شما هم مادری کمالگرا هستید؟

فرزند پروری کمال گرایانه؛ خوب یا بد؟ چرا باید مقداری مادر بدی باشید؟_سیاه پوش


نوشته و ویرایش شده توسط مجله سیاه پوش

برخی مادرها فکر می‌کنند که هرچه زیاد تر از فرزند خود مراقبت کنند، والد بهتری می باشند. امکان پذیر به فرزندشان به‌شدت سخت بگیرند و با توقعات زیاد خود، شرایط سختی برای او تشکیل کنند. شما هم این‌گونه هستید و به فرزند پروری کمال گرایانه علاقه دارید؟ آیا این حد مراقبت در فرزندپروری، نتیجه مثبتی دارد؟

قضیه عشق در فرزندپروری

علی‌رغم فکر عمومی، کمال‌ به‌معنی افراط نیست. کمال واقعی حاصل تشکیل اعتدال است. با این پیش‌عرصه، اکنون می‌خواهیم به یک سوال مهم جواب دهیم: «آیا چیزی همانند عشق به فرزند هم امکان پذیر زیاده از حد بشود؟» شگفت است اما بله.

ادبیات رایج، این باور را جا انداخته که کمال‌گرایی از صدمه‌های روحی نشئت می‌گیرد. مطابق این فکر، علت عتاب و خطاب یا توقعات بیشتر از حد والدین از فرزندان‌، خواسته‌های سختگیرانه‌ای بوده که در کودکی‌ از آن‌ها طلب شده است. احتمالا پذیرفتن این باور ساده‌تر باشد. چون ما آدم‌ها تمایل داریم به حال افرادی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، دل بسوزانیم. با این حال، کمالگرا شدن، مسیر پرپیچ‌وخم‌تری دارد که خشونتی عمیق را در خود جای داده است.

والدین دلسوز، طبق معمولً در این مسیر حرکت می‌کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند خطاهای فرزندپروری والدین‌شان را تکرار نکنند یا حتی خطاهای تربیتی دیگران را تصحیح کنند. این والدین فکر می‌کنند که می‌توانند جلوی وقوع یک فاجعه تربیتی را بگیرند که وقتی برای خودشان پیش آمده است. اما با این همه تلاش، امکان پذیر خیرخواهی آن‌ها بی‌ثمر بماند و نتیجه‌ای جز ابراز صدمه شبیهی برای فرزندان‌شان نداشته باشد.

چرا والدین کمال‌گرا خواهد شد؟

والدی که در دوران کودکی بدرفتاری را توانایی کرده، امکان پذیر تفکری سیاه و سفید درمورد فرزندپروری اشکار کند. از نظر این چنین والدی، شیوه تربیتی که دقیقاً متضاد حرکت والدین خودش باشد، تنها راه‌حل تربیتی درست است. در واقع،‌ او تلاش دارد خطاهای تربیتی والدینش را با اصلاح بیشتر از حد برخی رفتارها، جبران کند.

برای مثال، فکر کنید یک مادر بخواهد توانایی منفی کودکی خود را با ایفای نقش مادر نمونه، جبران کند. او با اشتیاق زیاد زیاد، بهترین حمایتمالی و عاطفی را از دخترش می‌کند. حمایتی که خودش در زمان کودکی، از آن نصیب بوده است. او از هویت تازه خود با تلاش و جدیتی ستودنی، محافظت می‌کند. معنی زندگی او، در نقش مادر نمونه خلاصه می‌بشود. این هویت تازه، عزت نفس بسیاری در مادر برای توجیه رفتارهایش تشکیل می‌کند. او که در کودکی، همیشه سرزنش شده است، تصمیم می‌گیرد زندگی را به شیوه خودش بسازد. ایفای نقش مادر نمونه، تنها مأموریت زندگی اوست و او تصمیم می‌گیرد که بهترین راه کدام است.

در فرد روبه رو ماجرا، دختر با انتظارات زیاد بالای مادرش روبه رو می‌بشود و نمی‌تواند به کمتر از عالی رضایت دهد. بعد تصمیم می‌گیرد حقیقت خود را از مادر نهان کند. اما حس ناکافی‌بودن، یک نگرانی همیشگی در او تشکیل می‌کند که مبادا لیاقت عشقی را که مادرش بی‌چشم‌داشت نثار او می‌کند، نداشته باشد. دختر این چنین می‌ترسد که دیگران، او را به‌اندازه مادرش عالی نبینند. در نتیجه این شرایط، دختر تصمیم می‌گیرد که خود را از نو بسازد. او به‌سختی تلاش خواهد کرد تا به شخصی تبدیل بشود که مادرش، آرزوی آن را در سر می‌پروراند. چرا که این‌گونه، عشق در رابطه مادر و دختر جاری خواهد می بود. یقیناً عشقی که تنها با این درجه افراطی تعریف می‌بشود.

عیب فرزند پروری کمال گرایانه

ایراد فرزند پروری کمال گرایانه چیست؟

انسان‌ها شکننده می باشند، چه از نظر جسمانی و چه ذهنی. حقیقت این است که تعداد بسیاری از ما، عادت داریم خودمان را گول بزنیم یا حداقل، تلاش کنیم که خودمان را گول بزنیم. والدین طبق معمولً فرزندان خود را بی‌عیب و نقص می‌بینند. آن‌ها تلاش می‌کنند نوعی مطمعن به نفس به فرزندان‌شان بدهند که خودشان از آن محروم بوده‌اند. اما در نهایت، فرزندان پا به دنیای واقعی می‌گذارند. دنیایی که در آن، ناکامی‌ها بیشتر از توانمندیهای آدم‌ها دیده می‌بشود. هنگامی در بزرگسالی با این تناقض رو در رو می‌شویم، امکان پذیر این‌طور استنباط کنیم که نظر والدین‌مان در رابطه ما، جانب‌دارانه بوده است. یقیناً این تا حدی طبیعی است. این چنین می‌بشود که در دنیای اطراف‌مان، برای یافتن همان جنس قبول غلوشده والدین، به جستجو مشغول می‌شویم. و این جستجو، نوعی اعتیاد می‌بشود.

درست همان‌گونه که والد تلاش می‌کند تا آثار کمبودهای دوران کودکی خود را از بین ببرد، فرزند هم تلاش می‌کند کاستی‌های دوران جاری را از بین ببرد. امکان پذیر در نهایت، فرزند در تجسم والدینش از او، غرق بشود و باور کند که موجودی بی‌عیب و نقص است که نیاز به هیچ اصلاح و بهبودی ندارد. او که می‌ترسد جایگاه والای توهمی خود را از دست بدهد، امکان پذیر رفتاری همانند والدینش را در پیش بگیرد و نقایص خود را تکذیب کند. فرزند فکر می‌کند که هر کس از او انتقاد کند، در واقع به موهبت‌ها و توانایی های ذاتی‌اش حسادت می‌ورزد.

هر چه زیاد تر تلاش کنید والد خوبی باشد، نتایج بدتری می‌گیرید

نیاز به کنترل، غرور و خیرخواهی، به‌شکل متناقضی در اینجا، عامل شر شده‌اند. به نظر می‌رسد که هر چه زیاد تر تلاش کنید والد خوبی باشد، نتایج بدتری می‌گیرید. یقیناً این اولین بار نیست که با این چنین حقیقی روبه رو می‌شویم. ویلیام بلیک شاعر در جایی نوشته است: «مشت آهنینی که سر ظالم را خرد و خاکشیر می‌کند، خود ظالم بعدی است.»

تاریخ مدام به معایب دقت افراطی، خودبرتربینی و غرور اشاره کرده است. مادری که در تلاش برای حذف خاطرات کودکی‌ خود است، نیاز اشکار می‌کند راه‌هایی اشکار کند تا به‌نوعی با همان اتفاق‌های دوران کودکی‌اش به صلح برسد. این والد این چنین، باید راهی برای نگه داری عزت نفس خود اشکار کند که ارتباطی به هویت مادر نمونه نداشته باشد. دی دبلیو وینیکات، روان‌درمانگر در همین رابطه می‌گوید:

«مادر خوب… از دوران نوزادی فرزند، اغاز می‌کند خود را با همه نیازهای کودکش تطبیق دهد. اما هر چه زمان جلو می‌رود، نوزاد توانایی بیشتری برای کنارآمدن با خطاها و اشتباهات مادر اشکار می‌کند و مادر، به‌مرور زمان، سازگاری کمتری با نیازهای فرزند مشخص می کند. ناکامی مادر در سازگاری با تک‌تک نیازهای فرزندان، به آن‌ها پشتیبانی می‌کند تا راحت‌تر با حقیقت‌های دنیا رو در رو شوند.»

هر چه کمتر، بهتر!

فرزند پروری کمال گرایانه؛ خوب یا بد؟ چرا باید مقداری

مادر کمال‌گرا با سبک فرزند پروری کمال گرایانه می‌ترسد که فرزندش، به غفلت‌های تربیتی او، به نحوی جواب دهد که خودش با آن‌ها روبه رو شده است. اما او طبق معمولً یک چیز را نادیده می‌گیرد: این مادر، علی‌رغم والدین خودش، می‌تواند به فرزندش توضیح دهد که چرا به او زمان نادرست‌کردن داده است. او می‌تواند به فرزندش بفهماند که چرا وابستگی همیشگی به والدین، درست یا شدنی نیست. او با کمتر بودن، می‌تواند مؤثرتر باشد. چرا؟ چون این‌گونه می‌تواند فرزندش را برای روبه رو با دنیای واقعی آماده کند. مادری که تلاش نمی‌کند تا دوست‌داشتنی‌ترین آدم دنیا به‌نظر برسد، کارکرد بهتری در پرورش فرزندانش ایفا خواهد کرد.

بیایید روراست باشیم. نیاز نیست والدین، حقیقت‌های دنیا را به‌شکل بی‌رحمانه‌ای به فرزند خود نشان دهند. تنها کافی است که توانمندیها و نقاط قوت فرزند را به او یادآوری کرده و پشتیبانی کنند تا به‌جای تکذیب نقاط ضعف خود، فهمیدن و پذیرفتن بهتری داشته باشد. اصلاً نیازی نیست که در ابراز عشق به فرزندمان کم بگذاریم، بلکه باید به او پشتیبانی کنیم تا یاد بگیرد که زمین و زمان در خدمت او نیستند. اگر بتوانید این کار را انجام دهید، فرزند شما خواهد آموخت که نیازی نیست همیشه دوست داشته بشود. چرا که نیازی نیست آدم‌ها شگفت‌انگیز و خاص باشند تا مورد قیمت برداشت شوند.

چه مقدار عاشق فرزندمان باشیم؟

برخی والدین فکر می‌کنند که برای عشق‌ورزی به فرزند باید از همه‌چیز به‌خاطر او بگذرند؛ یا هیچ‌زمان فرزندشان را تنها نگذارند تا مبادا کمبودی حس کند. آیا تابه‌حال این چنین خانواده‌ای در اطراف خود دیده‌اید؟ به نظرتان، فرزند این خانواده چه شخصیتی اشکار می‌کند؟ آیا با این حد ابراز عشق در پرورش فرزندان موافقید یا آن را نادرست می‌دانید؟ از خاطرات کودکی یا توانایی‌های فرزندپروری‌تان در تکه نظرات بنویسید. شما توانایی‌ای از فرزند پروری کمال گرایانه داشته‌اید؟

منبع: psychologytoday

 

 

با اهمیت ترین و سخت‌ترین ماموریت پدران و مادران پرورش فرزند است

پرورش کودکان شاد و سالم امروز، و انسان‌های موفق فردا



دسته بندی مطالب

مقالات کسب وکار

مقالات فناوری

مقالات آموزشی

مقالات سلامتی

ادامه مطلب
ماسک شب؛ خواص شگفت‌انگیز و نحوه منفعت گیری + روش تهیه ۱۲ ماسک خانگی_سیاه پوش