید، مدام دنبالتان نخواهد می بود. هنگامی زمان مشخصی از روز را به زمان‌گذراندن با کودک تعلق می‌دهید، کم‌کم می‌فهمد چه وقتی زمان بازی‌کردن و سخن بگویید‌کردن با شما است.

۳. مواظب لحنتان باشید

هیچ زمان سخن‌هایتان را با لحن تند یا جملات منفی به کودک نگویید. شنیدن جملاتی همانند «تو هیچ‌زمان دست از سخن‌زدن برنمی‌داری!» علتمی‌بشود در ذهن کودک تصوری منفی از خودش شکل بگیرد و خجالت‌زده بشود. به‌جای سخن بگویید‌کردن با لحن تند، به کودک بگویید «من عاشق شنیدن سخن‌های تو هستم، اما کارهای فرد دیگر هم دارم که باید انجام بدم. هروقت کارهام تموم شد، با هم سخن بگویید می‌کنیم. باشه عزیزم؟» این لحن سخن بگویید‌کردن علتمی‌بشود کودک بفهمد شما همیشه دوستش دارید و فقط ماموریت های فرد دیگر هم دارید که نمی‌توانید همه‌زمان کنارش باشید.

چطور خودتنظیمی و کنترل تکانه را به کودک بیاموزیم؟

هیچ کودکی تجهیزبه توانایی‌های گوناگون به دنیا نمی‌آید؛ ما والدین توانایی‌های گوناگون را به آنها می‌آموزیم. همه کودکان برای تحکیم توانایی‌های خودتنظیمی و کنترل تکانه نیاز به الگو و انجام تمرینات مکرر دارند. علت پرحرفی کودکان هرچه باشد، شما باید به روشای سرگرم‌کننده خودتنظیمی را به کودک خود بیاموزید.

۱. وقتی از روز را به تمرین سکوت تعلق دهید

به‌مرور زمان باید تحمل ساکت‌ماندن فرزندتان را افزایش دهید. به کودک بگویید «بیا چند دقیقه هیچی نگیم و یک کار سرگرم‌کننده انجام بدیم، برای مثال نقاشی بکشیم یا با لگوها بازی کنیم». از زمان‌های مختصر اغاز کنید و به‌مرور زمان این زمان را افزایش دهید. در ابتدا همراهی‌اش کنید و به‌مرور اجازه دهید به‌تنهایی مشغول بازی‌کردن بشود. اسباب‌بازی‌های متنوع در اختیارش بگذارید تا انگیزه‌اش برای بازی‌کردن افزایش و برای سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد افت یابد.

۲. خودکنترلی را با کودک تمرین کنید

با تمرین و بازی به کودک یاد بدهید که همیشه باید با دقت به سخن‌های شما گوش کند. کتاب‌های مرتبط با این نوشته برایش بخوانید و اهمیت گوش‌دادن زمان سخن‌زدن دیگران را از زبان شخصیت‌های قصه روایت کنید. حتی می‌توانید خودتان قصه‌ای دلنشین بسازید و با نهی‌کردن پرحرفی شخصیت‌های قصه، غیرمستقیم به کودک یاد بدهید که بیشتر از حد سخن بگویید‌کردن کار خوشایندی نیست.

کلام پایانی

در این مقاله درمورد علت پرحرفی کودکان و راهکارهای مقابله با آن گفتیم. زیاد تر اوقات سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد کودک زیاد طبیعی و جزو مرحله های رشد اوست. با رشد کودک کم‌کم مقدار سخن بگویید‌کردن او افت می‌یابد. یقیناً طبیعی است که از پرحرفی کودکتان کلافه شوید، بعد بدون این که حس گناه کنید، صبور باشید و از راهکارهای اراعه‌شده در این مقاله منفعت گیری کنید.

به‌نظر شما علت سخن بگویید‌کردن بیشتر از حد کودکان چیست؟ شما هم با این چالش روبه رو شده‌اید؟ چه راهکاری برای مقابله با پرحرفی کودکان دارید؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزان به اشتراک بگذارید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر

دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی



منبع

دختری در حال پازل‌چیدن

۸ منفعت تنها بازی کردن برای کودکان


احتمالا شگفتی کنید، اما تنها بازی‌کردن یکی از با اهمیت ترین نیازهای کودکان است. هنگامی کودک به‌تنهایی بازی می‌کند، تعداد بسیاری از توانایی‌های مهم همانند خوداتکایی و خلاقیت در وجودش تحکیم خواهد شد. در این مقاله، درمورد اهمیت تنها بازی‌کردن و مزایا آن می‌گوییم. با ما همراه باشید

اهمیت تنها بازی‌کردن برای کودکان

گرچه بازی‌ با کودک یکی از با اهمیت ترین کارهایی است که باید هر روز انجام دهید، اوقاتی از روز هم کودک باید به‌تنهایی بازی کند. یکی از با اهمیت ترین دستاوردهای تنها بازی‌کردن تحکیم استقلال کودک است. جدا گانه‌بودن یکی از توانایی‌هایی است که نه‌تنها در کودکی، بلکه در همه سال‌های زندگی ملزوم است. کودکانی که به‌تنهایی بازی می‌کنند، اعتمادبه‌نفس بیشتری دارند و خلاق‌ترند.

بر پایه پژوهش‌ها، وجود مداوم والدین در بازی‌های کودک توانایی تحکیم توانایی‌های سودمند همانند استقلال را از کودک سلب می‌کند. می‌خواهید با اهمیت ترین مزایا تنها بازی‌کردن را بدانید؟ قسمت بعدی مقاله را مطالعه کنید.

چرا بچه‌ها باید اوقاتی از روز را تنهایی بازی کنند؟

۱. یادگیری سرگرم‌کردن خود

بچه‌هایی که تنهایی بازی می‌کنند، یاد می‌گیرند که خودشان را سرگرم کنند و می‌فهمند برای بازی‌کردن و شادبودن نیاز به فرد فرد دیگر ندارند. اعتمادبه‌نفسی که کودک موقع تنها بازی‌کردن کسب می‌کند، دستاوردی مورد قیمت محسوب می‌بشود. مزیت دیگر جدا گانه بازی‌کردن کودک این است که برای هم‌بازی‌شدن با دیگران بهانه‌گیری نمی‌کند و قادر است به‌تنهایی سر خودش را گرم کند.

۲. تحکیم تخیل

کودکان سرشار از تخیلات متفاوت‌اند. هنگامی کودک به‌تنهایی بازی می‌کند، او را زیر نظر بگیرید؛ فهمید می‌شوید که همه ابرقهرمان‌ها و دوست‌های خیالی‌ خود را داخل بازی کرده و با آنها سرگرم شده است. می‌سوال کرد منفعت تحکیم قوه تخیل کودک چیست؟ پرورش خلاقیت نتیجه مورد قیمت تحکیم تخیل کودک است.

۳. تحکیم استقلال

تنها بازی‌کردن حس استقلال بی‌نظیری به کودک می‌دهد. جدا گانه‌بودن کودک علتمی‌بشود او برای بازی‌کردن همیشه چشم به راه هم‌بازی نباشد و در هر شرایطی حس راحتی کند. تنها بازی‌کردن علتدورشدن کودک از دیگران یا گوشه‌گیری او نمی‌بشود، فقط کودک را برای اوقاتی که باید تنها بازی کند، جدا گانه بار می‌آورد.

۴. افزایش اسایش کودک

بازی با بچه‌های دیگر به کودک انرژی می‌دهد و علتمی‌بشود تعامل ملزوم برای رشد جسمی و ذهنی را کسب کند. این در حالی است که تنها بازی‌کردن اسایش کودک را افزایش و بدخلقی‌ها و لجبازی‌های کودک را افت می‌دهد.

۵. آموزش خودتسکینی

گرچه هر زمان که کودکان به ما نیاز داشته باشند کنارشان هستیم، تنها بازی‌کردن علتمی‌بشود کودکان یاد بگیرند تا حد امکان نیازهای خودشان را برآورده کنند، برای حل مشکلات به خودشان متکی باشند و احساساتشان را بهتر بشناسند. یکی دیگر از با اهمیت ترین مزایا تنها بازی‌کردن توانایی کودک در انتقال بهتر احساسات است.

۶. ضمانت‌کننده امنیت کودک

هرچقدر هم که حواستان به کودک باشد، امکان پذیر لحظاتی از حواس‌پرتی شما منفعت گیری و شیطنت کند. تنها بازی‌کردن علتمی‌بشود کودک یاد بگیرد مواظب خودش باشد و برای انجام هر کاری به والدینش وابسته نباشد.

۷. آماده‌کردن کودک برای مدرسه‌رفتن

والدین اولین هم‌بازی‌های کودکان محسوب خواهد شد و بازی‌کردن با کودکان یکی از با اهمیت ترین نیازهای روزانه آنهاست. در عین حال ملزوم است بعضی اوقات کودک به‌تنهایی بازی کند. هنگامی شما عقب‌نشینی می‌کنید و به او زمان تنها بازی‌کردن می‌دهید، می‌فهمد که همیشه قرار نیست کنارش باشید، جدا گانه بار می‌آید و موقع مدرسه‌رفتن هم مشکلاتی همانند وابستگی بیش‌ از حد نخواهد داشت.

۸. تعلق زمان زیاد تر به خودتان

یکی از بهترین مزایا تنها بازی‌کردن کودک تعلق زمان زیاد تر به خودتان است. این‌طوری زمان‌هایی که کودک در حال بازی‌کردن است، می‌توانید استراحت کنید یا کار دلخواهتان را انجام دهید. علاوه‌بر این، کودک فهمید می‌بشود که شما هم از تنها انجام‌دادن کارهایتان لذت می‌برید و یاد می‌گیرد که برای شادبودن نیازی به دقت دیگران نداشته باشد.

چطور کودک را به تنها بازی‌کردن تشویق کنیم؟

برخی از کودکان تنها بازی‌کردن را دوست دارند، به‌خوبی آن را می‌پذیرند و برای هم‌بازی‌شدن با دیگران بهانه‌گیری نمی‌کنند، اما امکان پذیر برخی کودکان در برابر پیشنهاد به تنها بازی‌کردن مقاومت کنند و به تشویق بیشتری نیاز داشته باشند. در این شرایط می‌توانید با انجام برخی عمل های کودک را به تنها بازی‌کردن تشویق کنید، در ادامه، این راهکارها را معارفه می‌کنیم.

۱. عرصه را برای بازی‌کردن کودک آماده کنید

قبل از تشویق فرزندتان به تنها بازی‌کردن، شرایط را مهیا کنید. برای مثال می‌توانید چند بالش بیاورید و او را به خانه‌سازی تشویق کنید. یا اسباب‌بازی‌هایی را در معرض دید کودک قرار دهید که زیاد زمان است با آنها بازی نکرده است. اگر کودک به تنها بازی‌کردن عادت ندارد، در ابتدای بازی با او همراه شوید و کم‌کم عقب‌نشینی کنید.

۲. کودک را به بازی‌کردن در اتاق وادار نکنید

زیاد تر بچه‌ها بازی‌کردن در کنار والدینشان را به بازی در اتاق ترجیح خواهند داد. فرستادن کودک به اتاق با جمله «برو بازی کن» راهکار پیروزی‌آمیزی نیست. فرستادن کودک به اتاق برای بازی زیاد تر همانند تنبیه است تا فرصتی برای تفریح‌کردن. حق انتخاب جای بازی را به کودک بدهید و بگذارید در کنارتان سرگرم بازی بشود.

۳. برای کودک نمونه خوبی باشید

اگر می‌خواهید جدا گانه بازی‌کردن را به کودکتان یاد بدهید، اجازه بدهید شما را در حال انجام کارهای موردعلاقه‌تان ببیند. فرقی نمی‌کند کتابی بردارید و مطالعه کنید یا چند دقیقه‌ای را صرف تمرین سرگرمی موردعلاقه‌تان کنید، بچه‌ها رفتارهای شما را پیروی می‌کنند. اگر می‌خواهید کودکتان از بعد تنها بازی‌کردن برآید و مطمعن‌به‌نفس تنها انجام‌دادن کارها را داشته باشد، باید خودتان هم جدا گانه باشید و وقتی از روز را به خودتان تعلق دهید.

شما بگویید

کودک شما به تنها بازی‌کردن علاقه دارد؟ به‌نظرتان تنها بازی‌کردن کودکان چه مزایا فرد دیگر دارد و چطور باید آنها را به‌سمت بازی‌کردن جدا گانه سوق دهیم؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در بین بگذارید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر



منبع

رونیکس

علت دعوای پدر و پسر؛ ۷ پیشنهاد برای تحکیم رابطه پدر و پسری


دعوای پدر و پسر ماجرایی تاریخی است که هم در ادبیات و کتاب‌های تاریخی دیده می‌بشود و هم در همه خانه‌هایی که فرزند پسر دارند! دلنشین‌تر آنکه هنگامی مردها پدر یک پسر خواهد شد، زیاد تر از قبل پدر خودشان را فهمیدن می‌کنند و به گمان زیاد اختلاف‌های شبیهی را با پسر خودشان هم توانایی می‌کنند. اختلاف‌نظرها اگر به‌درستی رفع نشوند، به قهر پدر و پسر منتهی خواهد شد و امکان پذیر اثرات جبران‌ناپذیری روی رابطه آنها و آینده پسر بگذارد. در این مقاله رابطه پدر و پسر و علت اختلافات آنها را بازدید می‌کنیم و راهکارهایی برای بهبود این رابطه اراعه می‌دهیم.

اهمیت رابطه سالم پدر و پسر

ابراز احساسات برای برخی از آقایان سخت است. پسرها تشنه محبت پدرشان می باشند و پدرها نیز به عشق فرزندانشان نیاز دارند. در تعداد بسیاری از خانواده‌ها این حس سرکوب می‌بشود و پدرها و پسرها نیاز به این عشق را تکذیب می‌کنند. عشق و محبتی که پسر از پدر دریافت نمی‌کند، به سرکوبی درونی و پنهانی تبدیل می‌بشود و زیاد تر از تروماهای روانی آشکار به او صدمه می‌رساند. رابطه ناسالم پدر و پسر روی آینده فرزند تأثیر بسزایی دارد و زندگی عاطفی، کاری و فرزندپروری او را دچار مشکل می‌کند. مردان بالغ برای جبران کمبود‌ها و درمان صدمه‌های روانی کودکی ناشی از ربط نامناسب با پدرانشان، به روان‌درمانی نیاز دارند.

سلامت رابطه پدر و پسر بر آینده فرزند و نقش پدری او در آینده تأثیر مستقیم دارد. حتی بهترین پدرها هم ناخواسته به فرزندانشان صدمه می‌زنند و این طبیعی است. آنها حتی امکان پذیر آموزش‌های مختلفی ببینند تا آمادگی برای پدر شدن داشته باشند، اما باز هم نمی توانند با فرزندشان اختلاف‌نظر نداشته باشند. مهم این است که اشتباهات خود را شناسایی کنید، برای بهبود رابطه خود با فرزندتان تلاش کنید و جستوجو راهکارهایی برای جبران صدمه‌ها باشید. بعضی اوقات اوقات پدرها و پسرها هنگامی رابطه‌شان را بهبود می‌بخشند که پسر دیگر مردی بالغ شده است و می‌تواند با پدرش درمورد صدمه‌های قبل سخن بگویید کند.

علت دعوای پدر و پسر چیست؟

هنگامی پسر به دنیا می‌آید و بزرگ می‌بشود، پدر جوانی خود را در فرزندش می‌بیند و به جستوجو بهترین روش برای پرورش فرزند پسر خود می‌گردد. به همین خاطر تلاش می‌کند فرزند را در مسیر درست هدایت کند و راه و چاه را به او نشان دهد تا فرزندش اشتباهات قبل او را تکرار نکند. در روبه رو، پسر کم‌توانایی است، می‌خواهد استقلال داشته باشد، زندگی را آن‌طور که می‌خواهد توانایی کند و تصمیم‌های خودش را بگیرد. به این علت به سخن‌های پدر گوش نمی‌دهد و فکر می‌کند پدر عقاید سنتی دارد یا نمی‌تواند او را فهمیدن کند. درنتیجه دعوای پدر و پسر اغاز می‌بشود.

۲ علت مهم اختلاف پدر و پسر عبارت‌اند از:

  • شکاف بین نسل‌ها: پسر بر این باور است که پدرش سنتی است و او را فهمیدن نمی‌کند؛ پدر هم فکر می‌کند نسل تازه ناآگاه است و فرزندش ندانم‌کاری می‌کند و برای زندگی موفق باید به سخن‌های او گوش دهد. حتی بعضی اوقات اوقات برخی از تصمیمات پسر برخلاف باورها و مرزهای پدر است، به همین خاطر تلاش می‌کند مانع بشود و با فرزندش به اختلاف می‌خورد.
  • استقلال‌طلبی: پسر سپس از رسیدن به سن بلوغ جستوجو استقلال است و می‌خواهد مسیر زندگی‌اش را خودش بسازد. استقلال پسر اقتدار پدر را خدشه‌دار می‌کند و به همین خاطر اختلاف‌نظر‌های این دو شدت می‌گیرند.

پدرها و پسرها فکر می‌کنند به‌خاطر تفاوت‌هایی که دارند با یکدیگر او گفت و گو می‌کنند و اختلاف‌نظر دارند، اما اکثر افرادی که ناظر بر دعوای آنها می باشند، باور دارند پدر و پسر زیاد تر از چیزی که خودشان فکر می‌کنند به هم همانند‌اند.

چطور می‌توان اختلاف پدر و پسر را حل کرد؟

هنگامی پسری خودش پدر می‌بشود، تازه پدرش را فهمیدن می‌کند و حتی امکان پذیر حق را به او بدهد. مردان سپس از پدرشدن با مسئولیت‌ها و چالش‌های پرورش کودک آشنا خواهد شد و در آن زمان است که علت مهم رفتارهای پدرشان را فهمیدن می‌کنند. یقیناً برای حل دعوای پدر و پسر لزوما نیازی نیست که پسر خودش فرزندی داشته باشد!

اولین مسئله‌ای که باید بدانید این است که هیچ پدر و فرزندی در دنیا وجود ندارند که اختلاف‌نظر نداشته باشند. همه مردها هنگامی با پدرشان اختلاف‌نظر دارند، به خودشان قول خواهند داد آنچه را توانایی‌ کرده‌اند در رابطه پدر و پسری خودشان نداشته باشند، اما وقتی که پدر خواهد شد، به این باور می‌رسند که اختلاف‌نظر اجتناب‌ناپذیر است و حتی خودشان هم به فرزندانشان صدمه می‌زنند! مهم این است که به‌رغم اختلاف‌نظرها، به نقش پدر در پرورش فرزند دقت داشته باشید و ماموریت های خود را در روبه رو فرزندتان انجام دهید.

برای حل اختلاف پدر و پسر هرکدام از طرفین باید بپذیرند که در این رابطه کاستی‌هایی داشته‌اند و نادرست کرده‌اند. سپس باید قبول کنند که راجع به قبل و احساساتشان سخن بگویید کنند و آنها را بپذیرند و زخم‌ها را درمان کنند. اگر جلسه‌ای که پدر و پسر با یکدیگر دارند، توسط روان‌شناس خانواده مدیریت بشود، بازدهی بیشتری خواهد داشت.

یقیناً بعضی اوقات اوقات امکان پذیر پدرها به کار خودشان ادامه بدهند. برخی از پدرها اعتقاد دارند آسیبی به فرزندشان نرسانده‌اند و هرچه فرزندشان ملزوم داشته برای او فراهم کرده‌اند. هنگامی هم پسرشان درمورد صدمه‌های قبل سخن بگویید می‌کند، حالت تدافعی به خود می‌گیرند و حتی امکان پذیر بگویند که فرزندشان درمورد قبل اغراق می‌کند. در این چنین شرایطی، فرزند باید به‌تنهایی برای درمان زخم‌های درونی‌اش قدم بردارد و به‌پشتیبانی روان‌ درمانی صدمه‌های کودکی‌اش را جبران کند. این چنین افرادی بعضی اوقات امکان پذیر در جلسات روان‌درمانی بگویند من از پدرم متنفرم!

پیشنهادهایی برای پدرانی که فرزند پسر دارند

حل اختلاف پدر و پسر ـ پدر و پسری که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند

اگر پدر یک پسر هستید و این مقاله را می‌خوانید، یعنی برای ربط با فرزندتان قیمت قائلید و با وجود اختلافاتی که دارید، جستوجو راهی برای بهبود رابطه با فرزندتان می‌گردید. در ادامه چند نظر ساده و کار امد برای شما داریم.

  • ملایم‌تر انتقاد کنید و نظرات‌تان را بدون او گفت و گو و جنجال بگویید.
  • حتی اگر در حال مشاجره با فرزندتان هستید، به او برچسب‌هایی همانند «احمق» یا «بی‌اراعه» نزنید. این برچسب‌ها تا همیشه در ذهن فرزندتان باقی می‌همانند و حتی امکان پذیر در بزرگ‌سالی، خودش هم همان برچسب‌ها را به خودش بزند.
  • هنگامی هر دو عصبانی هستید، سخن بگویید را به زمان فرد دیگر موکول کنید. چون زمان خشمگینی هرکدام از شما فقط تلاش می‌کند سخن خودش را به کرسی بنشاند و به سخن بگویید‌های فرد روبه رو توجهی ندارد.
  • فرزندتان به قبول و تشویق شما نیاز دارد، بعد از او دریغشان نکنید.
  • نظر فرزندتان را برسی کنید. بعضی اوقات اوقات پدرها به‌محض این که فرزندشان نظری می‌دهد، او را سرکوب می‌کنند و ساز ناموافق می‌زنند. دلیلش این است که فکر می‌کنند پسرشان اقتدار آنها در خانه را خدشه‌دار کرده است و با مخالفت می‌توانند اقتدار ازدست‌رفته را بعد بگیرند. به این فکر کنید که بعضی اوقات حق با پسرتان است و شما نادرست می‌کنید.
  • در طول روز یا هفته، زمان‌هایی را به فعالیت‌های پدر و پسری تعلق دهید و اختلاف‌نظرها را کنار بگذارید. برای مثال می‌توانید با هم به باشگاه بروید یا حتی یک فیلم کمدی ببینید. در این کارها هیچ او گفت و گو و مشاجره‌ای وجود ندارد و فقط رابطه پدر و پسری شما را تحکیم می‌کند.
  • مادر در دعوا و قهر بین پدر و پسر نقش میانجی را دارد. او از بیرون به رابطه شما نگاه می‌کند و به گمان زیاد برای هر دو نفر شما راهکارهای سازنده‌ای دارد. بعد هنگامی همسرتان راجع به رابطه پدر و پسری شما سخن بگویید می‌کند، با ذهن باز سخن‌هایش را بشنوید و از او مشورت بگیرید.

سخن پایانی

عشق بین پدر و پسر یکی از شگفت‌ترین روشهای عشق‌ورزیدن است. زیاد زمان‌ها پسر فکر می‌کند پدرش او را دوست ندارد، چون مدام با او او گفت و گو می‌کند و رابطه بینشان همیشه شکراب است، اما پدر تنها به‌خاطر عشقی که به فرزندش دارد با او او گفت و گو می‌کند و به‌شیوه خودش در تلاش است که او را به مسیر صحیح هدایت کند. دعوای پدر و پسر معمولی در هر خانه‌ای وجود دارد، اما اگر شدت این جروبحث‌ها در خانه شما زیاد است یا به قهر پدر و پسر به‌زمان طویل منتهی می‌بشود، بهتر است از روان‌شناس خانواده پشتیبانی بگیرید. مشاور خانواده به پدرها و پسرها یاد می‌دهد چطور رابطه‌شان را بهبود دهند و حتی اگر اختلاف‌نظری با یکدیگر دارند، بدون او گفت و گو و جنجال نظرشان را ابراز کنند.

اگر شما هم توانایی‌ای درمورد دعوای پدر و پسری دارید و موفق به حل اختلافات خود شده‌اید، توانایی‌هایتان را در قسمت دیدگاه‌ها با ما در بین بگذارید.


هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر



منبع

مقابله کودکی که شما را بازی می‌دهد

چطور بفهمم کودک مرا بازی می‌دهد؟ علت، نشانه‌ها و راه‌های مقابله


در جایگاه والد یا مربی، امکان پذیر بعضی اوقات حس کنید که کودک در حال بازی‌دادن شما است. در این چنین حالتی، کودک با انجام رفتارهایی فریبنده تلاش می‌کند خواسته یا ناخواسته احساسات شما را به‌سمتی سوق دهد که خواسته او را انجام دهید. به گمان زیاد در این حالت حس کلافگی و خشمگینی به شما دست می‌دهد، اما با آگاهی‌داشتن به این حرکت، می‌توانید اوضاع را بهتر مدیریت کنید. در این مقاله، ابتدا درمورد علت و نشانه‌های حرکت فریبنده کودک سخن بگویید می‌کنیم و سپس راه‌های مقابله با آن را اراعه می‌دهیم.

چرا فرزندم مرا بازی می‌دهد؟

کودکان از ۱۵ماهگی می‌توانند والدین را با گریه‌های الکی بازی دهند، چون می‌دانند با این کار والدین به سراغشان می‌آیند. در واقع کودک این خصیصه را زمان پرورش ویژگی‌های خودخدمت‌گرایی، یادگیری اجتماعی و تاب‌آوری کسب می‌کند. برخی از دلایلی که جهت خواهد شد کودک اطرافیان خود را بازی دهد، عبارت‌اند از:

  • به خواسته‌هایش برسد.
  • بتواند دیگران را تحت سلطه خود قرار دهد.
  • بتواند حمایتدیگران را کسب کند.
  • پاداشی بگیرد که خود توانایی کسب آن را ندارد.
  • از تنبیه فرار کند.
  • به دقت دیگران احتیاج داشته باشد، اما نخواهند بیانش کند.
  • قبلا این کار را کرده‌ و می‌داند که نتیجه‌قسمت است.

نشانه‌های کودکی که شما را بازی می‌دهد

نشانه‌های کودکی که شما را بازی می‌دهد، چندان اشکار و آشکار نیستند. با وجود این، نشانه‌های رایجی وجود دارند که امکان پذیر به این معنی باشند که کودک رفتاری فریبنده دارد و تلاش می‌کند شما را بازی دهد. در ادامه این نشانه‌ها را می‌خوانید.

۱. عکس العمل‌های احساسی شدید

برخی از کودکان طاقت نه شنیدن ندارند. اگر خواسته‌شان را برآورده نکنید، کلافه خواهد شد و نمی توانند احساسات خود را مهار کنند. این قضیه جهت عکس العمل‌های شدید همچون لجبازی، بی‌ادبی و گریه‌وزاری می‌بشود. در این چنین شرایطی، والدین یا کودک را تنبیه می‌کنند یا وادار به انجام خواسته او خواهد شد.

۲. قشقرق و بدخلقی

کودکی که برای رسیدن به خواسته‌اش داد می‌زند، خود را روی زمین اسباب‌بازی‌فروشی می‌اندازد یا آن‌قدر گریه می‌کند تا درنهایت خواسته‌اش را برآورده کنید، در واقع می‌خواهد قشقرق به پا کند تا به چیزی که می‌خواهد برسد. این چنین بدخلقی‌هایی امکان پذیر در کودکان کم‌سن‌وسال رایج باشد، اما در صورت تکرار باید آن را جدی بگیرید تا از ابراز اختلالات رفتاری مختصر‌زمان و طویل مدت جلوگیری کنید.

۳. دروغگویی

طبق معمول کودکان افترا می‌گویند تا به خواسته‌هایشان برسند یا جلوی دیگران مظلوم‌نمایی می‌کنند تا والدین خود را بد نشان دهند. این حرکت فرزندان بعضی اوقات اوقات علتمی‌بشود والدین خواسته‌های غیرمعقول آنان را برآورده کنند.

۴. سوءاستفاده از ضعف دیگران

کودکان می‌توانند نقاط ضعف والدین و دیگران را تشخیص و آنها را بازی دهند. برای مثال امکان پذیر کودک بداند که پدرش توانایی نه گفتن به او را ندارد، بعد خواسته‌اش را با پدرش نقل می‌کند.

۵. تظاهر به مریضی یا درد

اگر قرار باشد کودک فعالیتی انجام دهد که علاقه‌ای به آن ندارد یا فقط بخواهد دقت جلب کند، خود را به مریضی می‌زند. این تظاهر به دردداشتن یا مریض‌بودن از نشانه‌های حرکت فریبنده در کودک است.

۶. دوبه‌هم‌زنی

کودک می‌تواند با قیاس والدین یا دیگران آنها را به جان هم بیندازد. برای مثال کودکی را فکر کنید که والدینش طلاق گرفته‌اند. او با گفتن «هنگامی خونه مامان هستم، بهم احترام می‌ذاره و اجازه می‌ده هرچقدر دوست دارم بازی کنم»، می‌تواند دید والدین به یکدیگر را خراب کند.

راه‌های مقابله با فرزندی که شما را بازی می‌دهد

۱. مقصد‌گذاری کنید

همه کودکان در سنین خاصی برای رسیدن به خواسته‌هایشان پدر و مادر خود را فریب خواهند داد. اگر کودک این چنین رفتاری را ادامه دهد، بهتر است اهداف مشخصی برای آنها تعیین کنید. برای مثال به کودک بگویید باید ۷ روز صبر کند و سپس خواست خود را گفتن کند.

۲. برنامه بریزید

اکشن پلن یا برنامه‌ای اشکار برای کودک بچینید تا هنگامی که از شما درخواستی دارد، مطابق برنامه عمل کند. این برنامه بهتر است در راستای هدفی باشد که در قسمت قبلی گفتن کردیم. در برنامه، رفتارهای سالمی را قرار دهید که کودک از آنها پیروی کند. در تدوین برنامه، خلاقیت به خرج دهید و علاقه‌مندی‌های کودک را نیز در نظر بگیرید.

این چنین، کارهایی را در برنامه بگنجانید که انجام آنها برای کودک و خودتان راحت باشد. درنهایت، برنامه را روی دیوار یا یخچال بچسبانید تا جلوی چشم باشد و دائما به کودک یادآوری بشود باید برای گفتن درخواستش از آن پیروی کند.

مثالای از برنامه مذکور:

  • سپس از درخواستت، حداقل ۶۰ ثانیه سکوت کن.
  • اگر جوابی نگرفتی، سپس از ۶۰ ثانیه مجدد درخواستت را گفتن کن.
  • بگو که چرا باید به درخواستت عمل کنیم.
  • به دلایل بقیه گوش بده.

۳. برای کودک الگوی خوبی باشید

ما انسان‌ها با مشاهده و بازدید دیگران حرکت خود را شکل می‌دهیم. به این فرایند یادگیری اجتماعی نیز حرف های می‌بشود. حرکت کودکان نیز طبق معمول تحت‌تأثیر والدین است. والدین به‌گفتن الگوی فرزندانشان، می‌توانند جلوی کودک نقش بازی کنند که درخواستی از یکدیگر دارند و برای گفتن درخواستشان باید صبوری به خرج دهند.

این چنین می‌توانید به کودک فیلمی نشان دهید یا داستانی تعریف کنید که پیامی درمورد رفتارهای فریبنده داشته باشد و نشان دهد سلطه‌گری و حیله‌گری حرکت خوبی نیست. دقت داشته باشید که شخصیت این فیلم‌ها و داستان‌ها به‌طوری نباشد که کودک آن را به خود نسبت دهد و گمان کند که غیرمستقیم در حال سرزنش‌کردن او هستید.

۴. با کودک زیاد تر ربط برقرار کنید

به‌گفتن نوعی سرگرمی جای خود را با کودک عوض کنید. برای مثال کودک نقش والد را بازی کند و شما نقش فرزند را. این بازی جهت تشکیل پیوند نزدیک‌تر بین کودک و والدین می‌بشود.

تلاش کنید فعالیت‌های متنوعی را با همکاری فرزندتان انجام دهید. برای مثال می‌توانید با او داستان بنویسید، مدیتیشن کنید، برقصید یا نقاشی کنید. دقت داشته باشید که سخن‌ها و حرکت شما طی این فعالیت‌ها زیاد مهم است و در طویل مدت روی حرکت کودک تاثییر می‌گذارد.

۵. حواس کودک را پرت کنید

با پرت‌کردن حواس کودکان کم‌سن‌وسال می‌توانید حرکت فریبنده آنها را مهار کنید. برای مثال تصویری رنگارنگ از حیوان یا شخصیت کارتونی موردعلاقه‌اش، موسیقی اسایش‌قسمت و صدای پرنده حواس کودک را از خواسته‌اش پرت می‌کنند. این چنین می‌توانید با نوازش و لمس‌کردن او جهت حواس‌پرتی کودک شوید. دستانش را میانه ربط چشمی تکان دهید، با انگشت شست پشت‌ دست‌هایش را نوازش کنید یا با پارچه‌ای گرم بدن او را ماساژ دهید. این چنین می‌توانید با ترکیب عواملی که حواس کودک را پرت می‌کنند، تأثیر آنها را زیاد تر کنید.

۶. به کودک پاداش دهید

اگر هنگامی که فرزند شما حرکت خوبی از خود مشخص می کند یا حرکت فریبنده خود را مهار می‌کند به او پاداش دهید، جهت بهبود رفتاری کودک خواهید شد. پاداش‌ها باید قابل‌پیش‌بینی باشند و کودک در جریان آنها قرار بگیرد تا انگیزه بیشتری برای صبر و خویشتن‌داری داشته باشد. می‌توانید پاداش‌ها را به‌ این صورت در نظر بگیرید که برای مثال اگر کودک فلان حرکت بد را برای ۴ روز انجام ندهد، روز جمعه می‌تواند یک ساعت زیاد تر کارتون تماشا کند.

۷. برای کودک فرصتی فراهم کنید تا شوق خود را تخلیه کند

هر انسانی در زندگی‌اش به تخلیه شوق نیاز اشکار می‌کند و کودکان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. هنگامی که احساسات درونی روی هم انباشته شوند، امکان پذیر در جای نادرست بیرون بریزند و اطرافیان را آزار دهند. برخی از کارهایی که با آنها می‌توانید به کودک پشتیبانی کنید احساسات خود را گفتن کند، عبارت‌اند از:

  • با کودک خود بازی‌ای کنید که در آن نوبتی چیزی را که اذیت‌تان می‌کند نام ببرید یا خاطره‌ای را که آزارتان داده است، تعریف کنید.
  • سؤالاتی باز سوال کنید تا کودک ناچار بشود زیاد تر از حالت معمول احساساتش را به اشتراک بگذارد. فهرستی از این قبیل سؤالات تشکیل کنید و روزانه هرزمانی که کودک آرام می بود، از او بپرسیدشان.

۸. به کودک یاد دهید احساسات خود را روی کاغذ بنویسد

نوشتن روزانه (Journaling) به این معناست که هر حس و فکری که دارید، اعم از خوب و بد، روی کاغذ بنویسید. این کار پشتیبانی بسزایی به سلامت روان کودک می‌کند. از کودک بخواهید دفتری رنگارنگ درست کند و روزمرگی‌هایش، از جمله اتفاقات خوب و بد، را در آن بنویسد. برای اغاز می‌توانید عناوین زیر را برای دفتر کودک منفعت گیری کنید تا آنها را تکمیل کند:

  • ۳ تعریفی که امروز از من شد؛
  • فردی که همیشه از من حمایتمی‌کند؛
  • دو نفری که همیشه به من پشتیبانی می‌کنند.

۹. به کودک پشتیبانی کنید استرس خود را مهار کند

استرس و اضطراب در کودکان امکان پذیر جهت ابراز خشمگینی یا حرکت نادرست بشود. امکان پذیر کودک شما نیز تحت‌تأثیر استرس، حرکت فریبنده‌ای از خود نشان دهد و شما را به بازی بگیرد. برای پیشگیری از این چنین اتفاقی، تلاش کنید فضای خانه را آرام نگه دارید.

۱۰. کودک را در فعالیت‌های روزمره خانوادگی شرکت دهید

برای مثال کودک را در تنظیم برنامه غذایی هفتگی شرکت دهید. حتما برای فعالیت‌های سالم خانوادگی زمان کنار بگذارید. این چنین همکاری‌هایی جهت عمیق‌شدن پیوند شما با کودک می‌بشود.

سخن پایانی

انسان‌ها از بدو تولد رفتارهایی را که آنها را به خواسته‌شان می‌رسانند، تشخیص خواهند داد و یاد می‌گیرند. این رفتارهای فریبنده در کودکان جهت ناراحتی و آزار والدین و اطرافیان خواهد شد. با راهکارهای ذکرشده می‌توان به‌مرور زمان این چنین رفتارهایی را در کودک افت داد.

کودک شما چه نوع حرکت فریبنده‌ای دارد؟ چه راه مقابله‌ای برای این چنین رفتاری در نظر گرفته‌اید؟

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر

با اهمیت ترین و سخت‌ترین ماموریت پدران و مادران پرورش فرزند است

پرورش کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع

تحقیر یکی از انواع تنبیه کودک

تنبیه کودک؛ مؤثرترین شیوه و اصول اجرای آن


همه بچه‌ها بعضی اوقات نادرست می‌کنند، قوانین را مراعات نمی‌کنند و پایشان را فراتر از حدومرز تعیین‌شده می‌گذارند. گرچه این رفتارها طبیعی و جزئی از دنیای کودکی آنهاست، عکس العمل والدین در این موقعیت‌ها زیاد مهم است و امکان پذیر علتتشدید یا بهبود این رفتارها بشود. به‌نظر شما حرکت درست والدین در این موقعیت‌ها چیست؟ آیا تنبیه کودک راهبردی سودمند است؟ در این مقاله، درمورد راه حلهای درست تنبیه‌کردن کودکان می‌گوییم. با ما همراه باشید.

اهمیت عکس العمل درست والدین به حرکت نادرست کودک

کارولین فولتون، روان‌شناس کودک و نوجوان، می‌گوید: «هنگامی والدین به نافرمانی کودک با رفتاری مناسب و آرام عکس العمل نشان خواهند داد، کودک سریع تر به اشتباهش پی می‌برد و تلاش می‌کند در آینده بهتر حرکت کند.»

در لحظه‌ای که کودک نادرست کرده است و روی اشتباهش پافشاری می‌کند، آرام‌بودن والدین سخت‌ترین کار امکان پذیر. برخی والدین در این شرایط بدون فکرکردن به عواقب رفتارشان، اغاز به تنبیه کودک به روشهای نادرست می‌کنند. راه حلهای تنبیه نادرست علاوه‌بر این که تاثییر معکوسی دارند و کودک را به رفتارهای منفی (همانند لجبازی کودک) و اشتباهات بیشتری سوق خواهند داد، امکان پذیر به عزت‌نفس کودک و رابطه والدفرزندی نیز صدمه جبران‌ناپذیری داخل کنند.

تفاوت پیامد و تنبیه

پیامد رویدادی است که سپس از حرکت نادرست کودک رخ می‌دهد. دکتر فولتون می‌گوید: «گرچه پیامد و تنبیه اهداف مشترکی مبنی بر شکل‌دهی و مدیریت حرکت کودکان دارند، در نحوه تأثیرگذاری بر کودکان زیاد متفاوت‌اند.»

تنبیه‌کردن حس بدی به کودک می‌دهد، اما پیامد حتی اگر مقداری هم علتناراحتی او بشود، نتیجه خوبی دارد و علتمی‌بشود کودک به عواقب رفتارهایش فکر کند و دفعه سپس حرکت بهتری داشته باشد. برای بهبود اختلال رفتاری کودکان پیامد از تنبیه مؤثرتر است، چون اشتباهات کودک را به زمان‌هایی برای بهبود حرکت تبدیل می‌کند.

انواع تنبیه کودک

راه حلهای تنبیه‌کردن متفاوت‌اند و امکان پذیر شامل این موارد باشند:

  • انتقادکردن از کودک؛
  • فریادزدن سر کودک؛
  • تهدید و ترساندن کودک؛
  • تنبیه بدنی کودک یا همان کتک‌زدن.

برای مثال هنگامی والدین از کودک ۵ساله‌شان می‌خواهند که اسباب‌بازی‌هایش را جمع کند و او این کار را نمی‌کند، امکان پذیر با کتک‌زدن او را تنبیه کنند. مقصد والدین از تشکیل این درد جسمانی این است که به کودک یاد بدهند این حرکت را تکرار نکند، اما آیا نتیجه همانی می‌بشود که والدین می‌خواهند؟ بر پایه پژوهش‌ها، تنبیه کودکان علتعصبانیت و رنجش و هراس کودک می‌بشود و اثری کاملا معکوس دارد.

مثالهای دیگر تنبیه که علتشرمساری کودک‌ خواهد شد، عبارت‌اند از:

  • تنبیه در مدرسه همانند مختصر‌کردن موهای کودک؛
  • عکس‌گرفتن از اتاق کثیف کودک و منتشرکردن آن در شبکه‌های اجتماعی.

آلیزا پرسمن، روان‌شناس کودکان، می‌گوید: «تنبیه‌کردن کودکان علتمی‌بشود آنها به آنچه می باشند حس بدی داشته باشند نه به آنچه انجام داد‌ه‌اند. زیاد تر اوقات تنبیه‌کردن نتیجه معکوس دارد، چون علتمی‌بشود بچه‌ها به‌جای فکرکردن به نتایج رفتارهایشان و تلاش برای تحول آنها، بر خشم خود به والدینشان تمرکز کنند. برای مثال کودک امکان پذیر سپس از تنبیه به‌جای این که به خودش بگوید من کار اشتباهی انجام دادم، بگوید من چه مادر بدی دارم!»

چه چیزی پیامد را نتیجه‌قسمت می‌کند؟

دکتر فولتون می‌گوید: «پیامدها به این علت مؤثرند که اعمال کودک را با نتیجه نهایی مرتبط می‌کنند و به او اجازه خواهند داد از رفتارهایش درس بگیرد. پیامد به‌جای این که به‌خاطر یک نادرست حس بدی به کودک بدهد، بر آموزش کودک برای انجام کارهای بهتر در آینده متمرکز است. این‌طوری کودک از اشتباهات خود خجالت نمی‌کشد و شرمنده نمی‌بشود. در عوض با پیامد معقول یا موردانتظاری بابت حرکت خود روبه رو می‌بشود که این یک زمان یادگیری بسیار است.»

برای مثال هنگامی کودک ۵ساله سپس از بازی اسباب‌بازی‌هایش را جمع نمی‌کند، یکی از راه حلهای تنبیهی درست این است که والدینش با جمع‌کردن اسباب‌بازی‌ها اجازه بازی‌کردن با آنها برای بقیه اوقات روز را به او ندهند. به‌گمان زیاد این روش مؤثر خواهد می بود، چون کودک پیامد رفتارش را می‌بیند و می‌فهمد برای این که همیشه اجازه بازی‌کردن با اسباب‌بازی‌هایش را داشته باشد، باید سپس از بازی آنها را جمع کند.

ترفندهای انضباطی که باید مراعات کنید

۱. گفتن آشکار انتظارات

اشکار‌کردن آشکار انتظارات‌تان به کودک پشتیبانی می‌کند حرکت بهتری داشته باشد. امکان پذیر برای بزرگ‌سالان آشکار به نظر برسد که چه رفتاری پذیرفته و چه رفتاری نپذیرفته است، اما بچه‌ها قوه تشخیص خوب از بد را ندارند. گفتن آشکار انتظارات برای کودکان مسئله مهمی است که باید به آن پایبند باشید.

دکتر پرسمن پیشنهاد می‌کند علاوه‌بر گفتن صریح انتظارات، با فرزندتان درمورد پیامدهای رفتارش سخن بگویید کنید. خبر از عواقب و پیادمدهای رفتاری علتمی‌بشود بهتر از قبل قوانین را مراعات کنند.

۲. تشکیل پیامدهای منطقی

بزرگ‌سالان پیامدهای منطقی را تشکیل می‌کنند و این پیامدها مستقیما به حرکت نادرست کودک ربط دارند. اگر کودکی از تلفن همراه درست منفعت گیری نکند، والدینش تلفن همراه را از او می‌گیرند. مثال فرد دیگر از پیامدهای منطقی وقتی است که والدین از کودک می‌خواهند دوچرخه یا دیگر وسایل ورزشی را کنار بگذارد، اما کودک اعتنایی به این خواست نمی‌کند. در این حالت، والدین حق منفعت گیری از آن وسایل را به‌زمان معینی از کودک می‌گیرند تا عاقبت این نافرمانی را ببیند.

۳. منفعت گیری از پیامدهای طبیعی

پیامدهای طبیعی شکل مؤثر فرد دیگر از پیامدها و نتیجه مستقیم رفتارهای کودک‌اند. این پیامدها نیاز به مداخله والدین برای نشان‌دادن عواقب رفتارها به کودک دارند؛ بزرگ‌سالان می‌توانند به بچه‌ها اجازه دهند که با پیامدهای طبیعی انتخاب‌هایشان روبه رو شوند یقیناً به شرطی که این روبه رو خطری برای کودک نداشته باشد. این پیامدها انگیزه‌ای درونی برای بهبود حرکت کودک تشکیل می‌کنند.

برای مثال اگر کودک فراموش کند کتش را به مدرسه ببرد، امکان پذیر سرما بخورد. اگر برای امتحان درس نخواند، نمره مقداری می‌گیرد. اگر به‌موقع آماده نشود، امکان پذیر بازی فوتبال را از دست بدهد. اینها پیامدهای طبیعی حرکت کودک‌اند. کودک با مشاهده این پیامدها درس می‌گیرد و تلاش می‌کند دفعه سپس اشتباهش را تکرار نکند.

دکتر پرسمن می‌گوید: «هم پیامدهای منطقی و هم طبیعی برای کودکان آموزنده‌اند و علتخواهد شد کودکان به عواقب حرکت و اعمالشان آگاه شوند و برای حرکت بهتر در آینده انگیزه بگیرند. این رویکردهای انضباطی علتشرمساری یا ناراحتی کودک نمی‌شوند، بلکه روشی محترمانه برای پشتیبانی به مسئولیت‌پذیری زیاد تر و تحکیم خودمختاری کودک‌اند.»

مسئله مهم درمورد پیامدهای طبیعی این است که یقین شوید روبه رو با آنها برای کودک بی‌خطر است. گرچه شما می‌توانید به کودک مدرسه‌ای اجازه دهید ساعت خواب خود را تعیین کند یا بدون کت یا بین‌وعده به مدرسه برود و پیامدهای این کارها را ببیند، کودک نوپا یا پیش‌دبستانی به‌قدر کافی بالغ نیست که بتواند از مسئولیت پیامد این انتخاب‌ها برآید.

دکتر پرسمن می‌گوید: «پیامدهای سالم جهت خواهد شد کودکان حس خوبی به خودشان داشته باشند و به آنها مطمعن خواهند داد که دفعه سپس می‌توانند بهتر عمل کنند.»

۴. وقفه مختصر

وقفه مختصر ترفندی مؤثر برای کودکان کوچک‌تر، به‌اختصاصی کودکان نوپا یا کودکان پیش‌دبستانی، است. این وقفه مختصر فرصتی برای توقف، آرام‌شدن، تفکر و تلاش مجدد است. حرکت ناپسند کودک را نام ببرید و با دادن وقفه‌ای مختصر به او، اجازه بدهید درمورد رفتارش فکر کند. ملزوم نیست کودک این وقفه را در تنهایی بگذراند؛ مکانی را برای سخن بگویید‌کردن انتخاب کنید که کودک در آن حس راحتی، اسایش و امنیت کند. قبل از این که درمورد آنچه اتفاق افتاده و انتظارات شما برای دفعه سپس سخن بگویید کنید، یقین شوید که حالش خوب و برای سخن بگویید‌کردن آماده است.

۵. سازگاری و انعطاف‌پذیری

با اهمیت ترین چیزی که باید در حرکت با کودکان مراعات کنید، ارامش‌داشتن است. اگر مدام موضعتان را تحول دهید، کودک گیج می‌بشود و نمی‌داند چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. اگر در قوانینی که تعیین کرده‌اید ثابت‌قدم و قاطع باشید، کودک می‌فهمد که پیامد سرپیچی از قوانین چیست، به‌خوبی انتظارات شما را برآورده می‌کند و انضباط و صبر و خودآگاهی را می‌آموزد.

به‌نظر دکتر پرسمن، اشکالی ندارد اگر در حرکت با کودکان تا حدی انعطاف‌پذیر و سازگار باشید. اگر زمان خواب یا منفعت گیری از تلفن همراه در سفر یا شرایط خاص مقداری جابه‌جا بشود، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. انعطاف‌پذیربودن به فرزندتان مشخص می کند که شما به خواسته‌هایش دقت می‌کنید و علتمی‌بشود برای پیروی از قوانین در بقیه زمان‌ها انگیزه بیشتری داشته باشد.

چطور بفهمیم شیوه آموزش نظم و انضباط ما مؤثر است؟

اگر فهمید شده‌اید که کودکتان تلاش در اصلاح حرکت نادرستش دارد و رفتارهای غیرقابل‌قبول او به مراتب کمتر از قبل شده‌اند، یعنی شیوه درستی را در پیش گرفته‌اید. یقیناً از کودک انتظار اصلاح سریع رفتارها را نداشته باشید؛ امکان پذیر ملزوم باشد قبل از اصلاح حرکت، چند باری پیامد رفتارش را ببیند و درس بگیرد. بعضی اوقات هم ملزوم است چندین ترفند گوناگون را امتحان کنید تا ببینید کدام‌یک برای کودک شما مناسب‌اند.

کلام پایانی

تنبیه کودک امکان پذیر در مختصر‌زمان مؤثر باشد و کودک از هراس تنبیه مجدد حرکت بهتری نشان دهد، اما در درازمدت نتیجه معکوس دارد و امکان پذیر علتکاهش عزت‌نفس کودک بشود. در حالی که «پیامد» راهبردی مؤثر برای روبه رو با حرکت نادرست کودکان است. منفعت گیری از پیامدهای منطقی و طبیعی علتمی‌بشود کودک نتایج رفتارهایش را ببیند و برای بهبود رفتارش تلاش کند.

شما برای اصلاح رفتارهای نادرست کودکتان از کدام شیوه منفعت گیری می‌کنید؟ پیامد یا تنبیه؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در بین بگذارید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر

با اهمیت ترین و سخت‌ترین ماموریت پدران و مادران پرورش فرزند است

پرورش کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع

برآورده‌کردن همه نیازهای فرزندان، ممکن است اثری منفی روی آنها داشته باشد

آیا باید همه نیازهای فرزندمان را برآورده کنیم؟ راه درست چیست؟


یکی از اشتباهات رایج والدین این است که فکر می‌کنند باید تمام نیازهای فرزند را برآورده کنند. این افراد گمان می‌کنند عشق‌ورزیدن به‌معنای ترجیح‌دادن نیازهای فرزند به نیازهای خودشان است. با اینکه قصد چنین والدینی صلاح فرزندان است، ممکن است اثر عکس روی آنها داشته باشد. این کار به‌مرور زمان به فرزندان می‌آموزد که نیازها و آرزوهای خود را سرکوب کنند و دائم به فکر برآوردن نیاز دیگران باشند. گاهی اوقات نیاز و خواسته‌های شما و اعضای خانواده‌تان با هم تداخل دارند و امکان برآورده‌کردن هم‌زمان آنها وجود ندارد. در این صورت چطور باید نیازها را اولویت‌بندی کنیم؟ در این مقاله قرار است به پاسخ این سؤال برسیم. همچنین متوجه می‌شوید چه اولویتی میان نیازهای خود و فرزندانتان بگذارید و چه میزان از خواسته‌های آنها را برآورده کنید.

نظریه دلبستگی و ارتباط آن با برآورده‌کردن نیازها

جان بولبی (John Bowlby) در دهه ۱۹۵۰ میلادی، نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به‌کمک این نظریه علمی می‌توانیم چگونگی وابستگی خود به دیگران را درک کنیم. دانشمندان با بررسی تعامل مادر و کودک اثبات کرده‌اند رابطه‌ای که در کودکی با والدین داریم، روی نوع روابطمان در بزرگ‌سالی اثر می‌گذارد. این مسئله اهمیت بسیاری دارد، چراکه کیفیت روابط ما نقش مهمی در سلامت شخصی و خوشحالی‌مان ایفا می‌کند.

کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، راحت‌تر خواسته‌های خود را بیان می‌کنند و در صورتی که به خواسته خود نرسند، راحت‌تر با آن کنار می‌آیند. والدین این کودکان بیشتر اوقات از لحاظ احساسی در دسترس آنها بوده‌اند و نیازهای فرزندان را پذیرفته‌اند. این دسته از والدین به فرزندان خود مستقیم یا غیرمستقیم فهمانده‌اند که «حواسم بهت هست، حرف‌هات رو می‌شنوم و قراره نیازت رو بپذیرم.»

به یاد داشته باشید قبول‌کردن نیازهای فرزندان صرفا به‌معنای برآورده‌کردن آنها نیست. همه نیازهای فرزند باید شناخته شوند، اما لازم نیست از خیلی چیزها برای برآورده‌کردن آنها بگذریم.

نحوه ایجاد دلبستگی ایمن

  • ۳۳درصد اوقات همه نیازها را برآورده می‌کنید: در این حالت نیاز فرزند را می‌شنوید و آن را برآورده می‌کنید. مثلا هنگام آشپزی‌کردن، کودک از شما می‌خواهد برایش کتاب بخوانید. در این حالت شما دست از کار خود می‌کشید، روبه‌روی او می‌نشینید و از خواندن کتاب برای کودک ابراز خوشحالی می‌کنید.
  • ۳۳درصد اوقات متوجه نیاز کودک نمی‌شوید: ممکن است حواستان به نیاز فرزند نباشد، متوجه آن نشوید یا آن‌قدر مشغله داشته باشید که امکان برآورده‌کردن نیاز او وجود نداشته باشد. در این حالت ممکن است فرزند شما ناراحت شود.
  • ۳۳درصد اوقات سعی در اصلاح وضعیت دارید: این قدم مهم‌ترین قدم برای ایجاد دلبستگی ایمن است. در این حالت اگر اشتباهی کنیم، متوجه آن می‌شویم و مسئولیت آن را با عذرخواهی‌کردن می‌پذیریم. این‌گونه به فرزند خود یاد می‌دهیم که نیازی نیست بی‌نقص باشد. او می‌تواند شکست بخورد و از شکستش درس بگیرد. توجه داشته باشید باید در این رابطه مسئولیت‌پذیر باشیم تا رابطه‌ای صادقانه با فرزند خود بسازیم.

۵ راهکار برای رسیدگی درست به نیازهای فرزند

پدر در حال صحبت با کودک است برای گرفتن ماشین اسباب‌بازی از او

۱. نیازها و خواسته‌های خود را صادقانه بررسی کنید

بسیاری از افراد به‌جای پذیرفتن نیازهای خود، آنها را انکار می‌کنند. این کار دلایل مختلفی دارد. خیلی‌ها تحمل برآورده‌نشدن نیازها و غم ناشی از آن را ندارند، برخی دیگر نمی‌خواهند به دیگران متکی باشند تا مبادا از آنها ناامید شوند یا شاید نیازمندبودن در فرهنگ آنها جلوه جالبی ندارد.

اگر در کودکی نیازهای خود را انکار کرده‌اید، به نحوه رفتارتان در مواجهه با نیاز فرزندتان دقت کنید. آیا سریعا بدون درنظرگرفتن شرایط خود، نیاز او را برآورده می‌کنید؟ آیا از نیازهای فرزندتان فرار می‌کنید، اما نهایتا آنها را برآورده می‌کنید؟

هیچ‌یک از این واکنش‌ها بد نیستند، بلکه نیازهای خود شما را نمایان می‌کنند. اگر دقت بیشتری به این واکنش‌ها کنید و به شرایط خود آگاه‌تر باشید، در مواجهه با نیازهای کودک هم رفتار بهتری خواهید داشت.

توجه داشته باشید اگر دائما نیازهای خود را انکار کنید، این کار را به کودک خود هم یاد می‌دهید. در این صورت حتی اگر خلاف آن را به کودک توضیح دهید، چندان کارآمد نخواهد بود.

۲. همه نیازها را بپذیرید، اما فقط بعضی از آنها را برآورده کنید

اگر برآورده‌کردن نیازهای فرزندتان باعث رنجش شما می‌شود، یعنی احتمالا زیاده‌روی کرده‌اید. طبق تحقیقات، ۵۵درصد ارتباط ما با دیگران را زبان بدن، ۳۸درصدش را تن صدا و ۷درصدش را کلمات تشکیل می‌دهند.

اگر هنگام برآورده‌کردن نیاز فرزند آه بکشید یا بی‌حوصله آن را انجام دهید، کودک متوجه می‌شود که با او صادق نیستید و این مسئله را از شما می‌آموزد. در این مواقع شرایط خود را شفاف به فرزندتان توضیح دهید. ابتدا نیاز او را محترم بشمارید و به او حق بدهید که این نیاز را دارد، سپس دلیل اینکه نمی‌توانید خواسته‌اش را برآورده کنید توضیح دهید.

این مکالمه میان والد و فرزند را به‌عنوان نمونه در نظر بگیرید:

می‌دونم اگه به‌جای اینکه بیرون برم، بمونم خونه و با هم بازی کنیم خیلی بهمون خوش می‌گذره، ولی من دارم با دوست‌هام می‌رم بیرون چون من هم نیاز دارم با دوست‌هام بازی کنم. فردا درباره احساست به این مسئله صحبت می‌کنیم. درک می‌کنم اگه الان ازم ناراحتی و عصبانی هستی.

۳. با قاطعیت نه بگویید

خیلی اوقات به‌خاطر عذاب وجدان و دلسوزی، توانایی نه گفتن به فرزندمان را نداریم. باید در نظر داشته باشید اگر خواسته کودک را قبول کنید و آن را بدون رضایت انجام دهید، آسیب بیشتری به او می‌زنید تا اینکه همان ابتدا قاطعانه درخواستش را رد کنید.

مثلا ممکن است خواسته‌های کودک را انجام دهیم و آخر روز که کلافه شده‌ایم، شروع به دادوبیداد کنیم. یا هنگامی که می‌خواهیم سر کار برویم، برای اینکه با احساسات منفی کودک مواجه نشویم سعی کنیم بی‌سروصدا از خانه بیرون بزنیم یا به فرزند بگوییم «بعد این همه کاری که برات انجام دادم، ‌این رفتار رو داری؟».

این موارد باعث می‌شوند فرزند در قبال نیازهای شما احساس مسئولیت کند. این در حالی است که خودمان از پذیرفتن نیازها و خواسته‌های خود شانه خالی کرده‌ایم.

۴. به خشم خود هنگام برآورده‌کردن نیازهای فرزند توجه کنید

احساس خشم معمولا از حسادت سرچشمه می‌گیرد. ممکن است از اینکه فرزندانتان نیازها و خواسته‌های زیادی دارند عصبانی نباشید، بلکه به این مسئله که نیازهایشان به‌راحتی برآورده می‌شوند حسادت کنید. اگر این مسئله برای شما صدق می‌کند، بهتر است از خود بپرسید: «چه خواسته‌ای دارم که بیان‌کردن آن باعث ترس من از قضاوت دیگران می‌شود؟ از چه کسی می‌توانم برای برآورده‌کردن خواسته‌هایم کمک بگیرم؟»

۵. به کیفیت بیش از کمیت بها دهید

مهم نیست چه تعداد از خواسته‌های فرزندتان را برآورده می‌کنید. مهم این است که برآورده‌کردن این نیازها چه حسی به شما و فرزندتان می‌دهد. طبق تحقیقات، فقط اختصاص‌دادن ۵ تا ۱۰ دقیقه از روز به بازی‌کردن با کودک پیوند میان او و والدین را قوی‌تر می‌کند. بهتر است روی کیفیت زمانی که برای کودک می‌گذارید تمرکز کنید، نه تعداد دفعاتی که این کار را انجام می‌دهید.

شما بگویید

شاید نه گفتن به خواسته فرزندتان و مواجه‌شدن با ناراحتی و عصبانیت او حس خوشایندی برای شما نباشد. بااین‌حال، به‌ خاطر داشته باشید که برآورده‌کردن همه خواسته‌ها و نیازهای فرزندتان ممکن است تأثیری بسیار منفی روی او بگذارد. درنهایت بهترین راه صادق‌بودن با خود و فرزندتان و اولویت‌بندی درست نیازهاست.

شما چطور از پس برآورده‌کردن نیازهای فرزند خود برمی‌آیید؟ آیا موافق انجام تمام خواسته‌های او هستید؟

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر

مهم‌ترین و سخت‌ترین وظیفه پدران و مادران تربیت فرزند است

تربیت کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع

علت دزدی کودکان از فروشگاه چیست؟

علت دزدی کودکان چیست؟ چطور با آن مقابله کنیم؟


دختر ۵ساله‌تان از شما می‌خواهد که برای او از فروشگاه آب‌نبات بخرید. شما مخالفت می‌کنید و می‌گویید که امروز فقط چیزهایی را می‌خرید که برای این هفته نیاز دارید و از آب‌نبات خبری نیست. بااین‌حال وقتی او را روی صندلی خودرو می‌نشانید، متوجه آب‌نباتی در جیب او می‌شوید و صورت‌تان از خجالت داغ می‌شود. در چنین وضعیتی، رفتار درست چیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید علت دزدی کودکان را بدانید. در این مقاله، درباره دزدی کودکان، علل آن و طرز برخورد صحیح در این شرایط توضیح می‌دهیم.

علت دزدی کودکان چیست؟

۱. تکانشگری، ضعف خودکنترلی یا بی‌اراده‌بودن

معمولا زمانی که کودکان به ۶ یا ۷سالگی می‌رسند، رفتار خودسرانه و تکانشگری در آنها شکل می‌گیرد. پیش از این سن، برای کودک دشوار است که با هوس‌های آنی خود کنار بیاید. مثلا اسباب‌بازی موردعلاقه خود را از مهدکودک به خانه می‌آورد یا وقتی با والدینش به مهمانی می‌رود، شیرینی‌های ظرف پذیرایی صاحب‌خانه را بدون اجازه می‌خورد.

چیزی که بیش از همه باعث عصبانیت والدین می‌شود، این است که کودک متوجه ناخوشایندبودن کارهای خود نمی‌شود، پشیمان نیست و عذرخواهی نمی‌کند. بااین‌حال این رفتار کودک علت ساده‌ای دارد؛ بخش‌هایی از مغز او که وظیفه خودکنترلی و رفتارهای اخلاقی را بر عهده دارند، هنوز به‌اندازه کافی رشد نکرده‌اند.

۲. عقده خودکم‌بینی کودک

این مشکل از روابط والدین و فرزندان ناشی می‌شود. در خانواده چنین کودکانی، احتمالا مادر و پدر مشغول پول درآوردن یا تربیت فرزندان کوچک‌ترند. درنتیجه کودک احساس دوست داشته شدن یا موردنیازبودن نمی‌کند و از تنهایی رنج می‌برد. او احساس می‌کند که باید توجه والدین را به خود جلب کند و به همین خاطر دست به دزدی می‌زند.

۳. درست تشخیص‌ندادن چیزهایی که به او تعلق دارند

ممکن است این‌طور به نظر برسد که کودک باید از همان لحظه تولد با چنین مفاهیمی آشنا باشد. با وجود این، بسیاری از موارد دزدی کودکان حاکی از چیز دیگری است. معمولا علت دزدی کودکان در این موارد آن است که با اخلاقیات به‌درستی آشنا نشده‌اند. ممکن است کودک متوجه نشود که چرا روسری مادر را می‌توان از کمد لباس‌های او بیرون آورد اما نباید به کیف پول او دست زد.

۴. جنون دزدی

کلپتومانیا یا جنون دزدی تمایلی بیمارگونه به سرقت است. شیء دزدیده‌شده معمولا حتی برای کودک ارزشی ندارد. او اولین چیزی را که می‌بیند به چنگ می‌آورد و بعد آن را فراموش می‌کند یا بسیار سریع رهایش می‌کند.

کلپتومانیای واقعی نادر است. کودک مبتلا به این بیماری دچار آسیب ارگانیک مغز است. دزدی در او نهادینه شده و به‌عنوان واکنشی شرطی بروز می‌کند. در چنین شرایطی، آموزش فایده‌ای ندارد و باید از روان‌پزشک کمک گرفت چون جنون دزدی او اختلالی روان‌پزشکی است.

۵. مجبورشدن به انجام دزدی

ممکن است هم‌کلاسی‌های کودک یا کودکان بزرگ‌تر از او اخاذی کنند یا پول بگیرند. در این حالت، کودک می‌ترسد موضوعی را که درنهایت دزدی محسوب می‌شود، به یکی از اعضای خانواده یا سایر بزرگ‌سالان اطلاع دهد. برخی از کودکان هم اعتیاد دارند و برای خرید مواد پول می‌دزدند.

وقتی کودکان دزدی می‌کنند، چه باید کرد؟

برای برخورد صحیح با دزدی کودکان باید به سن آنها توجه کنیم. بر همین اساس، در ادامه برخورد صحیح با دزدی کودکان در سنین مختلف را توضیح داده‌ایم.

۱. دزدی در سنین پیش‌دبستانی

اصطلاح دزدی برای کودکی در سنین پیش‌دبستانی واقعا معنایی ندارد، چون کارهای او انگیزه مجرمانه‌ای ندارند. کودکان بسیار کوچک دزدی نمی‌کنند؛ آنها فقط بدون اجازه چیزهای دیگران را برمی‌دارند. کودکان پیش‌دبستانی همه‌چیز را برمی‌دارند، چون هنوز درست درک نمی‌کنند چه چیزی مال آنهاست و چه چیزی به آنها تعلق ندارد. به همین دلیل گاهی کودکی در این سن با چیزی که از خانه دوستش یا فروشگاه برداشته است به خانه می‌آید. کودک در این سن مفهوم مالکیت درک نمی‌کند.

برخورد صحیح با این مشکل

طبق پژوهشی که سال ۲۰۱۷ توسط آکادمی روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا (AACAP) منتشر شد، والدین باید با کودکان پیش‌دبستانی خود درباره درک احساسات دیگران و اینکه چرا دزدی اشتباه است صحبت کنند.

اگر کودکی ۲ یا ۳ساله چیزی را از فروشگاه یا اتاق خواهر و برادر خود برمی‌دارد، والدین باید کاملا واضح به او بگویند که ما بدون اجازه وسایل دیگران را برنمی‌داریم. باید به او توضیح داد که اگر چیزی از فروشگاه می‌خواهیم، باید آن را بخریم. از او بخواهید چیزی را که بی‌اجازه برداشته است، برگرداند یا آن را از او بگیرید و خودتان آن را پس بدهید. واکنش در همین حد کافی است و دیگر به مجازات یا تنبیه نیازی نیست. کودک در این مرحله از رشد هنوز در حال یادگیری است، بنابراین موضوع را پیچیده نکنید و عصبانی نشوید.

۲. دزدی در سنین دبستان

وقتی کودکان به سن مدرسه می‌رسند، دزدیدن چیزهای کوچکی مثل برچسب یا اسباب‌بازی غیرمعمول نیست. در بیشتر این موارد، کودکان بی‌اختیار دزدی می‌کنند. آنها به عواقب کارهای خود و احساسات دیگران فکر نمی‌کنند.

دزدی در سنین دبستان اغلب شامل دروغ‌گویی می‌شود. وقتی این کودکان در حال دزدی گرفتار می‌شوند، به دروغ‌گویی روی می‌آورند، حتی اگر مچ آنها را حین ارتکاب این عمل گرفته باشید. آنها با دروغ‌گفتن از تنبیه منصفانه بابت کارهای اشتباه خود فرار می‌کنند.

دزدی در کودکان مدرسه‌ای عمدتا به دلیل اختلال کنترل تکانه است که در این سنین شایع می‌شود. در حقیقت علت دزدی کودکان در این سنین این است که به عواقب کارهای خود فکر نمی‌کنند.

برخورد صحیح با این مشکل

طبق تحقیقات روان‌شناسان، ایجاد قوانین خانوادگی برای کودکان چارچوبی ایجاد می‌کند تا به‌کمک آن بدانند کدام رفتارها پذیرفتنی‌اند و کدام‌یک نپذیرفتنی. قوانین خانوادگی و عواقب نقض آنها ممکن است بر اساس صداقت، اعتماد و احترام به اموال دیگران باشد. هنگامی که این قوانین زیر پا گذاشته می‌شوند، کودک می‌داند که عادت او به دروغ‌گویی یا دزدی منجر به برخورد انضباطی مناسبی خواهد شد.

در سنین دبستان، بحث جدی درباره اشتباه‌بودن دزدی اهمیت دارد. از فرزندتان بخواهید تا هر چیزی را که بدون اجازه برداشته است به صاحبش برگرداند. به او توضیح بدهید که چرا برداشتن چیزی از فروشگاه بدون پرداخت هزینه آن درست نیست. اگر فرزندتان وسایل هم‌کلاسی‌اش را بدون اجازه به خانه آورده است، با والدین او و معلم کلاس در ارتباط باشید. ماجرا را دراماتیک نکنید و فقط از کودک بخواهید شیء دزدیده‌شده را به صاحبش بازگرداند. والدین و معلمان باید خصوصی با کودک درباره این رفتار نادرست صحبت کنند.

اگر هم فرزندتان بی‌اجازه وسیله یکی از اعضای خانواده را برداشته است، از او بخواهید آن چیز را به صاحبش بازگرداند و رفتارش را با کاری مانند نوشتن نامه عذرخواهی جبران کند. سعی نکنید کودک را از زندان رفتن بترسانید یا به او بگویید که بچه بدی است. این کار بیش از اینکه فایده داشته باشد ضرر دارد.

۳. دزدی در دوران نوجوانی و بلوغ

۲ نوجوان در حال دزدی از فروشگاه ـ‌ علت دزدی کودکان

دزدی‌های نوجوانان اغلب با تمایل به خرید چیزی در ارتباط است که مد شده. معمولا هدف از چنین دزدی‌هایی تبدیل‌شدن به عضوی از گروه هم‌سالان است. نوجوانانی که اراده ضعیف دارند و اصول اخلاقی‌شان شکل‌ نگرفته است، بیش از سایرین دزدی می‌کنند. در این سنین، گاهی دوستان نوجوان او را به دزدی تشویق می‌کنند.

حقیقت این است که کودکان دزدی می‌کنند، اما اگر والدین مداخله نکنند یا برای جلوگیری از این رفتار کاری نکنند، دزدی تا نوجوانی ادامه می‌یابد. نوجوانان معمولا درک می‌کنند که دزدی کار خوبی نیست. آنها درست را از نادرست تشخیص می‌دهند، با وجود این دزدی می‌کنند. نوجوانان اغلب از هیجان لذت می‌برند یا دچار کمبود اعتمادبه‌نفس‌اند. در بسیاری از موارد، دزدی فقط دوره‌ای است و می‌گذرد، اما این بدان معنا نیست که شما باید فقط منتظر عبور او از این مرحله بمانید.

برخورد صحیح با این مشکل

اگر متوجه دزدی فرزند نوجوان خود شده‌اید، باید درباره دلایل اخلاقی دزدی‌نکردن و پیامدهای قانونی آن با او جدی گفت‌وگو کنید. اگر فرزندتان در حال دزدی دستگیر شد و پلیس با شما تماس گرفت، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. او هنوز از نظر قانون کودک محسوب می‌شود چون کمتر از ۱۸ سال سن دارد. دستگیری در واقع پیامد طبیعی مؤثر برای کار او محسوب می‌شود. بهتر است که حالا از کار خود درس بگیرد، نه زمانی که بزرگ‌تر شده است و دزدی برای او سوءپیشینه کیفری می‌شود.

اگر نوجوان شما پول یا چیزهایی را از شما دزدیده است، پس از گفت‌وگو، به او خاطرنشان کنید که به او اعتماد دارید. اجازه بدهید که او کار خود را جبران کند یا پول را به شما بازگرداند. در این سن، مشکل رفتاری فرزندتان با فریادکشیدن یا گرفتن امتیازاتی از او حل نمی‌شود. با وجود این اگر احساس می‌کنید که نمی‌توانید مثل گذشته به او اعتماد کنید، منصفانه است که آزادی او را محدود کنید. باید برای مقابله با رفتار او برنامه داشته باشید تا بتواند دوباره اعتماد شما را به دست بیاورد.

اگر فرزندم به دزدی ادامه داد، چه کنم؟

آیا قبلا تلاش کرده‌اید که فرزندتان را به‌خاطر دزدی تنبیه کنید، اما او هنوز به این کار ادامه می‌دهد؟ در این صورت، نفس عمیق بکشید و آرام باشید چون شما تنها نیستید. علت دزدی کودکان گاهی مشکلات جدی‌تری است که به برخوردی کاملا متفاوت نیاز دارد.

اگر کودک دچار تروما شده باشد و دزدی کند، با مشکلی جدی مواجهید. در این صورت، باید از کارشناس سلامت روان کمک بخواهید. دزدی کودکانی که قربانی آزار و اذیت شده‌اند یا در زندگی شرایطی چالش‌برانگیز مانند فرزندخواندگی دارند، اغلب واکنشی آسیب‌زاست. چنین کودکانی ناخودآگاه دزدی می‌کنند تا مطمئن شوند که امکانات لازم برای ایمنی خود را در اختیار دارند. ممکن است همه‌چیز خود را از دست داده باشند و احساس کنند که مجبورند هرچه را می‌توانند بردارند.

در چنین شرایطی نیز باید به فرزند خود یادآوری کنید که دزدی‌کردن کار درستی نیست و اشیای دزدیده‌شده باید بازگردانده شوند. اگر هم نمی‌توانید به او اعتماد کنید، از لغو برخی از امتیازات او استفاده کنید.

شما بگویید

وقتی علت دزدی کودکان مشکلی جدی‌تر است، کمی دلسوزی به شما کمک می‌کند. تنبیه یا اعمال زور را فراموش کنید. هدف شما نباید این باشد که آنها احساس بدی داشته باشند، چون در حال حاضر هم با احساسات بدی درگیرند. شما باید در این شرایط کنارشان باشید نه روبه‌روی آنها. کودکان کوچک‌تر به آموزش نیاز دارند. به نوجوانان نیز باید بگویید که آنها را دوست دارید و این رفتار درست نیست و شما به آنها کمک خواهید کرد.

آیا تابه‌حال با مشکل دزدی کودکان مواجه شده‌اید؟ به‌نظر شما در چنین شرایطی بهترین کار چیست؟

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر

مهم‌ترین و سخت‌ترین وظیفه پدران و مادران تربیت فرزند است

تربیت کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع

مادر و دختر در حال صحبت‌کردن

آیا باید با فرزندتان دوست باشید؟ روش ایجاد رابطه صمیمانه اما متعادل


سال‌ها قبل به والدین توصیه می‌شد در رفتار با کودکان مقتدر باشند، اما با ظهور سبک‌های مختلف فرزندپروری مرز بین والدبودن و دوست‌بودن روزبه‌روز کم‌رنگ‌تر شده است. رفتار درست چیست؟ آیا باید با فرزندتان دوست باشید؟ در این مقاله به این سؤال پاسخ می‌دهیم و عوارض دوست‌بودن بیش‌ از حد با فرزند را می‌گوییم. با ما همراه باشید.

شکل صحیح رابطه والدین با فرزندان

بیشتر متخصصان معتقدند که والدین باید با فرزندان خود رفتار دوستانه‌ای داشته باشند، اما همچنان نقش والدی خود را حفظ کنند و به اصول و قوانین خود پایبند باشند. به‌عقیده کارشناسان، بچه‌ها برای رشد و زندگی سالم به محدودیت، قوانین و راهنمایی والدین خود نیاز دارند و دوست‌بودن بیش‌ از حد با کودکان مانع از وضع قوانین و محدودیت‌ها در زمینه‌های مختلف می‌شود.

دوست‌بودن با فرزندان چه عوارضی دارد؟

بسیاری از والدین فکر می‌کنند اگر با فرزندشان دوست باشند، تربیت کودک آسان‌تر می‌شود و فرزندشان بیشتر به حرف‌های آنها گوش می‌دهد. یکی از مهم‌ترین بخش‌های تربیت فرزند تعیین محدودیت‌ها و قوانین در زمینه‌های مختلف است. رابطه دوستانه با فرزند ممکن است باعث شود والدین قوانینی برای کودک وضع نکنند و بخواهند صمیمی‌تر با او رفتار کنند. این کار ممکن است مشکلاتی برای والدین و فرزندان ایجاد کند که در ادامه بعضی از آنها را مطرح کرده‌ایم.

۱. ازدست‌دادن اقتدار والدین

یکی از عوارض دوستی بیش‌ از حد با فرزندان ازدست‌دادن اقتدار والدین است. فرزندان برای آرامش خاطر به اقتدار والدین نیاز دارند، آنها نیاز دارند بدانند همیشه مراقبشان هستید و بر امور مسلطید. دوست‌بودن بیش‌ از حد با فرزند باعث می‌شود نقش محافظ شما در ذهن آنها کم‌رنگ شود و این باعث بی‌قراری و اضطراب کودکان می‌شود.

فرزندان به والدینی نیاز دارند که در عین صمیمیت و دوستی، گاهی برایشان خط‌ونشان بکشند، به درخواستشان نه بگویند و نصیحتشان کنند. گرچه ممکن است گاهی فرزندان به‌خاطر وجود حدومرزها و قوانین تعیین‌شده عصبانی یا ناراحت شوند، درنهایت حفظ اقتدار و تعیین محدودیت در عین دوستی و صمیمیت باعث استحکام بیشتر رابطه والدین و فرزندان می‌شود.

۲. تنش در رابطه والدفرزندی

تلاش برای صمیمیت بیش‌ از حد با فرزندتان ممکن است گاهی فشار غیرضروری زیادی به او وارد کند، فشاری که متناسب با سن و قدرت درک او نیست. طبق پژوهشی در این زمینه، وقتی مادران مجرد اطلاعاتی مانند جزئیات مالی یا افکار منفی درباره همسر سابقشان را با دخترانشان در میان می‌گذارند، این کارشان باعث نزدیک‌ترشدن آنها به هم و رابطه صمیمانه‌تر نمی‌شود، بلکه منجر به ناراحتی روانی دختران می‌شود.

دلایلی که نباید با فرزندتان دوست باشید

۱. مانع استقلال فرزند می‌شود

آنا فروید، دختر زیگموند فروید، بنیان‌گذار روان‌شناسی روان‌کاوانه کودک بود. وقتی صحبت از دوستی والدین با فرزندانشان می‌شود، فروید می‌گوید: «وظیفه والدین، به‌خصوص مادر، این است که فرزندش را رها و آزاد بگذارد.»

به‌عقیده او، والدین باید مانند پرندگان مادر پروازکردن و زندگی مستقل را به فرزندانشان بیاموزند. او پیوند سالم بین والدین و فرزند را پیوندی دوستانه برنمی‌شمرد، بلکه آن را پیوندی می‌دانست که مادر و پدر با هوشیاری فرزندشان را گام‌به‌گام به سوی خودکفایی سوق دهند.

به‌اعتقاد آنا فروید، مادران و پدرانی که هدفشان تربیت فرزندان مستقل است نباید روابط خیلی صمیمانه با فرزندانشان برقرار کنند، بلکه باید با وقت‌گذراندن با دوستان بزرگ‌سال خود رفتارهای سالم را برای فرزندانشان الگوسازی کنند. فرزندانی که این والدین تربیت می‌کنند در آینده بسیار مستقل و خودکفا هستند. این والدین نقش خود را بسیار گسترده‌تر و مهم‌تر از رفیق‌بودن با فرزندشان می‌بینند.

۲. فرزندان را درگیر مشکلات زندگی می‌کند

همه ما مادران و پدرانی را می‌شناسیم که روابط دوستانه با فرزندان خود را برای ترمیم مشکلات گذشته یا حال خود ایجاد می‌کنند. واقعا هدف از فرزندآوری چیست؟ بسیاری از والدین دوست دارند فرزندشان به تمام اهداف و آرزوهای دست‌نیافته خودشان برسد؛ حال آنکه فرزندان ما باید مطابق خواسته خودشان زندگی کنند و برای رسیدن به آرزوهای خودشان تلاش کنند نه اینکه نسخه‌های ایدئالی از ما باشند.

متأسفانه بسیاری از والدینی که با فرزندشان رابطه دوستانه دارند، ناخوداگاه فرزندشان را در جریان تمام مشکلات زندگی قرار می‌دهند و با این کار به سلامت روان کودک آسیب می‌زنند.

۳. انتظارات بی‌اساس والدین را افزایش می‌دهد

بسیاری از والدینی که با فرزندانشان بیش‌ از حد دوست‌اند، استعداد و علاقه فرزندشان را نادیده می‌گیرند و کورکورانه و برای بچه‌هایشان برنامه‌ریزی می‌کنند. آموزش موسیقی، آموزش خصوصی زبان‌های خارجی مختلف، کلاس فوتبال و کلاس‌های مدیتیشن و یوگا بخشی از این برنامه‌ریزی فشرده‌اند.

این افراد تمام انرژی خود را صرف ساختن رزومه عالی برای فرزندانشان می‌کنند. در حالی که کارشناسان بارها درباره مضرات فعالیت‌های فوق‌برنامه بیش‌ از حد هشدار داده‌اند. مربیان، روان‌شناسان رشد و پزشکان معتقدند برنامه‌ریزی بیش‌ از حد برای فرزندان ممکن است باعث افسردگی کودکان، اضطراب، چاقی، خستگی، تحریک‌پذیری، افکار خودکشی و کاهش خلاقیت آنها شود.

۴. باعث می‌شود فرزندان در آینده خودشیفته شوند

بیشتر والدینی که بیش‌ از حد با فرزندانشان صمیمی‌اند، مدام در حال تعریف و تمجید از دستاوردهای آنها هستند. تعریف و تحسین اثرات خوبی دارند، به‌شرطی که به‌اندازه باشند. تحسین بیش‌ از حد کودکان باعث می‌شود افرادی خودشیفته بار بیایند. این افراد در آینده نیازمند تأیید مداوم‌اند و در صورتی که افراد از آنها تعریف نکنند، سرخورده می‌شوند.

چگونه در رابطه والدفرزندی تعادل ایجاد کنیم؟

هیچ پدر و مادری دوست ندارد احساس دیکتاتوربودن کند. مسلما شما فرزندانتان را دوست دارید، از بودن کنار آنها لذت می‌برید و می‌خواهید با آنها وقت بگذرانید. اینها به‌معنای این نیست که برای رسیدن به این اهداف از نقش والدبودن خود دست بکشید. روش‌هایی وجود دارد که می‌توانید تجربه‌هایی مشابه تجربه‌های دوستان با فرزندتان داشته باشید بدون اینکه وظایف والدینی خود را کنار بگذارید.

در واقع ایجاد رابطه دوستانه با فرزندان بسیار مهم است. محققان دریافته‌اند کودکانی که والدین صمیمی، حمایتگر و همدل دارند درس‌خوان‌ترند و کمتر درگیر دعوا یا مسائل حاشیه‌ای می‌شوند. می‌خواهید بدانید که چطور در با فرزندتان رابطه‌ای صمیمانه و متعادل برقرار کنید؟ مسلما وقتی فرزندتان هنوز کوچک است، همه تصمیمات را شما می‌گیرید، اما هرچه بزرگ‌تر شود، مستقل‌تر و خودمختارتر می‌شود و در این شرایط شما باید مانند مربی عمل کنید، راهنمایی‌اش کنید و به او هم اجازه بدهید در تصمیم‌گیری‌ها سهیم باشد.

البته سنی که در آن باید کم‌کم شروع به عقب‌نشینی کنید تا حد زیادی به میزان بلوغ و مسئولیت‌پذیری کودکان بستگی دارد. نکته قابل‌توجه دیگر این است که در این شرایط نباید او را کاملا آزاد بگذارید، قطعا با بزرگ‌شدن کودک قوانین و حدومرزهایی که برایش تعیین می‌کنید هم تغییر خواهند کرد.

همچنین می‌توانید به دنبال فرصت‌هایی برای گذراندن وقت با هم و انجام کارهایی باشید که هر دو از آنها لذت می‌برید. نکته مهم دیگر اینکه شما نباید تمام نیازهای خود به ارتباط دوستانه را با فرزندتان برآورده کنید؛ رابطه دوستانه با فرزند فقط باید بخشی از روابط دوستانه شما باشد. تقویت روابط صمیمی با دوستان و همسرتان هم اهمیت زیادی دارد. هر هفته زمانی را به وقت‌گذرانی با بزرگ‌سالان اختصاص دهید. انجام این کار به شما این امکان را می‌دهد که روابط باکیفیتی با دیگران برقرار کنید و بیش از حد به فرزندتان وابسته نشوید.

سخن پایانی

درباره رابطه دوستانه والدین با فرزندان قانونی یکسان و قطعی وجود ندارد. بهترین شیوه‌ای که می‌توانید در پیش بگیرید این است که شیوه فرزندپروری خود را با نیازهای فردی هر یک از فرزندانتان تطبیق دهید. بهتر است به‌جای اینکه دوست خوبی باشید، پدر و مادر خوبی باشید.

رابطه شما با فرزندتان چطور است؟ به‌نظرتان دوست‌بودن با فرزند مفید است یا مضر؟ لطفا نظرات و تجربیات ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در میان بگذارید.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر

مهم‌ترین و سخت‌ترین وظیفه پدران و مادران تربیت فرزند است

تربیت کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع

هنگام حرف زدن با بچه ها خود را در سطح آنها پایین بیاورید.

چطور با بچه ها حرف بزنیم؟ نکاتی که باید بدانید


برای بسیاری از ما حرف‌زدن با بچه‌ها کار ساده‌ای نیست. درست حرف‌زدن با کودکان نیز نکات و ترفندهایی دارد که با رعایت آنها می‌توانیم به‌رغم داشتن رفتاری دوستانه، قاطع و جدی به نظر برسیم. در ادامه، نکات و اصول مهم حرف‌زدن با بچه‌ها را شرح می‌دهیم. با رعایت این نکات می‌توانید با هر بچه‌ای در زندگی‌تان گفت‌وگویی صریح و دوستانه داشته باشید و ارتباط خوبی برقرار کنید.

چرا صحبت‌کردن با بچه‌ها سخت است؟

تینا پین برایسون (Tina Payne Bryson)، روان‌درمانگر و یکی از نویسندگان کتاب «تربیت کودک برای مغزی یکپارچه» (The Whole-Brain Child)، می‌گوید: «ما فراموش می‌کنیم که کودک‌بودن چگونه است. گاهی برقراری ارتباط با بچه‌ها سخت است، زیرا روال روزهایمان تفاوت زیادی دارند.» در بزرگ‌سالی مغز و عادات ما تغییر می‌کنند و به‌یادآوردن اینکه کودکی ۱۰ساله بودن چگونه است، برای ما دشوار می‌شود. ولی برای صحبت‌کردن و برقراری ارتباط با کودکی ۱۰ساله لازم نیست به یاد بیاوریم که در ۱۰سالگی چگونه بودیم. فقط باید بپذیریم افرادی با علایق، بینش و شخصیت خاص خودند و سپس با آنها تعامل کنیم.

در ادامه، مهم‌ترین نکات برای حرف‌زدن با بچه‌ها را مطرح کرده‌ایم.

۱. یافتن نقاط اشتراک

معمولا نمی‌دانیم که باید گفت‌وگو را از کجا شروع کنیم، ولی وقتی موضوعی باز را پیش می‌کشید، معمولا بچه‌ها گفت‌وگو را ادامه می‌دهند و پیش می‌برند. جملاتی که برای شروع گفت‌وگو استفاده می‌کنید به موقعیت بستگی دارند. مثلا اگر کنار کباب‌پز هستید، می‌توانید بپرسید که چاشنی موردعلاقه او چیست یا سؤالاتی کلی بپرسید مانند اینکه آیا اخیرا ویدئوی خنده‌داری از حیوانات دیده است یا نه. فقط باید بچه را به حرف‌زدن تشویق کنید تا با او بیشتر آشنا شوید.

می‌توانید با پرسیدن سؤال درباره علایق خود شروع کنید. مثلا اگر به بازی‌های ویدئویی علاقه‌مندید، بپرسید که کدام بازی‌ها را دوست دارد یا اگر به مطالعه علاقه‌مندید، بپرسید که به‌تازگی چه کتاب جالبی خوانده است. این سؤالات اولیه همگی برای یافتن نقاط اشتراک‌اند. با این سؤالات می‌توانید علایق مشترک مانند بازی کارتی یا اختلافات کم‌اهمیت (مانند اینکه خوردن سیب زمینی سرخ‌کرده با کچاپ خوب است یا نه) را پیدا کنید. با فهمیدن نقاط اشتراک می‌توانید ارتباط بهتری با کودک برقرار کنید.

۲. پرسیدن سؤالات مرتبط با حرف‌های کودک

گام بعدی برای داشتن گفت‌وگویی خوب با کودکان، توجه‌کردن است. بسیاری از افراد به‌جای گوش‌دادن به حرف‌های کودک و پرسیدن سؤالات مرتبط شروع به گفتن داستانی طولانی درباره خودشان می‌کنند. پرسیدن سؤالات مرتبط به گوش‌دادن فعال و فروتنی نیاز دارد. کودک نیز فردی با علایق و مهارت‌های خاص خودش است که می‌توانید از او چیزهایی یاد بگیرید، همان‌طور که از صحبت‌کردن با بزرگ‌سالان چیزهایی می‌آموزید.

برای گوش‌دادن فعال به حرف‌های کودک گوشی خود را کنار بگذارید، ارتباط چشمی برقرار کنید و لبخند بزنید. نیازی نیست که صدایتان را تغییر دهید و کودکانه حرف بزنید. برایسون می‌گوید: «کودکان باید احساس امنیت، دیده‌شدن، آرامش و اطمینان داشته باشند. وقتی لبخند می‌زنید و حالتی آرام دارید، سیگنال‌های امنیت و ارتباط را می‌فرستید.»

۳. هم‌سطح نشستن با کودک

هم‌سطح کودک نشستن شما را بسیار مهربان‌تر نشان می‌دهد. حتی وقتی سعی می‌کنید رفتاری فروتنانه و دوستانه داشته باشید، اگر بالاتر از او قرار بگیرید، ممکن است کودک احساس ترس کند. بنابراین بهتر است نزدیک کودک روی صندلی بنشینید یا زانو بزنید تا مجبور نباشد برای دیدن شما به بالا نگاه کند.

۴. هدایت گفت‌وگو با توجه به شوروشوق و علایق کودک

در طول گفت‌وگو خود را کنار بکشید. بعضی از بزرگ‌سالان فکر می‌کنند که در گفت‌وگو با کودکان باید زیاد حرف بزنند، ولی کودکان دوست دارند که به حرف‌هایشان گوش دهید. فقط سؤالاتی بپرسید و بگذارید که کودک گفت‌وگو را پیش ببرد. او گفت‌وگو را به‌سمت چیزهایی می‌برد که برایش جالب‌اند. بسیاری مواقع این به‌معنی رفتن به مسیری احمقانه و تخیلی است که شاید برای بزرگ‌سالان دشوار باشد. برایسون می‌گوید: «بزرگ‌سالان بیشتر منطقی و راه‌حل‌محورند. ما فراموش کرده‌ایم که بازی‌کردن چگونه است.»

برای کشف جنبه بازیگوش خود می‌توانید سؤالی باز یا حتی مسخره بپرسید. مثلا بگویید: «اگر بخواهی رستورانی باز کنی که فقط ۳ غذا سرو می‌کند، این غذاها چه خواهند بود؟» شوروشوق کودک را نادیده نگیرید. اگر کودک به بسکتبال علاقه‌مند است و شما به ورزش اهمیتی نمی‌دهید، از او بخواهید که درباره بازیکن موردعلاقه‌اش حرف بزند. اگر به‌تازگی چیزهای زیادی درباره برنامه‌های رایانه‌ای یاد گرفته است، سعی نکنید که دانش خود را به رخ او بکشید. او را تشویق کنید چیزهایی را که یاد گرفته است به شما بگوید.

۵. مطرح‌کردن جزئیات صحبت‌های قبلی

وقتی با کودک گفت‌وگوی دوستانه‌ای داشتید و نقاط مشترکی پیدا کردید، می‌توانید ارتباطی همیشگی را با او ایجاد کنید. به‌یادآوردن جزئیات و بازگشت دوباره به آنها در گفت‌وگوهای بعدی مهم است. مثلا اگر به شما گفته است که به تیم فوتبال پیوسته، از او بپرسید که این فصل چگونه بوده است.

۶. کمک یا راهنمایی خواستن

کودکان عاشق حل‌کردن مشکلات بزرگ‌سالان هستند. مشکلی ساده و نه‌چندان جدی را که در طول روز با آن مواجه شده‌اید، به او بگویید. کودک دوست دارد که فرصتی برای یافتن راه‌حل برای مشکل شما داشته باشد. مثلا بگویید: «نمی‌دانم برای تولد دوستم چه بخرم. می‌توانی در انتخاب هدیه به من کمک کنی؟» یا «آخر هفته می‌خواهم به سینما بروم، ولی دودلم. به‌نظرت کدام فیلم خوب است؟»

۷. تمجیدهای واقعی و دلگرم‌کننده

روی تلاش‌ها و شخصیت کودک تمرکز کنید نه چیزهای سطحی و ظاهری. تمجیدهای سطحی مفیدند، ولی تأثیر زیادی ندارند. در عوض روی کاری تمرکز کنید که کودک انجام می‌دهد. تمجیدهای خاص تأثیر بسیار بیشتری دارند و موجب می‌شوند که راحت‌تر با بچه‌ها ارتباط برقرار کنید.

مثلا چیزهایی مانند «خیلی خوب اسب‌ها را نقاشی می‌کنی»، «با آن کفش‌های اسکیت واقعا قوی به نظر می‌رسی» و «خیلی مهربان هستی که خوراکی‌هایت را با برادرت تقسیم می‌کنی» بسیار واقعی‌تر از این هستند که مثلا بگویید «رنگ چشم‌هایت خیلی زیباست!» یا «چه خانواده بزرگی داری.»

۸. پرسیدن سؤالات باز

پرسیدن سؤالات بله یا خیر برای ادامه‌یافتن گفت‌وگو چندان مفید نیستند. از کودک بخواهید که درباره فکر یا احساس خود توضیح دهد. پیش از پرسیدن سؤال، آن را در ذهن خود مرور کنید. اگر کودک می‌تواند با یکی‌دو کلمه به آن پاسخ دهد، سعی کنید که سؤالتان را تغییر دهید. مثلا پرسیدن اینکه «امروز در مدرسه چه اتفاق خوبی افتاد؟» بسیار بهتر از این است که بپرسید «امروز مدرسه چطور بود؟»

۹. علاقه نشان‌دادن

نظرات کوتاه و دلگرم‌کننده موجب می‌شوند که کودک بفهمد به حرف‌هایش گوش می‌دهید. وقتی کودک داستانش را تعریف می‌کند، در طول گفت‌وگو خود را علاقه‌مند نشان دهید. عباراتی مانند «خیلی جالب است» یا «ادامه بده» به کودک نشان می‌دهد که به حرف‌هایش اهمیت می‌دهید.

۱۰. قطع‌نکردن حرف‌های کودک

وقتی داستانی هیجان‌انگیز را برای دوست خود تعریف می‌کنیم، دوست نداریم که او حرف ما را قطع کند و خودش شروع به صحبت کند. همین اصل درباره بچه‌ها نیز صدق می‌کند. به بچه‌ها زمان کافی بدهید تا آنچه را در ذهنشان دارند بگویند، حتی اگر در یافتن کلمات مناسب مشکل دارند. وقتی حرفشان تمام شد، می‌توانید پاسخ دهید و نظر خود را بیان کنید.

۱۱. صدازدن کودک با نام او

این کار برای جلب توجه کودک عالی است. بچه‌های کوچک نمی‌توانند هم‌زمان روی چند چیز تمرکز کنند. صدازدن نام آنها موجب می‌شود به‌جای اتفاقات اطرافشان، روی شما و صدایتان تمرکز کنند.

۱۲. صحبت‌کردن با لحنی جدی

داشتن لحنی ضعیف منجر به مکالمه‌ای ضعیف می‌شود. کودکان چیزی بیش از صرفا حرف‌های شما را می‌شوند و به نحوه بیان کلمات نیز توجه می‌کنند. اگر جدی نباشید، آنها نیز شما را جدی نمی‌گیرند. باید میان ملایمت و قاطعیت تعادل ایجاد کنید تا کودک متوجه شود که عصبانی نیستید، ولی فردی ضعیف هم نیستید.

۱۳. توجه به زبان بدن کودک

توجه به زبان بدن کودک برای درک افکار و احساسات او

گاهی بچه می‌گوید که خوب است، ولی زبان بدن او چیز دیگری می‌گوید. کودکان گاهی احساسات خود را با زبان بدنشان (مانند دست‌به‌سینه‌بودن یا انداختن شانه‌ها) نشان می‌دهند. به کلمات و حرکات کودک توجه کنید تا افکار و احساسات او را بهتر درک کنید. مثلا اگر کودک می‌گوید که روز خوبی در مدرسه داشته است، ولی از ارتباط چشمی امتناع می‌کند، احتمالا مشکلی پیش آمده است.

۱۲. گوش‌کردن به‌جای ارائه راه‌حل

گاهی کودکان فقط به‌دنبال گوشی شنوا هستند. اگر کودک درباره روز خود صحبت می‌کند، به‌جای عجله برای حل‌کردن مشکل او بگذارید حرف‌هایش تمام شود. درست است که نیت خوبی دارید، ولی کودک باید احساس کند که حرف‌هایش شنیده و درک می‌شوند.

۱۵. صحبت‌کردن با صدای معمولی موقع تنبیه‌کردن کودک

فریادزدن نتیجه خوبی ندارد، حتی اگر کودک نیز فریاد بکشد. هرچه بیشتر فریاد بزنید، کودک نیز بیشتر یاد می‌گیرد که به فریادهای شما بی‌اعتنایی کند. با کودک آرام و محترمانه صحبت کنید تا متوجه شود که جدی هستید. مثلا به‌جای اینکه از آشپزخانه فریاد بزنید: «برای مدرسه آماده شو» درِ اتاق خواب فرزندتان را بزنید و بگویید: «سرویس مدرسه تا یک ساعت دیگر می‌رسد. نمی‌خواهی برای رفتن به مدرسه آماده شوی؟»

۱۶. استفاده از کلمات مثبت

کلمات منفی اثر خوبی روی کودک نمی‌گذارند. به‌جای اینکه بگویید چه کاری را انجام ندهد، روی کارهایی تمرکز کنید که باید انجام دهد. کلمات مثبت و تشویق‌کننده سبب افزایش اعتماد به نفس کودک می‌شوند و می‌تواند عادت‌های بهتری را در خود شکل دهد.

مثلا به‌جای اینکه بگویید «بازی در آشپزخانه ممنوع»، بگویید «در اتاق نشیمن بازی کن که همه اسباب بازی‌هایت آنجاست» یا به‌جای اینکه بگویید «این‌قدر خودخواه نباش»، بگویید «بچه خوبی هستی که اسباب‌بازی‌هایت را به دیگران هم می‌دهی». این جملات مثبت بیشتر موجب تشویق و دلگرمی کودک می‌شوند.

۱۷. استفاده از عبارات ساده‌تر و کوتاه‌تر

حرف‌های طولانی در بلندمدت نتیجه چندانی نخواهند داشت. به‌جای غرزدن و شکایت‌کردن درباره وظیفه یا کاری که کودک باید انجام دهد، حرف خود را به یک کلمه ساده کنید. این‌طوری کودک بدون اینکه احساس کند او را تحقیر کرده‌اید یا به او دستور می‌دهید، پیام شما را می‌فهمد. مثلا به‌جای اینکه بگویید «۵ دقیقه پیش به شما گفتم که وسایلتان را داخل کوله‌پشتی بگذارید»، می‌توانید بگویید «بچه‌ها، کوله‌پشتی!»

۱۸. پنهان‌نکردن خجالتی یا آسیب‌پذیربودن

برای بعضی از بچه‌ها صحبت‌کردن با بزرگ‌ترها سخت است. آنها با دیدن آسیب‌پذیری شما احساس راحتی بیشتری می‌کنند. مثلا اگر بگویید که اغلب در مهمانی‌ها خجالتی هستید، این احساسِ خجالتی‌بودنِ کودک را برای او عادی می‌کند. اگر کودک سکوت را ترجیح می‌دهد، بهتر است که شما نیز سکوت کنید. برایسون می‌گوید: «اگر یک یا دو سؤال بپرسیم و کودک گفت‌وگو را بسط ندهد، یعنی نمی‌خواهد که الان از او سؤالی پرسیده شود.» اگر او سکوت را ترجیح می‌دهد، شما نیز نباید چیزی بگویید.

سخن پایانی

سعی کنید هر روز زمانی را به گفت‌وگو با فرزندتان اختصاص دهید. این راهکاری عالی برای برقراری ارتباط با اوست و موجب می‌شود که کودک مکانی امن برای بیان افکار و احساسات خود داشته باشد. با پیداکردن علایق مشترک، پرسیدن سؤالات خوب و توجه‌کردن به حرف‌های کودک به‌تدریج می‌توانید با او دوست شوید. وقتی با هم دوست شوید، گفت‌وگو نیز آسان‌تر می‌شود.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر

مهم‌ترین و سخت‌ترین وظیفه پدران و مادران تربیت فرزند است

تربیت کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا





منبع