نقد فیلم ویلای ساحلی – یک کمدی آبرومند
کیانوش عیاری یک فیلم کمدی ساخته است؛ این اولین جملهای است که دوستداران سینما سپس از دیدن پوستر ویلای ساحلی بر سر سینماها به یکدیگر میگویند. لحنی که این جمله میانه ادا کردن آن به دیگران دارد یا همراه با شگفتی و بهت است و یا طعنه و کنایه در آن موج میزند؛ چرا؟ من نمیدانم. اشکار نیست چرا ژانر سینمای کمدی در ایران مساوی است با سخیف بودن و به کلمه عامیانه مردم، چیپ بودن. اشکار نیست که چرا مردم ارث بابای خود را از کارگردانان طلب دارند و به آنها اجازه نمیدهند که در ژانر متغیری نسبت به آثار قبل خود فیلم بسازند. در دنیا کارگردانی به اسم استیون اسپیلبرگ وجود دارد که هم فیلم کمدی ساخته، هم انیمیشن، هم فیلم درام و هم اکشن حماسی و هیچکس به او گیر نداده اما در ایران هیچ کارگردان قدرتمندی حق ندارد چیزی جز فیلم درام بسازد.
کیانوش عیاری سالها است که در ایران فیلم میسازد و برخلاف برخی از کارگردانان نقل ترک وطن نکرده تا از دست گیر و گورهای نهادهای گوناگون بر سر فیلمهای او راحت بشود. او مانده تا فیلم و اثرش را در مملکت خود بسازد و با این وجود سالها است که نتوانسته اثری از خودش را زیاد تر از ده روز در سینماها اکران کند. بیدار شو آرزو که در اغاز دهه هشتاد اکران شد دو سه روز رنگ پرده سینما را به خود دید و فیلم خانه پدری نیز کمتر از ده روز در سینماها اکران ماند و در نهایت سر از اینترنت در آورد. در سال ۱۳۹۵ هم فیلم کاناپه عیاری هم توقیف شد و او اکنون با ویلای ساحلی به سینماها برگشته است. یک کمدی آبرومند که چون به لودگی نمیرسد، امکان پذیر با ذائقه بدی که سینمای کمدی ما در این سالها برای عموم مخاطبین ساخته چندان خوانشی نداشته باشد.
کیانوش عیاری در ۷۲ سالگی توانسته بالاخره اثری بساز که در گیشه بفروشد و انچه که خودش در مصاحبههایش حرف های، این کار را کرده تا هم مقداری دلش شاد باشد و هم بتواند با پول و درآمد این فیلم، به سراغ ساخت آثار دیگرش برود. این که یک کارگردان در یک مصاحبه مطبوعاتی خودش را برای دیگران بهخاطر ساخت یک فیلم توجیه میکند؛ از آن مواردی است که بهصورت انگشتشمار در تاریخ دیده شده است. توجیهی که آقای عیاری نسبت به فیلم خود دارند برای بسته شدن دهان منتقدان پر فیس و افادهای است که انتظار بازی پژمان جمشیدی و رضا عطاران را در تاثییر کارگردانی همانند عیاری نداشتند وگرنه حقیقت اینجاست که فیلم کمدی تازه او، دقیقا مولفههای سینمایی عیاری را با خود همراه دارد با این تفاوت که چون این کارگردان چندان به ژانر کمدی مسلط نیست؛ در برخی اوقات از ریل خود خارج میبشود و تبدیل به اثری میبشود که زیاد تر اعصاب خرد کن است تا کمدی.
ژانر کمدی در همه جای دنیا ژانر بفروشی در سینما است و این که سینمای کمدی دست به دامن برخی شوخیهای بزرگسالانه بشود هم موضوعی است که از زمان نورمن ویزدوم و جری لوییس وجود داشته است. تعداد بسیاری از طنزپردازان مشهور تاریخ هم به این وضوع اصرار داشتهاند که نمیتوان کمدی را از شوخیهای بالغانه جدا کرد اما قطعا این شوخیها حد و مرزی باید داشته باشد و هرچه ظرافت در آن زیاد تر به کار برده بشود؛ اثرگذاری بهتری خواهد داشت. فیلم ویلای ساحلی نیز همین ظرافت را در دستور کار خود قرار داده و به گمان زیاد نقش خود عطاران در شکل گرفتن این شوخیها بیتاثییر نیست. شخصا دور از انتظار میدانم برخی از دیالوگها نوشته عیاری باشد و بهنظر میرسد عطاران در نقش مشاوره به او پشتیبانیهای ریزی کرده باشد. هرچه باشد حقیقت اینجاست که «کمدی شناس» جمعی که در فیلم حاضر می باشند؛ عطاران است و بس.
فیلم ویلای ساحلی داستان خانوادهای را روایت میکند که باید به زمان چند ماه سرایدار یک ویلای چند طبقه باشند و از آن مراقبت کنند تا صاحب ویلا از آمریکا به وطن برگردد. علی سرتیپی (مدیر سینما کوروش و فیلمنت و یکی از تهیهکنندگان بهنام سینمای ایران) در نقش این صاحب ویلا فرو رفته و اولین بازی مختصر خود را جلوی دوربین انجام داده است. پیشتر قرار می بود این نقش به مهران مدیری برسد و اگر اسم او در این فیلم وجود داشت؛ سپس از سالیان سال ناظر وجود عطاران و مدیری در یک تاثییر سینمایی بودیم. اتفاقی که یقیناً در نهایت رخ نداده و سرتیپی با بازی بد خود، سرآغاز چندان جالبی را برای فیلم رقم نمیزند.
خوشبختانه در ادامه وجود عطاران در فیلم کاری میکند که این بازیهای تصنعی سکانسهای آغازین را فراموش کنیم. عطاران همانند یک اسید عمل میکند که این گندزدایی را انجام میدهد و میداند باید چکار کند تا در صحنه بدرخشد. او به نقش روبروی خود یعنی پژمان جمشیدی هم پشتیبانی میکند تا بدرخشد و زوجی که از این دو بازیگر دیده میبشود؛ یک زوج کمدی کامل و بامزه است. گروه بازیگری سنگ همه میگذارند و بهجز بازیگرانی که چهره نیستند (و یقیناً تعدادشان هم متاسفانه کم نیست) دیگر بازیگران میتوانند بار فیلم را بر دوش بکشند و نقص نابازیگران دیگر را رفع کنند.
بازیگران در فیلم آنقدر راحت وجود دارند که تماشاگر همه آنها را باور میکند. دور از انتظار است بعد از دیدن چند دقیقه از فیلم هوس یک سفر شمال و اقامت در ویلا نکنید و این فضاسازی بهدرستی شکل گرفته است. فیلمنامه با ریتمی کند و واقعپذیر حرکت میکند و این کندی بیشتر از حد علتمیبشود که فیلم مقداری دیر به جریان بیفتد. بعد از رد شدن مقدمه، فیلم به میانه خود میرسد که مقداری تا قسمتی مقدمات سراشیبی و سقوط تاثییر را در انتهای این قسمت میانی، نمایان میسازد. فیلم تبدیل به اثری میبشود که یک سری ایده خط قرمزی را وسط میاندازد و برای هر کدام یک ده دقیقهای سخن میزدن، تناقضات را مشخص می کند و بازیگران را دچار آن میکند و سپس سراغ سوژه بعدی میرود.
اپیزودیک بودن روایتها و نامربوط بودن این خرده داستانها بههم و این چنین عدم دقت به برخی شخصیتها (همانند رابطهای که قرار است برای مثال بین دختر این خانواده و یکی از مسافرین شکل بگیرد اما در حد و اندازه چهار تا نگاه باقی میماند) علتشده که فیلمنامه نتواند مسیر درستی را پیش ببرد. وجود بازیگران قوی تا حد بسیاری میتواند یک کلاه روی این مشکل بگذارد و اگر انتخاب بازیگران مناسبی شکل نگرفته می بود و این چنین اگر مراعات نکات فنی کرگردان وجود نداشت، قطعا فیلم با ناکامی روبه رو میشد.
کارگردان میداند از دوربین خود چطور منفعت گیری کند، میزانسن را میشناسد و از بازیگران خود بهترین بازی ممکن را میگیرد. موسیقی در خدمت فیلم است و طراحی صحنه چه در سکانسهای شلوغ و پر زد و خورد و چه سکانسهای اسایش قسمت در کنار دریا، در نقطه اوج خود قرار دارد. هرچند نقصهای فنی هم در فیلم دیده میبشود؛ بهگفتن مثال در برخی اوقات همانند سکانس سخن بگویید در دریا صداگذاری فیلم به شدت ضعیف میبشود و تصنعی بودن آن کاملا اشکار است.
عیاری در فیلمنامه خود همه خصلتهای بد حاکم در جامعه را مشخص می کند و به اکثر مشکلاتی که پیشتر بهصورت جدی به آن پرداخته می بود و با مشکل روبه رو میشد، با زبانی طنز نگاه میکند و با منفعت گیری از کمدی، تلخی آن را مشخص می کند و از زیر سایهاش رد میبشود. او قتلهای ناموسی را با نمایش دادن دو برادر که آمدند تا خواهر خود را بخاطر سفر با دوستپسرش بکشند مشخص می کند و از نگاه مستبدانهای که به جوانان حاکم است دم میزند. او درمورد رانت و رانتخواران در فیلم خود سخن بگویید میکند و این چنین به ما یادآوری میکند که نمیتوانیم شاد باشیم و حتما در کنار هم بودنمان تبدیل به دعوا و کتککاری میبشود. به خشونتطلبی حاکم در جامعه اصرار میکند و از این که یک نفر درس خوانده در یک جامعه چه مقدار منزوی میبشود، انتقاد میکند (دختر خانواده که تنها درس خوانده است و هیچکس او را فهمیدن نمیکند.) عیاری سخنهای بسیاری برای گفتن دارد که آنها را تیتروار لحاظ میکند و بهنظر میرسد نمیخواهد خودش را وقف یک فیلم کمدی کند و تنها از این تریبون زمان گرفته تا یک سری سخن بگوییدها را به زبان عامیانهتر انجام دهد.
ویلای ساحلی قرار می بود یک فیلم بترکان در گیشه باشد اما حقیقت اینجاست که فروش فیلم برخلاف فکر برخی از کارشناسان بوده است. فیلم نه آنکه نفروشد اما آن فروش جادویی که با وجود دو نام عطاران و جمشیدی انتظار میرفت هم نداشته است و بیشک یکی از دلایل آن همان صحبتی است که در ابتدای نوشته حرف های شد. سینمای کمدی طی سالهای تازه دستمایه تعداد بسیاری از کارگردانان ناوارد و بازیگران لوده شده و رسما تبدیل به ژانری آلوده شده است. این خوراکهای نادرست سالیان سال است که به خورد مخاطب امروزی داده شده و زمانها است که اثری همانند اجارهنشینها و یا همین ویلای ساحلی در این ژانر ساخته نمیبشود. اکنون عموم مخاطبین بهجستوجو مسخره بازی فرزاد فرزین و نازک کردن صدایش در فیلم آهنگ دونفره می باشند و یا به شوخیهای حیایی و جعفری در هاوایی میخندند که از دل تلگرام و فضای مجازی استخراج شده است.
فیلم ویلای ساحلی کمدی آبرومندانهای است که هرچند در برخی سکانسهای خود فراموش میکند که یک تاثییر کمدی است اما هم چنان از حیث فنی، کارگردانی را پشت پرده خود دارد که تقریبا میداند دارد چه میکند. این که عیاری یک کمدیساز قهار نیست موضوعی است که در آن شکی نیست اما کمدی که او ساخته یک سر و گردن از تعداد بسیاری آثار کمدی سالهای تازه بهتر بوده و نباید آن را کنار گذاشت.
پی نوشت: بازی کیومرث پوراحمد در این فیلم و وجود گنگ و سورئالش، یک خداحافظی باشکوه برداشت میبشود. کافیست نگاهی بیندازید به سکانسی که او به دریا نگاه میکند و جواب هیچکس را نمیدهد؛ سکانسی که اگر پوراحمد زنده می بود به گمان زیاد زیاد بامزهتر از آب در میآمد و اکنون همانند به غریبانگی است که او در این دنیا داشته است.