همدلی سمی؛ نشانهها و روش درمان آن
همدلی یکی از اساسیترین پایههای رابطه انسان با دیگران است. انسان بدون همدلی نمیتواند احساسات دیگران را فهمیدن کند. بدون فهمیدن احساسات دیگران نیز امکان برقراری ربط با دیگران غیرممکن یا لااقل زیاد دشوار میبشود، اما آیا هر مقدار همدلی نیز سودمند و مؤثر است؟ آیا امکان پذیر همدلی به عاملی زیان اور تبدیل بشود؟ در این مقاله میخواهیم درمورد همدلی سمی، نشانههایش و راه حلهای مقابله با آن سخن بزنیم.
همدلی چیست؟
قبل از این که سراغ نشانههای همدلی سمی برویم، بیایید تعریف همدلی را با هم مرور کنیم. همدلی یعنی توانایی فهمیدن احساسات و هیجانات دیگران. اگر ببینید که فردی در حال دردکشیدن است، آیا شما نیز دچار احساسی ناخوشایند و حتی درد میشوید؟ اگر جوابتان مثبت است، شما در حال همدلی با آن فردید. دقت کنید که همدلی خیالی نیست؛ مطابق تحقیقات عصبشناسان، زمان روبه رو با زجرکشیدن دیگران، قسمتهای مرتبط با درد و ناراحتی در مغز اکثر انسانها فعال خواهد شد. به همین علت است که بعضی اوقات چنان درد فرد دیگر را میفهمیم که ما نیز میتوانیم با او گریه کنیم.
همدلی چه وقتی سمی میبشود؟
همدلی ما با دیگران وقتی سمی میبشود که نتوانیم خود را از احساسات ناخوشایندی که دچارشان شدهایم، رها کنیم. به گفتن دیگر، چنان در همدلی با فرد دیگر غرق میشویم که خود و احساساتمان را فراموش میکنیم.
همدلی سمی که به آن سندرم همدلی بیشتر از اندازه نیز میگویند، نوعی اختلال روانی است. بهجهت این سندرم، فرد نمیتواند از شر شوقها و احساساتی که زمان همدلی با فرد دیگر اشکار کرده است رها بشود. درنتیجه زندگی عادی او مختل میبشود. این اختلال در تضاد با شکل فرد دیگر از اختلال است که فرد اصلا توانایی همدلی با دیگران را ندارد.
گرچه همدلی یکی از توانمندیهای اساسی هوش اضطراب ماست، بیشتر از اندازه بودن آن احتمالا ما را دچار افسردگی، اضطراب و دیگر ناراحتیهای روحی کند.
۱۰ نشانه همدلی سمی
۱. تا سرحد درماندگی با دیگران همدلی میکنیم
فرد دچار همدلی سمی آنقدر دچار احساسات فرد دیگر میبشود که درمانده میبشود. آیا همیشه سنگینی احساسات دیگران را بر شانههای خود حس میکنید؟ آیا همیشه نیازهای دیگران را بر نیازهای خود مقدم میدارید؟ اگر جواب به این سوالها مثبت است، دچار همدلی سمی هستید.
۲. در مرزبندی ناتوانیم
تعیین حدوحدود بخشی از هر رابطه سالم است. مرزبندی سدی در برابر صدمههای روانی است. اگر دچار همدلی سمی باشیم، نمیتوانیم بهدرستی مرزبندی کنیم. درنتیجه امکان پذیر نتوانیم از سلامت روان خود در رابطه با دیگران مراقبت کنیم.
۳. حرکت نادرست را توجیه میکنیم
توانایی همدلی به ما پشتیبانی میکند تا زمان ابراز رفتارهای نادرست گهگاهی، دیگران را فهمیدن کنیم. برای مثال اگر رئیس ما بعضی اوقات عصبانی میبشود، میتوانیم این حالت او را به فشارهای کاری نسبت دهیم. اما اگر او مدام با ما با پرخاشگری حرکت کند، یعنی مشکلی وجود دارد. حال اگر ما هم چنان حرکت نادرست دیگران را توجیه کنیم، دچار همدلی سمی شدهایم. بعضی اوقات اوقات امکان پذیر همدل سمی بابت سوءاستفاده دیگران دچار حس قربانیبودن بشود.
۴. در ابراز احساسات خود ناتوان میشویم
هنگامی مرتب دچار احساسات دیگران و همدلیکردن با آنها هستیم، بهمرور زمان احساسات خود را فراموش میکنیم. به همین علت اگر از ما بخواهند ابراز احساسات کنیم، در این کار ناتوان خواهیم می بود. ما چنان در رنج دیگران دچار شدهایم که نیازها و مشکلات خود را فراموش میکنیم.
۵. مدام دلواپس فکر و حرکت دیگرانیم
همدل سمی مدام گفتار و حرکت دیگران را تجزیهوتحلیل میکند. او جستوجو سرنخهایی میگردد که بتواند احساسات دیگران را بفهمد. گرچه هوشیاربودن به کنشهای دیگران بخشی از رابطه سالم است، درگیرشدن وسواسی با آن نشانه همدلی سمی است. ما باید بعضی اوقات بیخیال سخن و حرکت دیگران شویم.
۶. نه گفتن برای ما سخت میبشود
یکی دیگر از نشانههای همدلی سمی ناتوانی در نه گفتن است، چون میترسیم با این کار دیگران را غمگین کنیم و از خود برانیم. گرچه پشتیبانیکردن به دیگران امری پسندیده است، نمیتوانیم نیازها و خواستهای دیگران را همیشه اجابت کنیم.
۷. مدام جستوجو تأییدشدن هستیم
همدل سمی وقتی حس مفیدبودن میکند که فرد دیگر رفتارش را قبول کند. برای همین افرادی که دچار همدلی سمی می باشند، بیشتر از سایرین در معرض سوءاستفادهها قرار میگیرند. قبول دیگران هرچند خوشایند است، نباید به مقصد ما در ربط با دیگران تبدیل بشود.
۸. از تقابل با دیگران هراس داریم
یکی از نشانههای همدلی سمی ناتوانی ما در تقابل و او گفت و گو با دیگران است. ما میترسیم با گفتن نظر خود فرد دیگر را غمگین کنیم. به همین علت مدام خود را سانسور و از گفتن خود واقعیمان پرهیز میکنیم. این پرهیز امکان پذیر تأثیری منفی بر سلامت روان و شخصیت ما داشته باشد.
۹. دچار نشانههای جسمی همدلی سمی میشویم
همدلی بیشتر از اندازه تاثییر خود را بر جسم ما نیز میگذارد. برای مثال اگر با دیدن استرس فرد دیگر ما نیز دچار استرس شویم، دچار پیامدهای جسمی استرس همانند افزایش سختی خون و التهاب بدن نیز میشویم. همدلی سمی این چنین امکان پذیر تبدیل التهاب بدن بشود و مقدار هورمونهایی همانند کورتیزول را در بدن زیاد کند.
۱۰. از انجام کارهای روزمره ناتوان میشویم
حجم همدلی بیشتر از حدی که بر سرمان آوار میبشود، اجازه نمیدهد به کارهای روزمره برسیم. همدلی سمی با ما کاری میکند که نمیتوانیم بر کارهای روزمره تمرکز کنیم و کارکرد کاری ما افت اشکار میکند. این چنین فراموش میکنیم که از خودمان مراقبت کنیم.
چطور خود را از همدلی سمی رها کنیم؟
اگر نشانههای حرف هایشده را در خود مشاهده میکنید، پیش از آنکه همدلی سمی صدمه بیشتری به شما بزند، راهکارهای زیر را اجرا کنید. حتی اگر دچار همدلی سمی نیستید هم بهتر است راه حلهای زیر را بخوانید و گوشه ذهن داشته باشید.
۱. جستوجو روابط سالم باشید
همدلی یکی از ستونهای رابطه سالم است به شرطی که دوطرفه باشد. اگر فهمید شدید شریک زندگی یا دوست شما توجهی به نیازها و خواستههای شما ندارد، بهتر است در رابطه با او تجدیدنظر کنید.
در رابطه سالم، حدومرزهای مشخصی وجود دارند و هر فرد تلاش میکند به مرزهای فرد دیگر احترام بگذارد. بخشی از این مرزبندی توانایی نهگفتن به خواستههای بیشتر از حد فرد دیگر بدون درگیرشدن با حس گناه است. اگر فکر میکنید در برخی از روابط خود این توانایی را ندارید، باید مرزهای سختگیرانهتری اعمال کنید تا دچار همدلی سمی نشوید.
۲. احساسات را نامگذاری کنید
بعضی اوقات اوقات همدلی علتدرهمریختن احساسات ما میبشود و نشانههای آن را حس میکنیم، اما نمیتوانیم سر دربیاوریم که چه اتفاقی افتاده است. نامگذاری احساساتی که دارید، کسب خودآگاهی را برای شما راحتتر میکند. با خودآگاهی میتوانید احساسات خود را بهتر مهار کنید.
۳. از تصویرسازی احساسات پشتیبانی بگیرید
خود را در محاصره دیواری از شیشه فکر کنید. این دیوار از شما در برابر احساسات ناخوشایند دیگران حفاظت میکند. شما آنها را میبینید، اما آن احساسات در شما نفوذ نمیکنند. تصویرسازی به شما در روبه رو با شایعه ها نیز پشتیبانی میکند. این چنین از این روش برای رهاکردن احساساتی که زمانها است با خود دارید منفعت گیری کنید. فکر کنید این احساسات همچون برگی می باشند که با وزش نسیم به درون جریان آب میافتند و از شما دور خواهد شد.
۴. برای روز خود برنامهریزی کنید
برنامهای روزانه برای گذران زمان خود داشته باشید. هنگامی ندانید با زمان خود چهکار کنید، سرگردان خواهید شد. در این حالت، بهگمان زیاد مشغول وبگردی یا گشتوگذار بیمقصد در فضای مجازی میشوید و با جستوجوکردن اخبار ناگوار و موارد منفی زیاد سریع انرژی خود را از دست میدهید.
اگر مجبورید با نوشته یا رویدادی ازردهکننده و انرژیبر سروکله بزنید، حتما بین یا بعد از آن، وقتی برای استراحت و خود مراقبتی در نظر بگیرید.
۵. ذهنآگاهی را تمرین کنید
منفعتگیری از تکنیکهای ذهنآگاهی روشی برای مقابله با همدلی سمی است. یکی از این تکنیکها دقت به تنفس است. به تنفس خود دقت کنید و بهمرور زمان آن را عمیق کنید. تنفس عمیق و شمرده سیستم عصبی را آرام میکند و به افکار نظم میدهد.
۶. وقتی را تنهایی سپری کنید
بعضی اوقات اوقات ملزوم است تا از قیلوقال دنیا و آدمهایش دور شوید. فعالیتهایی را که دوست دارید بهتنهایی انجام دهید، شناسایی کنید و وقتی در هفته را به آنها تعلق دهید. برای مثال اگر حیوان خانگی دارید، میتوانید با آنها بازی کنید. پیادهروی، رسیدگی به گلهای باغچه و درستکردن کاردستی از جمله کارهاییاند که انرژی شما را احیا میکنند.
۷. با فردی مورداعتماد و همدل سخن بگویید کنید
اگر شهره به همدلی باشید، زیادها بابت مشکلاتشان به سراغ شما میآیند. در اکثر این موارد، شما شنوندهاید و دچار احساسات بسیاری میشوید. خودتان را فراموش نکنید. شما نیز نیاز دارید که با فردی درددل کنید. به این علت در زندگی حتما فردی را اشکار کنید که بعضی اوقات بتوانید به او تکیه کنید و احساسات خود را با او در بین بگذارید.
اگر هم فردی اطرافتان نیست، نوشتن احساستان احتمالا التیامقسمت باشد.
۸. همدلی آگاهانه را در خود پرورش دهید
دلسوزی بهمعنی همدلی همراه با میل به عمل به کاری مثبت است. اگر در بیابان سگی تشنه را ببینید، حس ناراحتی میکنید و این همدلی است. اما هنگامی به جستوجو آب بگردید تا او را نجات دهید، دلسوزی شما تبدیل کاری مثبت شده است.
برای این که این چنین روحیهای اشکار کنید، همدلی کورکورانه را باید به همدلی آگاهانه تبدیل کنید. هنگامی که آگاهانه همدلی میکنید، از بیرون به نوشته مینگرید و تلاش میکنید راه حلهای مؤثر و منطقی حل قضیه را به کار بگیرید. تعداد بسیاری از جنبشهای بشردوستانه ریشه در همدلی آگاهانه دارند.
توانایی شما
آیا تا بحال همدلی سمی را توانایی کردهاید؟ چه پیامدهایی برای شما و روابطتان تشکیل کرد؟ چطور توانستید آن را کنار بگذارید؟ برایمان از ازمایش ها خود بنویسید.