آیا درد دل کردن میتواند جای مشاوره روانشانسی را بگیرد؟_سیاه پوش
نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش
آدمهایی که با چالش شبیه ما را در زندگی روبه رو شدهاند، از دانش اختصاصی و ارزشمندی برای پشتیبانی به ما برخوردارند که روانشناس قادر به اراعه آن نیست. آیا سخن بگویید با این چنین فردی، جای مشاوره حرفهای را میگیرد؟
همصحبتی و درد دل کردن با افرادی که شرایط شبیه آدمی را از سر گذراندهاند، هم حس فهمیدنشدن به ما میدهد و هم دربردارنده پیشنهادهای ارزشمندی است که تنها در آن شرایط خاص برای هر فردی رخ خواهند داد. از نظر دیگر، مشاوره و رواندرمانی با مطالعه ذهن انسان و اراعه راهکارهای علمی، مشکلات روان را حل میکنند. آیا این دو رویکرد میتوانند جانشین هم شوند؟ چه مزایا و چه خطراتی در هر کدام نهفته است؟ در این مقاله از «چطور» تصمیم داریم زیاد تر در این باره سخن بگویید کنیم.
چرا گوش شنوا را به روانشناس ترجیح میدهیم؟
آیا حاضرید برای یک وعده غذا، ۲ میلیون تومان خرج کنید؟ برای شرکت در کلاس ورزشی چطور؟ یا لباسی تازه؟ آیا حاضرید نیم ساعت از زمان خود را به شنیدن مشکلات زندگی فردی غریبه، تعلق دهید؟
اپلیکیشن جدیدی به نام Fello، دقیقاً به همین کار تعلق دارد. این برنامه در ازای تعریف تواناییهای زندگی آدمها به افرادی که خواستار شنیدن آن می باشند، به شما هزینه پرداخت میکند! احتمالا مدل درآمدزایی فلو برایتان شگفت به نظر برسد؛ اما مگر برنامههایی همانند اسنپ و جاباما هم از طریق اشتراک ماشین یا خانه به دیگران، به مشترکانشان هزینه پرداخت نمیکنند؟ برنامه Fello هم دقیقاً همینطور است و به شما زمان میدهد تا با اشتراک دانش شخصی خود درآمدزایی کنید.
مقصد این نوع ربط، دریافت نوعی حمایتعاطفی است که نمیتوانیم از اطرافیان و عزیزان، شبکههای مجازی یا سخن بگویید با مشاور و روانشناس کسب کنیم. فردی که در حال شنیدن توانایی ماست، متخصص سلامت روان نیست. قضیه دقیقاً همینجاست که شخص آن سوی گوشی هوشمند ما، در حال سپریکردن دورانی است که قبلاً از سر گذراندهایم.
یقیناً ایده Fello، چیز جدیدی نیست. «حمایتهمتایان یا آدمهای هم سطح» کاری است که طبق معمولً همه انجام خواهند داد. حتماً برای شما هم پیش آمده که در موقعیتی دشوار، به فکر افتاده باشید توانایی شخصی دیگر را بشنوید که آن روزها را پشت سر گذاشته است (برای مثال توانایی مادر شدن، دانشگاه رفتن و مواردی از این دست).
این تمایل آدمی، ریشه در تلاش او برای رویارویی با موقعیتی دشوار دارد: دریافت مراقبت سلامت و روان به شکل سنتی، سخت حاصل میبشود و هزینه بسیاری دارد. تقاضا برای دریافت خدمات سلامت روان زیاد زیاد تر از آن است و جلسات رواندرمانی هم عموماً هزینه بالایی دارند. نتیجه این میبشود که بیشتر از نیمی از بزرگسالان مبتلا به اختلالات سلامت روان در ایالات متحده آمریکا، درمان مناسب دریافت نمیکنند. بهطور کلی، ۴۲ درصد از شهروندان آمریکایی اذعان میکنند که دلواپس سلامت روان خود می باشند، در حالی که تنها ۱۰ درصد از آنها به روانشناس مراجعه میکنند.
درد دل کردن چه تفاوتی با مشاوره حرفهای دارد؟
حمایتآدمهای هم سطح، درمان قطعی مسائل سلامت روان نیست. شنیدن تجارب دیگران نمیتواند جای سالها آموزشی را بگیرد که متخصصان سلامت روان کسب میکنند؛ بهخصوص در رابطه با موقعیتهای حساس و مشکلات افراد صدمهپذیر.
با این حال، این پشتیبانیها هم مدافعان خود را دارند. چرا؟ چون آدمهایی که تجارب شبیه ما دارند، نوعی حمایتپیشکش میکنند که برای افرادی که نمیخواهند یا نیاز به درمان بالینی ندارند، در دسترستر و قابل لمستر است. این چنین، رویکرد مکملی برای افرادی محسوب میبشود که تحت درمان حرفهای می باشند اما حس میکنند چیزی در این بین کم است.
آدمهای همسطح و هم سطح ما، امکانی استثنائی در اختیارمان میگذارند؛ که آن چیزی نیست جز همراهی و پیشنهادهای عملی که برآمده از پشتسر گذاشتن مسیری دشوار و فائق آمدن بر شرایط است.
یک استاد روانپزشکی و علوم حرکت در دانشگاه استنفورد آمریکا باور دارد که این نوع پشتیبانی، برای بیماران و سیستم درمانی در مقیاس بزرگ، ارزشی خلق نمیکند. برخی افراد که در حال گذراندن دورهای سخت در زندگی می باشند (برای مثال، ناکامی شغلی، مانعی در رابطه یا تحولی بزرگ در زندگی)، تنها نیاز به یک گوش شنوا و همدلی دارند. اگر این همراهی را بهجای متخصص، از سمت فردی عادی با توانایی شبیه دریافت کنند، فضای بیشتری برای آدمهایی وجود خواهد داشت که نیاز به پشتیبانی حرفهای دارند. این چنین، احتمالا شنیدن راهنمایی از فردی هم سطح، با شرایط آنها همخوانی بیشتری داشته باشد.
این روزها، برای انواع مشکلات، انجمنهای اختصاصی وجود دارد. آدمهایی که مشکل شبیهی دارند، در شکل گروه، دور هم گرد میآیند و درمورد توانایی خود سخن بگویید میکنند (همانند انجمنهای ترک اعتیاد به مواد و کار که در کشورهای غربی وجود دارد). این انجمنها محبوبیت بسیاری دارند و روز به روز، در حال گسترشاند. اکنون بهسراغ یک سوال اساسی برویم: آیا شنیدن تواناییهای دیگران، زندگی ما را بهبود میبخشد؟
آیا شنیدن تواناییهای دیگران، زندگی ما را بهبود میبخشد؟
علم در این باره، نظریات متناقضی دارد. امکان پذیر این روش برای شخصی که پیشنهاد را اراعه میکند، خوب نباشد چرا که او ناچار است داستان سختیهایش را چندین دفعه و چندین دفعه مرور کند و با دیگران در بین بگذارد. برخی از این افراد امکان پذیر از نظر روانی مشکلی اشکار نکنند یا حتی بتوانند طرفدارانی برای خود اشکار کنند اما در کل، پژوهشها نشان خواهند داد که این کار خطر فرسودگی روحی را افزایش میدهد.
قضیه بعدی این است که شواهد مشخص می کند در بین افرادی که حمایتآدمهای هم سطح را دریافت میکنند، تعداد زیاد مقداری بهبودی بالینی (افت علائمی که قابل اندازهگیری باشد) اشکار میکنند. یک بازدید پژوهشی در سال ۲۰۱۹ نشان داد که هیچ شواهد ارزشمندی از تأثیر این روش بر افراد مبتلا به بیماریهای جدی روانی همانند شیزوفرنی وجود ندارد.
با این حال، پژوهش فرد دیگر در سال ۲۰۲۳ نشان داد که حمایتآدمهای هم سطح، گمان بهبودی شخصی یا توانایی تشکیل رضایت و معنی در زندگی را با وجود ابقای علائم، افزایش میدهد. نتایج پژوهشهای دیگر حاکی از بهبود حس تعلق خاطر، وجود در اجتماع، داشتن ارتباطات اجتماعی، تابآوری، باورمندی به خود، امید و توانمندی است. همه اینها تبدیل سلامتی میبشود؛ حتی اگر اندازهگیری این ویژگیها سختتر از علائم بالینی باشد.
برخی نیز نظر دارند که اصولاً، نباید حمایتآدمهای هم سطح را با دریافت حمایتحرفهای روانی جانشین کرد؛ چرا که اساساً مقصد آن چیز فرد دیگر است. فردی که بهجستوجو حمایتهمتایان خود است، نمیخواهد از طریق آن، بیماری یا مشکل روان خود را حل کند بلکه میخواهد روی مسائلی کار کند که خودش تشخیص داده نیاز به بهبود دارند. پژوهشها نشان دادهاند که افرادی که حمایتهمتایان دریافت میکنند، کمتر به بستریشدن مجدد در بیمارستان روانی نیاز اشکار میکنند.
هنگامی فردی با هم سطح خودش همسخن بگویید میبشود، میتواند به نوعی نتیجه و آینده موقعیت خودش را ببیند و با آن روبرو بشود. این تواناییای است که نمیتوان در جلسات مشاوره به دست آورد. اگر یک روانشناس مشکلات مربوط به نژاد و ملیتی اشکار یا افراد دارای رنگ پوست خاص را توانایی نکرده باشد، امکان پذیر برای مراجع دشوار باشد که با سخنهای او بهبود اشکار کند.
در نگاه کلی، هیچ مشکلی برای امتحان کردن این چنین حمایتی وجود ندارد. با این حال، باید مواظب می بود که افراد دارای شرایط مزمن یا هشداردهنده، تنها به این گونه حمایتاکتفا نکنند. مسئول جلسات مشاوره حمایتی یا شخص همتا در اپلیکیشن فلو، امکان پذیر نداند که در یک موقعیت اورژانسی باید چه کند؛ برای مثالً اگر گمان صدمه شخصی به خود وجود داشته باشد. این شخص امکان پذیر پا را از حد و جایگاه خود فراتر بگذارد و پیشنهادهایی نقل کند که فردی با موقعیت او مجاز به این کار نیست یا امکان پذیر دانش ملزوم برای تشکیل یک تحول اساسی را نداشته باشد.
آیا گوش شنوا میتواند جای مشاور را بگیرد؟
سخن بگویید با افرادی که تواناییهای شبیه ما داشتهاند، نسبت به سخن بگویید با مشاور یا روانشناس، دارای مزیتها و این چنین معایبی است که در این نوشته به آنها پرداختیم. آیا آدمهایی که قدم در مسیر ما گذاشتهاند و از آن موفق بیرون آمدهاند، سخنهای موثرتری ندارند که به ما بزنند؟ آیا آنها ما را بهتر از یک مشاور غریبه فهمیدن نمیکنند؟ نظر شما در این باره چیست؟ اگر تا به حال توانایی مثبتی از حل مشکل روان با درد دل داشتهاید که مشاور از درمان آن ناتوان بوده است، لطفاً نظرات خود را با ما و دیگر خوانندگان «چطور» در بین بگذارید.
منبع: Time
دسته بندی مطالب