۱۰ کاری که برای افراد باهوش خسته کننده است_سیاه پوش
نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش
باهوش بودن، لزوماً به معنی داشتن IQ بالا نیست. از قضا، به دید زیاد از افرادی که واقعاً باهوش می باشند، افرادی که IQ بالایی دارند کندذهن به نظر میرسند!
باهوش بودن در اصل به آن معناست که ما چه فهمیدن و پردازشی از جهان اطراف خود داریم. بیایید با یکدیگر روراست باشیم؛ برخی از جنبههای زندگی، واقعاً میتواند خستهکننده باشد.
روانشناسی به ما پشتیبانی میکند تا بفهمیم چرا برخی از کارها میتواند برای افراد باهوش، نسبت به برخی از کارهای دیگر خستهکنندهتر باشد. حواستان باشد که این داستان، درمورد برتری افراد نسبت به یکدیگر نیست.
حقیقت آن است که کارکرد مغز این افراد در قیاس با دیگران، متفاوت است و به شکل فرد دیگر به وقایع عکس العمل مشخص می کند.
در این نوشته از چطور میخواهیم برای شما ۱۰ کار متداول را بازدید کنیم که از نظر افراد باهوش، زیاد خستهکننده به نظر میرسند. اگر به نظر شما نیز هر یک از این کارها زیاد خستهکننده می باشند، گمان زیاد بسیاری وجود دارد که شما هم در دسته افراد باهوش جای گرفته باشید!
۱. خوشوبش و او گفتوگوهای مختصر
یکی از اولین چیزهایی که برای افراد باهوش زیاد خستهکننده است، او گفتوگوهای مختصر یا همان خوشوبش و احوالپرسی است. نادرست نکنید! این بیعلاقگی به علت تکبر نیست. اینطور نیست که افراد باهوش از خوشوبش کردن با دیگران تنفر داشته باشند یا آن را در شأن خود ندانند. بلکه دلیلش آن است که آنها ترجیح خواهند داد زیاد تر او گفتوگوهای عمیق و معنادار با دیگران داشته باشند.
افراد باهوش طبق معمولً دروننگری نیرومندتری دارند و ساختار فکری آنها نسبت به افراد عادی، زیاد پیچیدهتر است. درست به همین علت، هنگامی که دچار سخن بگوییدهای سطحی همانند او مباحثه درمورد آبوهوا یا غیبت درمورد سلبریتیها خواهد شد، همانند آن است که مغزشان یک دفعه به بنبست رسیده است!
فقدان محرکهای ذهنی و محتوایی در میانه او گفتوگوها، میتواند بهشدت برای آنها خستهکننده باشد. همانند این است که از یک دونده ماراتن بخواهید چندین مرتبه در یک مسیر ۱۰ متری بدود! دونده ماراتن عاشق مسیرهای طویل است، به همین علت دویدن بدون مقصد در یک مسیر مختصر برایش خوشایند نخواهد می بود.
۲. ناکارآمدی و بیکفایتی
هنگامی که کارها مؤثر و کارآمد انجام نمیشوند، این نوشته میتواند برای افراد باهوش زیاد اذیتکننده باشد. تماشای این چنین چیزهایی میتواند برای این افراد زیاد عذابآور باشد.
در این چنین موقعیتی، این افراد در مغز خود اغاز به ساماندهی امور کرده و بهترین و کارآمدترین استراتژیها را برای انجام کار طراحی میکنند. استراتژیهایی که هم میتوانند در زمان صرفهجویی کنند و هم انرژی.
افراد باهوش طبق معمولً توانایی عجیبی در تشخیص ناکارآمدی و بیکفایتی دارند. آنها میتوانند این چنین چیزهایی را بهخوبی تشخیص دهند. آنها میتوانند خارج از چهارچوب به امور نگاه کنند، درست همانند یک عکس بزرگ؛ در داخل آن عکس نیز میتوانند حتی کوچکترین تحرکها را فهمید شوند.
اکنون گیرافتادن در این چرخه معیوب، میتواند برای آنها زیاد خستهکننده باشد. این که بخواهند مدام از همان سیستم بی فایده پیروی کنند، بدون شک برایشان اذیتکننده خواهد می بود و انرژی بسیاری از آنها خواهد گرفت.
۳. بیانگیزگی ذهنی
هیچ میدانستید که افراد باهوش نسبت به افراد عادی، نیاز بیشتری به محرکهای ذهنی دارند؟ این نوشته به آن معنی است که آنها همیشه نیاز دارند که در حال یادگیری چیزهای تازه باشند. نیاز دارند تا ذهن خود را مدام به چالش بکشند و هوشیاری خود را نگه داری کنند. درست به همین علت است که این افراد طبق معمولً کنجکاوتر می باشند و علاقه بیشتری به تواناییهای تازه دارند.
افراد باهوش، مصداق بارز ضربالمثل «از گهواره تا گور دانش بجوی» می باشند. آنها در همه طول عمر خود در حال یادگیری می باشند. آنها همیشه به جستوجو زمانهای تازه می باشند تا بتوانند علم و آگاهی خود را افزایش دهند.
قرارگرفتن در موقعیتهایی که شانس چندانی برای یادگیری در آن وجود ندارد، برایشان زیاد خستهکننده خواهد می بود. فرقی ندارد که این موقعیت، یک موقعیت اجتماعی باشد یا شغلی؛ انگیزش و محرک ذهنی، از نان شب هم برای افراد باهوش واجبتر است.
۴. نداشتن استقلال و خودمختاری
مهمتر از داشتن محرک ذهنی برای افراد باهوش، استقلال و خودمختاری است. این افراد زندگی میکنند تا استقلال داشته باشند. آنها عاشق این می باشند که مدیریت کامل روی زمان، کارها و تکنیکهای خود داشته باشند.
آنها دوست دارند همه امور زندگی را طوری پیش ببرند که خودشان با آن راحت می باشند؛ بهعبارتدیگر دوست دارند این همانند را به حقیقت تبدیل کنند: «صلاح ملک خویش، خسروان دانند»
روانشناسی میگوید که تمایل به خودمختاری، در اصل یک نیاز روانی برای افراد باهوش است. این افراد زیاد خودمحور می باشند و محیطهایی را ترجیح خواهند داد که بتوانند در آن بهقدر کافی آزادی داشته باشند.
درست به همین علت، عدم وجود استقلال کافی برای آنها میتواند زیاد خستهکننده باشد. حال فرقی نمیکند که این آزادی را مدیریت ذرهبینی یک کارفرما از بین برده باشد یا این که برنامهریزی تحمیلشده بر آنها طوری باشد که اصلاً انعطاف نداشته باشد.
قرارگرفتن در این چنین موقعیتهایی برای افراد باهوش همانند این است که عقاب را ناچار به پرواز در قفس کنیم. بدون شک این چنین چیزی میتواند زیاد طاقتفرسا باشد. آنها امکان پذیر دست به هر کاری بزنند تا بتوانند آزادی و استقلال خود را مجدد به دست آورند.
۵. سروصدای زیاد و حواسپرتی
ما در دنیایی زندگی میکنیم که سروصدا در آن زیاد زیاد است. از آلارم و صدای هشدار گوشی همراه تا صدای ترافیک و همهمه محیطهای شلوغ، همه کاری کردهاند که زندگی در سکوت و اسایش تقریباً غیرممکن باشد. این نوشته برای افراد باهوش، زیاد خستهکننده است.
افراد باهوش نسبت به محرکهای محیطی زیاد حساستر می باشند. درست به همین علت است که صدای زیاد و حواسپرتی بهراحتی آنها را عصبی میکند.
در روانشناسی، علت این اتفاق را میتوان در مغز افراد باهوش جستجو کرد. این افراد طبق معمولً تمرکز زیاد شدیدی دارند و این چنین فرایندهای فکری آنها زیاد عمیقتر است. وقتی که آنها غرق در افکار عمیق خود شده باشند، هرگونه صدای اضافی میتواند همانند مته به مغز آنها نفوذ کند. در این چنین موقعیت، تمرکز مجدد برایشان زیاد دشوار و یقیناً خستهکننده خواهد می بود.
یقیناً باید دانست که این نوشته به این معنی نیست که افراد باهوش نمی توانند شلوغی و آشوب را مدیریت کنند. بلکه باید او گفت قرارگرفتن آنها در معرض این چنین حواسپرتیهایی میتواند انرژی تعداد بسیاری از آنها بگیرد.
۶. سو تفاهم و برداشت نادرست
سوء تفاهم میتواند برای هر فردی یک توانایی دردناک باشد. برای افراد باهوش این چنین تواناییای حتی زیاد دشوارتر است، چون میتواند حسابی برایشان خستهکننده باشد.
این افراد طبق معمولً ایدهها و دیدگاه منحصربهفردی دارند. گفتن آنها گاه میتواند این حس را برایشان به همراه داشته باشد که گویی بهقدر کافی توسط دیگران فهمیدن نمیشوند. زیاد تر اوقات دیگران بهدرستی فهمید منظور آنها نمیشوند و همین جهت تشکیل سو برداشت میبشود.
همان گونه که پیشتر نیز درمورد آن گفتیم، افراد باهوش طبق معمولً خودآگاهی و دروننگری بیشتری دارند. آنها خودشان بهخوبی فهمید منظور خودشان خواهد شد، اما زیاد از اوقات ادراک افراد باهوش با درکی که دیگران از آنها دارند، کاملاً متفاوت است. این چنین چیزی میتواند برای باهوشها سرخوردگی و انزوا به همراه داشته باشد.
این قضیه همانند آن است که زبان مادری فرد باهوش، با همه اطرافیانش متفاوت باشد. در این چنین موقعیتی ترجمه مدام افکار و احساسات بهطوریکه دیگران نیز فهمید آن شوند، بدون شک زیاد خستهکننده خواهد می بود. بعضی اوقات اوقات تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند، یک گوش شنوا است.
۷. توانایی و توانایی محققنشده
در ذهن همه افراد باهوش، یک عکس وجود دارد. تصویری از آن فردی که میتوانستند باشند. همه پیروزیهایی که میتوانستند به دست آورند. این چنین تصویری درعینحال که میتواند انگیزهای زیاد خوب باشد، یک بار سنگین نیز بر دوش است.
افراد باهوش، زیاد تر از توانمندیهای خود آگاهاند.آنها میتوانند آینده خود را بهوضوح ببینند و برای آن برنامهریزی کنند. وقتی که عوامل خارجی، محدودیتها و حتی هراسهای خودشان مانع رسیدن به این اهداف میبشود، زندگی میتواند تا حد مرگ برایشان خستهکننده باشد.
افراد باهوش طبق معمولً استانداردهایی برای خودشان تعیین میکنند. یک کشش درونی وجود دارد که مدام آنها بهسوی گسترش فردی و پیروزی سوق میدهد.
اگر ناکام بمانند و انتظاراتی که از خود داشتهاند برآورده نشود، دچار سرخوردگی و ناامیدی خواهد شد. دستوپازدن مدام و نرسیدن به خواستهها، زیاد خستهکننده است.
۸. تنهایی و انزوای بیشتر از حد
افراد باهوش ترجیح خواهند داد زیاد تر اوقات خود را تنهایی سپری کنند؛ اما تنهایی بعضی اوقات برای آنها نیز میتواند بیشتر از اندازه باشد.
روانشناسی مشخص می کند که حتی درونگراترین افراد نیز برای نگه داری سلامت روان خود به اندکی روابط اجتماعی نیاز دارند. افراد باهوش نیز از این قاعده مستثنا نیستند. آنها عاشق خلوت خود می باشند، اما به ربط عمیق و معنادار با دیگران نیز نیاز دارند.
افراد باهوش اگر بیشتر از اندازه تنها بمانند، دچار نشخوار فکری خواهند شد. همین نوشته میتواند بهشدت برای آنها خستهکننده باشد، درست همانند گرفتاری در هزارتو.
هزارتویی که هیچ راه فراری ندارد. جایی که هیچفردی در آن وجود ندارد تا دیدگاهی تازه به این افراد اراعه دهد و پشتیبانیحالشان باشد. درست به همین علت است که نباید فکر کنید افراد باهوش همیشه عاشق تنهایی می باشند. اندکی اجتماعی بودن برای آنها حیاتی است.
۹. همرنگ جماعت شدن
برای زیاد از افراد باهوش، سختی هماهنگی با بقیه یا بهکلمه «همرنگ جماعت شدن» میتواند زیاد عذابآور و خستهکننده باشد.
همان گونه که پیشتر هم به آن اشاره کردیم، افراد باهوش دیدگاه، افکار و ایدههای متغیری نسبت به اطرافیان خود دارند. این افکار و ایدهها، زیاد از اوقات با هنجارها و انتظارات اجتماعی در تضاد است.
روانشناسی برای ما روشن میسازد که افراد باهوش، قلباً انسانهای ناسازگاری می باشند. افراد باهوش برای اصالت و صداقت، قیمت زیاد بسیاری قائل می باشند.
این چنین آنها از زیرسؤالبردن حالت حاضر در اطراف خود هیچ ترسی ندارند. درست به همین علت زندگیکردن در دنیایی که همرنگی و همسویی با دیگران را یک قیمت میداند، برای افراد باهوش زیاد خستهکننده است.
مثال ساده برای این چنین موقعیتی، این است که بخواهیم یک مهره مربعی را داخل یک حفره دایرهایشکل جای دهیم. بدیهی است که در این چنین شرایطی سختی تعداد بسیاری روی افراد باهوش خواهد می بود. این سختی دائمی برای تحول و سرکوبکردن خود واقعی، میتواند زیاد خستهکننده باشد.
۱۰. جهل و نادانی
در نهایت، احتمالا بتوان او گفت که خستهکنندهترین و طاقتفرساترین موقعیت برای افراد باهوش، برخورد با جهل عامدانه باشد. افراد باهوش برای دانش و آگاهی، برای حقیقت قیمت زیاد بسیاری قائل می باشند. درست به همین علت، برای آنها زیاد خستهکننده است اگر بخواهند مدام با افرادی سروکله بزنند که در برابر فهمیدن مقاومت میکنند!
روانشناسی میگوید افراد باهوش، زیاد تر بر تفکر منطقی زیاد پافشاری دارند و همیشه تلاش میکنند که تصمیمات خود را بر پایه مدارک و شواهد حاضر اتخاذ کنند.
آنها طبق معمولً زیاد کنجکاو می باشند، همیشه ذهنی باز دارند و مدام به جستوجو این می باشند که چیز جدیدی یاد بگیرند. سپس از آن نیز همیشه در تلاش می باشند که دیدگاه خود را نسبت به جهان اطراف، با آن دانش تازه وفق بدهند.
برای آنها روبه رو با جهل عامدانه و کلهشقی دیگران، همانند برخوردن به یک دیوار آجری است. همانند این است که بخواهند خلاف جهت آب شنا کنند؛ تقلا و صرف انرژی زیاد، آن هم برای هیچوپوچ. تقابل بین علاقه آنها به دانستن و روبه رو با حقیقت جاهلانه دنیای اطراف، میتواند بهشدت برای آنها خستهکننده باشد.
زندگی در این دنیا برای افراد باهوش آسان نیست
زندگی در این دنیا، برای افراد باهوش اصلاً آسان نیست. این افراد حساسیتهای خاص خودشان را دارند و این نوشته، زندگی را برای آنها از هر لحاظ چالشبرانگیز میکند. افراد باهوش نیاز بیشتری به فهمیدنشدن و شنیدهشدن توسط اطرافیان دارند، اما زیاد از اوقات در توانایی این موارد ناکام میهمانند.
در این نوشته از چطور برای شما از چیزهایی سخن بگویید کردیم که میتواند افراد باهوش را زیاد خسته کند.
اگر شما نیز خودتان را باهوش میدانید، به گمان زیادً با تعداد بسیاری از موارد این فهرست، همذاتپنداری کردهاید. در نهایت بد نیست که نظر شما را نیز جویا شویم؛ به باور شما، دیگر چه چیزی میتواند برای افراد باهوش خستهکننده باشد؟
راهکارهای مقابله با اضطراب اجتماعی و کمرویی را در این مجموعه صوتی یاد بگیرید؛
تا بتوانید شبکه ارتباطات اجتماعی خود را تحکیم کنید.
دسته بندی مطالب